شب یلدا که بعنوان شب چله شناخته می شود یکی از مهمترین و زیباترین جشن های مردمان ایرانی است. که در طول تاریخ نمادی از فرهنگ و سنت های ایران ماندگار و شناخته شده است .
این شب که طولانی ترین شب سال است بنوعی پایان پاییز و آغاز فصل سرما را نشان میدهد ، در این شب خانواده ها دور هم جمع می شوند و با خواندن ابیاتی از دیوان حافظ و یا شاهنامه خوانی و خوردن خوراکی هایی که بمناسبت این شب تهیه و درست کرده اند این شب استثنایی را با گردهمایی خانوادگی مستحکم تر میکنند .
خاطراتی بیاد می آورم از زمانی که در اسارت گاه مجاهدین خلق بودم، قبل از شروع باید بگویم که در چنین ایامی کسانی که در اسارت رجوی بودند آرزو میکردند که کاش هیچگاه چنین روزی فرا نرسد. چرا ؟
همانطور که در بالا گفتم این جشن بعنوان یک سنت و دورهمی و پیوند بین خانواده ها و دوستان بوده و هست ولی در سازمان مجاهدین فقط بعنوان یک تبلیغ در تلویزیون و سرگرم کننده نفرات است و در واقعیت به این سنت ها اعتقادی نداشتند و بنا بر اجبار وانمود میکردند ما از سنت ها و فرهنگ ایرانی پیروی میکنیم ولی در اصل برای استفاده ابزاری از آنها استفاده می کردند.
از زمان اعلام برپایی می بایست تمام وقت به دستورات گوش داده و یک ماه تمام نفرات را با کارهای پوشالی سرگرم میکردند و با مسئولیت های بیخودی و کلی منت گذاشتن سر آنان که با وجود اینکه پول نداریم بخاطر شما این جشن را گرفته و باید سنگ تمام بذارید تا مردم ایران ببینند و غیره بیگاری ها ادامه داشت تا روز موعود فرا میرسید و می دیدی که کل طرح تغییر میکرد چرا ؟ چون سرگرم کردن نفرات مد نظر بود و با بهانه اینکه طرح را خواهر مریم دوست ندارد، طرح جدید را ارائه می کردند و نفرات دوباره از صبح تا شب بکار گرفته می شدند و آخر خسته و کوفته در گوشه ای می افتادند و آنگاه نظاره گر زن های شورای رهبری بودند که حالا بر روی سن رفته و جلو دوربین برای تبلیغات ظاهر می شدند .
آن شب با تمام خستگی ها برای نفرات تا نیمه شب ادامه داشت ولی فردا به اسم فلان زن شورای رهبری که همه کارها و برنامه ها را انجام داده بود! تمام می شد و انتقاد ها برای همان نفرات بود که یک ماه کار و زحمت کشیده بودند .
از این سنت ایرانی که دورهمی و پیوند عاطفی افراد مد نظر میباشد پیوندی بین نفرات برقرار و انجام نمی گرفت ، بلکه همه از هم مجزا تر میشدند زیرا تا مدتها نفرات مورد انتقاد بودند و بایستی گزارش انتقادی از خودشان و دیگران نوشته و سازمان از یک طرف تبلیغاتش را پیش برده و اطرف دیگر بین نفرات جدایی انداخته و به مقاصد خود میرسید و در خاتمه نیز اگر مراسم آنطوری که خواهر مریم وانمود میکرد خوب نبود، مقصر ما بودیم .
غلامعلی میرزایی