سلام داداش گلم محمد تقی جان. خوبی عزیزم؟ خیلی دل مان برایت تنگ شده و آرزوی دیدار یا حداقل شنیدن نازنین صدایت را داریم.
از قضا شب یلدا که با خانواده هایمان خانه بابا جمع شده بودیم، بیشتر حرف تو و ذکر خاطراتت بود و با آن خاطرات خودمان را تسلی می دادیم که در این میان بابا خیلی برایت دلتنگی میکرد و به یادت بود.
محمد تقی جان، عزیز دل خواهر بدان که فصل دیگری از سال رفت و چه خوب میدانی ما درایران با شروع زمستان جشن چله میگیریم و در کنار هم با تمام غمها و شادیهایمان به خدا توکل میکنیم که سرنوشت مان را بهتر از قبل رقم بزند و امسال برای تو هم بهترینها را از خدای مهربانمان آرزو کردیم تا با رهایی از شر شیطان به نزد خانواده ات برگردی.
محمدتقی جان امسال هم در شب یلدا جایت واقعا خیلی خالی بود. همه خانه بابا دور هم بودیم و از خاطرات گذشته و بخصوص شخص تو گفتیم و مرور کردیم. داداش جان واقعا هیچ وقت دلت برای ما تنگ نمی شود؟ تاکی باید حرفهای شیاطین بزرگ و خبیثی چون رجوی و مریم را گوش کنی؟
قدری تامل کن و یک تصمیم جدی و قاطع برای جدایی از رجویها بگیر و به دوستانت در انجمن نجات آلبانی بپیوند تا نزد آنها آزادی را تجربه کنی.
برادر جانم تو را بخدا فکری بکن برای آینده خودت. خواهش میکنم. التماست میکنم به فکر زندگی خودت باش. هیچ جا خانه آدم نمی شود و هیچ کسی هم نمی تواند جای خانواده را بگیرد.
فدای تو بشم من. هر وقت توانستی به من زنگ بزن لطفا.
خواهرت آمنه
۰۹۳۸۴۹۰۵۱۴۰