یک عکس، یک خاطره تلخ از محمد رضا صدیق

با سلام به همه دوستان عزیز، عکسی که مشاهده می‌کنید برای خیلی از دوستان آشناست و خاطرات خیلی تلخی را به همراه می‌آورد از جمله برای خود من. برای کسانی که با دیدن این عکس چیزی یادشان نمی‌آید یا متوجه چیزی نمی‌شوند می‌خواهم در چند جمله یک خاطره از این عکس بگویم. عکسی که مشاهده می‌کنید یکی از سنگرهای لیبرتی در عراق است که ما به مدت ۴ سال در این کمپ سکونت داشتیم. سازمان جنایتکار مجاهدین خلق وقتی قرار شد اشرف را ترک کنیم به ما قول امنیت بیشتر در لیبرتی را داد و می‌گفت لیبرتی کنار فرودگاه بغداد هست و امنیت آن ۱۰۰ است. حتی خود مسعود رجوی چند بار نشست گذاشت و گفت امنیت لیبرتی از اشرف خیلی بیشتر است و یک سری از سران فرقه که اسمشان مسئول بود پای حرف مسعود رجوی مهر می‌کردند که بله خیلی امنیت داریم و دیگر هیچکس آسیب نمی‌بیند. من خودم که مغزشویی شده بودم باور کردم که خوب درست می‌گویند لااقل می‌رویم آنجا و دیگر از چوب و چماق خبری نیست. البته این را بگویم که منظور از چوب و چماق همان دسیسه‌هایی بود که خود تشکیلات رجوی برای زد و خورد با عراقی‌ها فراهم می‌کرد.

سالی که ما از اشرف به لیبرتی رفتیم تمام دیوارها و سنگرها دور تا دور بنگال‌ها کشیده شده بود اما به محض ورود ما سازمان اعلام کرد که اینجا زندان است و این همه دیوار به درد ما نمی‌خورد نگو این کثافت‌ها یک نقشه شوم‌تر در سر دارند. یعنی تشکیلات رجوی به همین دلیل به تمام جوامع بین‌المللی و سازمان‌ها اعلام کردند که عراق در لیبرتی زندانسازی کرده است و دولت عراق هم مجبور شد و آمد و همه دیوارهای دور بنگال‌ها را برداشت. بعد از مدتی یک موشک از سمت فرودگاه از بالا سر لیبرتی رد شد و آن طرف به زمین خورد دوباره سازمان شروع کرد که ای وای ای هوار که باید دیوارها برگردد، اینجا امنیت ندارد. در یک ذهن آگاه و خردمند این رفتار سازمان خیلی مشکوک می‌زند! چرا که تو مگه سازمان سیاسی نظامی نیستی؟ مگه یک دشمن نداری پس چرا به دروغ می‌گویی اینجا زندانسازی شده در حالی که نیت تو فقط به کشتن دادن نفرات است. اما سازمان فقط  در تبلیغات خودش داد و فغان می‌کرد که الا بالله باید دیوارها برگردد.

منظور من از این چند کلام این است که این سازمان سراپا دروغ است کما اینکه ما بعدها فهمیدیم که اصلاً تمام نیاتش شوم است و صرفاً برای از بین بردن ماها این کار را کرده بود. چون در فاصله یک سال چند بار مورد حمله موشک قرار گرفتیم و خیلی آسیب‌ها دیدیم که مختصات ما را خود سازمان به طرف حسابان می‌داد. عکس اول که یک سنگر هست آنجا خانه و کاشانه ما بود یعنی در یک سنگر  یک و نیم در یک و نیم ۶ نفر استراحت می‌کردند و همچنین محل غذاخوری بود. من خودم بعد از سال‌ها وقتی به این عکس‌ها نگاه می‌کنم تمام وجودم به درد می‌آید و با خودم می‌گویم این رجوی که مدعی آزادی بود چرا می‌خواست ما را آنجا به کشتن بدهد.

محمدرضا صدیق

کمپ لیبرتی
کمپ لیبرتی
خروج از نسخه موبایل