نجات در هفته ای که گذشت – قسمت 174

مروری بر مطالب 1 الی 6 دیماه 1403 درج شده در سایت نجات

*شنبه 1 دی

در روز شنبه جمعاً 8 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

یلدای آخر – قسمت اول

خاطره‌ای از علی اکرامی

… در یک‌چشم به‌هم‌زدن 30 خرداد فرا رسید، با ورود سازمان به فاز نطامی و ضرورت مبارزه مخفی من از فضای خانه و خانواده فاصله گرفتم. حال دیگر یکسال بود که از خانواده خبری نداشتم. حالت دوگانه ای داشتم حسرت دیدن خانواده، بخصوص مادرم همراه با ضرورت ادامه مبارزه که در آن روزها و با توهم جوانی فکر می کردم آسایش، رفاه و خوشبختی مردم کشورم را بدنبال دارد. زمستان سال 61 فرا رسید و باز حال و فضای شب یلدا خود را نشان می داد. رشته افکارم به شب های یلدای سالهای قبل کشیده شد که زنبیل به دست از دو روز قبل به دنبال مادر برای خرید میوه شب یلدا به بازار سرپوشیده شهرداری سربندر می رفتیم. راستی الان چه کسی مادر را در خرید شب یلدا همراهی می کند؟ قلبم فشرده و اشک از چشمانم جاری شد. براستی در این لحظه مادر چگونه دوری من را تحمل می کند. بیادم آمد که مادر عادت داشت شب یلدا همه ما را در آغوش گرفته و بعد با تمام وجود بوسه ای بر گونه های ما بزند. عادت همه ساله او بود که اولین قاشق انارهای دون شده را خودش در دهان ما بگذارد، انار دون شده ای که با رب اناری که به آن میزد عجیب خوش مزه و ملس میشد! به اطراف خودم نگاه کردم، اتاقی سرد و تاریک که سرنوشت و تصمیمی عجولانه برمن تحمیل کرده بود. باز رشته افکارم به خانه و جمع خانواده و سفره شب یلدایی که لابد اکنون دور آن جمع شده بودند، کشیده شد. عجیب هوس بوسه مادر بر گونه هایم را کردم.

قصه تلخ فرزندانی که در روز مادر نمی‌توانند در کنار مادرشان باشند

… در مناسبت این ایام زیبا داستان زندگی انسان‌هایی که خواسته و ناخواسته در دام فرقه مخوف و تفکرات ویرانگر مجاهدین خلق گرفتار شدند متفاوت غم‌انگیز است. آنها سال‌هاست از نعمت داشتن مادر و لذت بودن در کنار مادران خویش محروم‌اند و حس خوب‌بودن در کنار این فرشته نازنین را تجربه نمی‌کنند. مسعود و مریم رجوی خانواده را که هسته اصلی آن مادر است را کانون فساد نامید و باقدرت تمام با واژه‌ای به نام خانواده دشمنی ورزید درحالی‌که خداوند تبارک‌وتعالی مفهوم خانواده که قلب و جان آن مادران هستند را با نور رحمت ربوبیّت خود آمیخته و آن را مهم‌ترین عامل در سیر تکامل بشری می‌پندارد.
… متأسفانه در این مسیر برخی از مادران چشم‌انتظار بی‌آنکه فرزند خود را در آغوش بگیرند چشم از این جهان فروبستند و سایر مادران برای دیدار فرزندان گرفتار در کمپ مجاهدین خلق به‌رغم همه تلاش‌ها هنوز در چشم‌انتظاری به سر می‌بردند و این لکه ننگینی در کارنامه سران فرقه رجوی و حقوق بشر آبکی دول غربی است…

تفاوت مادری در سازمان مجاهدین خلق و مادری در جهان آزاد

در آستانه روز مادر در ایران، مادران اعضای مجاهدین خلق چشم‌انتظاران سالخورده در حسرت دیداری حضوری یا حتی تماسی تلفنی با عزیزان خود رنج سالیان دوری را بر دوش می‌کشند و مادران میان‌سال مجاهد در درون حصارهای سازمان رنج انکار غریزه مادری و دوری از فرزند را هم‌زمان بر دوش می‌کشند و عامل این دو رنج عظیم کیش شخصیتی مسعود رجوی است.
… مادران مجاهد پس از طلاق اجباری، مجبور شدند کودکان خود را به دست قاچاقچیان مجاهد خلق بسپارند. بسیاری از آنها پس از گذشت ساله‌ای طولانی جدایی، از سرنوشت فرزندان خود بی‌خبرند. تعدادی نیز با افشاگری فرزندان خود درباره فرقه رجوی مواجه شده‌اند و به دستور تشکیلات هرگونه مهر مادری نسبت به فرزندان خود را انکار کرده‌اند. امیر یغمایی و محمدرضا ترابی از جمله کودک سربازانی هستند که مادرانشان آنها را در رسانه‌های سازمان انکار کرده‌اند و برچسب مزدوری به آن‌ها زده‌اند.
سازمان مجاهدین خلق و در رأس آن مسعود رجوی خط تعیین‌کننده میان مادر بودن و مادر نبودن است. امروز اگر هر کدام از اعضای مجاهدین خلق کمپ اشرف 3 را ترک کنند با اشتیاق از سوی مادران خود پذیرا می‌شوند اما هرکدام از کودک سربازانی که از تشکیلات جدا شده‌اند و مادرانشان هنوز در آن گرفتار هستند، آنقدر بی‌مهری از مادران خود دیده‌اند که مجبور هستند بپذیرند که از جانب آنها مهر مادری وجود ندارد.

*یکشنبه 2 دی

8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات است. مروری مختصر بر تعدادی از آن‌ها به‌قرار زیر است:

مادرانی که از دیدار فرزندانشان ناامید نشدند

به مناسبت روز مادر

… مجاهدین خلق به رهبری مسعود و مریم رجوی گروهی است که با فریب این عشق مادری را کتمان می‌کند و خانواده را دشمن می‌خواند و اجازه هیچ ارتباطی را به اعضا نمی‌دهد. افراد را فریب می‌دهد و به‌دوراز خانواده و مهر مادری در کمپی دورافتاده نگهداری می‌کند. اما مادران این افراد هیچگاه ناامید نشدند و همیشه در تلاش برای دیدار و رهایی با عزیزانشان هستند.
در فرقه رجوی روابط خانوادگی و مادر و فرزندی فدای اهداف فرقه‌ای شده است و هویت انسانی و مادری و زنانگی عوض شده است؛ اما باوجود تمام فشارها از سوی این فرقه باز هم مادران چشم‌انتظار فرزندان خود هستند و فرزندان خود را فراموش نکرده‌اند. فرزندانی که مطمئناً در اعماق وجودشان برای این رابطه‌های زیبا لحظه‌شماری می‌کنند…

یلدای آخر – قسمت دوم

… در اشرف و مناسبات مجاهدین خلق امکان برقراری تماس با خانواده وجود ندارد! هر ساله و به هنگام فرارسیدن شب یلدا مراسمی صوری و بی‌روح و عمدتاً تحمیلی در قرارگاه‌ها برقرار می‌شد. کارهای فیزیکی فشرده و خسته‌کننده، برنامه‌های تبلیغی تحمیلی و آزاردهنده و تکراری جذابیت‌های شب یلدا را از بین می‌برد. مراسم به‌قدری زجرآور و مصنوعی شده بود که اعضا هیچ شوق و انگیزه‌ای برای شرکت در آن نداشتند. تبلیغ و تمجید تهوع‌آور از مسعود و مریم و سرودن و خواندن ترانه‌ها و سرودها در وصف آنها سوهانی بود که بر اعصاب اعضا کشیده می‌شد. طور یکه اعضا به بهانه‌های مختلف مراسم را ترک و به کنج خلوت آسایشگاه‌ها می‌خزیدند تا در آنجا خاطرات ساله‌ای گذشته شب یلدا در کنار خانواده‌هایشان که اکنون سال‌ها بود از آنها اطلاعی نداشتند را با خود مرور کنند.
… تنها فایده شب یلدا برای من خزیدن به کنج آسایشگاه و اتاق کار و مرور خاطراتم در کنار خانواده و بخصوص مادرم بود. به طرز عجیبی از خودم بدم می‌آمد. روزی با تصور خوشبختی و رفاه و آسایش مردم از جوانی، تحصیل، زندگی مشترک و خانواده گذشته بودم و مجاهدین خلق را انتخاب کرده بودم؛ ولی در عمل با ورود به پادگان اشرف به سرابی رسیدم که رجوی در اذهان امثال من بهشت موعودی ساخته بود. بهشتی که اکنون به جهنمی تبدیل شده بود که در آن ارتباط، عشق و عاطفه و دیدار با خانواده گناهی نابخشودنی محسوب می‌شد!…

یلدا به‌ دور از مناسبات رجوی، در کنار خانواده

… فرقه تروریستی رجوی از مناسبت‌های ملی و مذهبی و به‌کارگیری آنها در جهت به کنترل در آوردن ذهن و روح اعضای در بند استفاده ابزاری می‌کرد و در طی این سال‌ها که در داخل تشکیلات بودم شاهد بودم با سوءاستفاده و استثمار اعضای این مناسبت را به شکل صوری و مسخره برگزارمی کرد. آن‌قدر از اعضای کار می‌کشیدند که دیگر در شب یلدا رمقی باقی نمی‌ماند و خسته‌وکوفته آن شب را سر می‌کردند. ساله‌ای طولانی شب‌های یلدا را در پشت حصارهایی که با سیم‌خاردار و برج‌های بلند ارتباط اعضای در بند را با دنیای بیرون قطع می‌کرد…

*دوشنبه 3 دی

در این روز کلاً 10 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

رجوی هیچ علاقه‌ای به برگزاری جشن شب یلدا نداشت

… رجوی هیچ اعتقادی به هیچ مناسبتی نداشت، حتی مناسبت‌های مذهبی! و اگر کاری در این راستا می‌کند صرفاً به این خاطر است که خودش را ظاهراً با خواسته‌های جامعه منطبق کرده و طوری وانمود کند که گویی با جامعه همسو و همراه است. زمانی که در آن مناسبات مجاهدین خلق بودم می‌دیدم که واقعاً رجوی هیچ علاقه‌ای برای برپاکردن هیچ جشنی نداشت و همیشه به نقل از رجوی می‌گفتند: تا حکومت جمهوری اسلامی ایران ساقط نشود هر کاری به جز مبارزه حرام است!…

بی‌صبرانه، منتظر دیدار و ملاقات با فرزندان اسیرم هستم

خانم حمائل غنی زاده، مادر ناهید و مهری و محمود سعادت:
… من کاری به آرزوی شما برای آزادی مردم ایران ندارم، گرچه معتقدم انسان اول باید خود در اسارت تفکری نباشد، تا بتواند قدمی برای آزادی دیگران بردارد. مهری، ناهید و محمودم، سال‌هاست که گویا تصمیم گرفتند در راهی دیگر باشند، من به تصمیم آنها احترام می‌گذارم، هرگز هم خلاف آرزوی دست‌نیافتنی آنها، حرفی نزدم، اما همیشه به‌عنوان یک مادر سؤالی از آنها دارم، چرا قادر نیستند هر وقت خواستند با مادر پیر خود تماس بگیرند؟
… من نمی‌گویم شما در بیراهه هستید. اما نمی‌دانم چرا هر چقدر تلاش می‌کنم به خودم بقبولانم که حتماً یک روز به‌اشتباه خود پی خواهید برد، نمی‌توانم. از بچه‌های دیگر شنیدم که مهری در خلال ساله‌ای 1371 مدتی در زندان های رجوی بسر برده است ، حتما ناهید و محمود هم بدین صورت سر و کارشان به زندان های رجوی افتاده است، این چه سازمانی است که اعضای خودش را زندانی و شکنجه می کند؟…

*سه‌شنبه 4 دی

در این روز 8 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

مجاهدین مناسبت ها را نیز به بند کشیده اند

… هنوز هستند بسیاری… در زنجیر این تشکیلات گرفتارند و نه‌تنها از فیض این مناسبت‌ها محروم هستند؛ بلکه ناگزیر به تحمل تفسیرها و تعبیرهای وارونه و ضدانسانی رهبران مجاهدین هستند.
… مادرانی که در فراق دیدار فرزندان اسیرشان در فرقه رجوی دیده خونبار خویش را فروبستند و به دیار باقی شتافتند. مادرانی که پس از ساله‌ای متمادی چشم‌انتظاری هنوز با کورسویی از امید دیدار عزیزان خود را از مقابل چشمانشان دور نمی‌کنند.
… طبق فرهنگ رجوی و سازمان مجاهدین والدین باید تکفیر شوند و هنوز هم فرزندانشان از ارتباط با آنها محروم هستند. پدران و مادرانی که در داخل تشکیلات مجاهدین حسرت‌به‌دل مانده‌اند و از ارتباط با فرزندان خود محروم هستند و این فرهنگ ارزشمند ایرانی در تکریم پدر و مادر خانواده در تشکیلات مجاهدین ذبح می‌شود…

هتاکی‌های شنیع سرکردگان فرقه رجوی نسبت به خانواده و نوامیس اعضا

… فرقه رجوی به‌خوبی می‌داند که ارتباط اعضا با خانواده‌هایشان می‌تواند منجر به آگاهی آنها از واقعیت‌های بیرون از فرقه و در نتیجه، جداشدن آنها از سازمان شود. به همین دلیل، قطع ارتباط با دنیای خارج و به‌ویژه خانواده، به‌عنوان یک اصل اساسی در فرقه مطرح است.
… فرقه رجوی با ایجاد فضایی سرکوب‌گرایانه، تلاش می‌کند تا تمام عواطف انسانی اعضا، به‌ویژه عشق به خانواده، را از بین ببرد. این امر از طریق تحقیر، توهین و ایجاد حس گناه در اعضایی که به خانواده خود فکر می‌کنند، انجام می‌شود.
… در برخی موارد، اعضا تحت‌تأثیر تبلیغات فرقه، حتی نسبت به خانواده خود نیز دچار حس نفرت و کینه دارند.
هتاکی‌های شنیع سرکردگان فرقه رجوی نسبت به خانواده و نوامیس اعضا، نمونه‌ای آشکار از سوءاستفاده و خشونت روانی است که در این فرقه اعمال می‌شود. این رفتارها نشان می‌دهد که فرقه رجوی برای حفظ قدرت و کنترل خود، از هیچ ابزاری، حتی تخریب بنیان خانواده، فروگذار نمی‌کند.

اعلام آمادگی در دادگاه 104 نفر برای افشای جنایات پشت پرده ضداطلاعات ارتش رجوی

مهندس مبین: … از 7 مهرماه 1376 تا 28 اسفند همان سال در سلول انفرادی زندان اسکان ضداطلاعات رجوی، محبوس بوده و شکنجه شده‌ام، درنهایت همچون دستشان خالی بود، به اصرار همان شکنجه‌گران به مناسبات برگردانده شدم و در نشست آ-77 مسعود رجوی شرکت داده شدم. ازآن‌پس هم ساله‌ای سال در مناسبات زور و اجبار نگه داشته شدم.
… زندان‌های واقع در پایگاه اشرف بدین شرح بود:۱- زندان مهمان‌سرا و یا زندان ۱۰۰، اکثر زندانیان این قرارگاه تحویل سازمان امنیت عراق داده شده و به اردوگاه “الرمادی” فرستاده شدند. ۲- زندان ۳۷، زندانیان عملیات مروارید در این زندان محبوس بودند. ۳- زندان مخوف H، این زندانیان باید تا پیروزی انقلاب واقعی به رهبری رجوی در این زندان باقی می‌ماندند. ۴- زندان پذیرش که افراد داخل زندان باید به مدت ۲ سال در سلول انفرادی بمانند. ۵- زندان دانشکده که در اصل محلی برای آموزش بود. اما زندان‌های موجود کفاف این همه زندانی را نمی‌داد، درنتیجه دانشکده تعطیل و تبدیل به زندان شد…

*چهارشنبه 5 دی

در این روز مجموعاً 10 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

رسالت انجمن نجات آلبانی چیست و چقدر موفق بوده است؟

… سازمان مجاهدین خلق در حال حاضر نیز تمام تلاش خود را می‌کند تا به اشکال مختلف جلوی حضور و فعالیت انجمن نجات در آلبانی را بگیرد چرا که خوب می‌داند اگر این انجمن نباشد و فعالیتی نکند با دست باز خواهد توانست هرگونه فشاری را بر اعضا و خصوصاً جداشدگان اعمال نماید و آنها هیچ پشت و پناهی نخواهند داشت.
به برکت حضور و فعالیت یک‌ساله انجمن نجات در تیرانا که آدرس آن کاملاً شناخته شده است و با مراجعه به هر ایستگاه پلیس به‌راحتی در اختیار گذاشته می‌شود، دست سازمان در ارتکاب به هر نوع رفتاری با اعضایش بسته شده و تلاش می‌کند تا هر امتیازی برای حفظ نیروها بدهد.
اعضای انجمن نجات آلبانی در مراجعه به مکان‌هایی همچون بیمارستان مادر ترزا یا بازار دست‌دوم فروش‌ها بعضاً با اعضای فعلی سازمان مجاهدین خلق برخورد دارند و نگاهشان با هم تلاقی می‌کند که صدها حرف در این تلاقی نگاه نهفته که نسبت به سال‌های قبل تفاوت کیفی کرده است. نگاه‌هایی که به‌وضوح بیان می‌دارند: “مرسی که هستید”.

مسعود رجوی آشکارا از آمریکا درخواست سلاح کرد

… رجوی در سطر پایانی پیامش، صراحتا از آمریکا می‌خواهد که سلاح‌های اهدایی صدام حسین به مجاهدین را که در سال 2003، پس از حمله نیروهای ائتلاف به عراق و سرنگونی صدام حسین، از مجاهدین خلق توقیف کرده بود را به آنها باز گرداند.
با به قدرت رسیدن گروه‌های نظامی افراطی در سوریه، گویی که سران فرقه رجوی جان تازه‌ای در کالبد خود حس می‌کنند و جسارت یافته‌اند که همه ادعاهای سالهای اخیر برای “تغییر مسالمت آمیز رژیم”، دمکراسی خواهی و صلح طلبی را به سادگی انکار کنند.
مسعود رجوی پیام کذایی خویش را چنین به پایان می‌برد: ” بار دیگر تأکید می‌کنیم: ما از آمریکا کمک نمی‌خواهیم. سلاحهای ارتش آزادیبخش را که … از ما گرفت، برگرداند کافیست.”
متعاقبا، دستورکار تازه مسعود رجوی، در دستور کار اعضای مزرعه ترول‌های آلبانی قرار می‌گیرد و در شبکه‌های اجتماعی، در رویکرد تازه اکانت‌های مجاهدین نمود پیدا می‌کند.

نشریه انجمن نجات – شماره 118

در این قسمت می خوانیم:
• سخن سردبیر
• خبرهای پاییز 1403 انجمن نجات
• مستند “مادر، عشق، جدایی”
• “ما شهادت می دهیم”
• انجمن نجات آلبانی پناهگاه قربانیان فرقه رجوی
• رازهای سازمان
• انقلاب ایدئولوژیک مریم
• سند سکوت
• انگیزه های ماندن در فرقه رجوی
• برده رجوی نیستم
• سرکوب سوژه
• فرقه رجوی، تسخیر ذهن و اسارت
• فریب – دروغ
• عداوت رجوی با عشق و عاطفه
• توهم
• واژه ها و اصطلاحات فرقه رجوی
• نامه خانواده های اعضای سازمان مجاهدین خلق به مای ساتو
• ماجرای نیمروز
• بیچاره من

 

خروج از نسخه موبایل