کانون آوا، پانزدهم مارس ۲۰۰۸ با سلام خدمت شنوندگان عزیز، میلاد آریائی هستم از دست اندکاران ” کانون آوا “و در خدمت آقای هادی شمس حائری هستیم. همانطور که فعالان سیاسی اطلاع دارند آقای هادی شمس حائری بیش از چهار دهه در صحنه سیاسی همراه با فعالان سیاسی حضور داشتند وهمچنین ایشان زندانی سیاسی دوران شاه بوده و بعدا در مناسبات مجاهدین در خاک عراق حضور داشته و در حقیقت از پیش کسوتان در امر مبارزه برای دمکراسی در ایران بوده و در حال حاضر هم بیش از یک دهه هست که از مناسبات سازمان مجاهدین جدا شده و به عنوان یکی از کسانی که تلاشهای زیادی جهت روشنگری مناسبات این جریان داشته برا ی فعالین سیاسی شناخته می باشند و ما بسیار خوشحالیم که این فرصت پیش آمده تا با ایشان گفتگویی داشته باشیم. آقای شمس حائری خواهش می کنم خیلی کوتاه از خودتان بگویید و در واقع سخن آغاز کنید. شمس حادری: من هم سلام عرض میکنم خدمت شما و تشکر می کنم از این فرصتی که به من دادید و خوشحالم که با شما صحبت میکنم. من همانطور که شما معرفی کردید هادی شمس حائری هستم متولد ۱۹۴۳ میلادی و یا به عبارتی ۱۳۲۲ شمسی، من به خاطر اینکه در یک خانواده سیاسی بزرگ شدم طبعا با مسائل سیاسی در همان آغاز نوجوانی آشنا شدم و بخاطر اینکه در ایران آزادی نبود و ما یک حکومت دیکتاتوری داشتیم به فعالیت های سیاسی کشیده شدم در تظاهرات ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بر علیه شاه و به نشانه اعتراض به دستگیری آیت الله خمینی شرکت داشتم و توسط سربازان شاه در بازار تهران درگلوبندک مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و زخمی شدم. در اول بهار ۱۳۴۴ به عضویت حزب ملل اسلامی که در آن زمان به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشت در آمدم و در تابستان ۱۳۵۴ هم خودم و همسرم بطور رسمی و تشکیلاتی به سازمان مجاهدین خلق وصل شدیم و همکاری نمودیم. در آذر ماه ۱۳۵۵ بخاطر ارتباط با مجاهدین دستگیر شدم دردادگاه اول به حبس ابدو دردادگاه دوم به ۱۵ سال زندان محکوم شدم، سال ۱۳۵۷ به دلیل مخالفت ها و مبارزات مردم که علیه شاه اوج گرفته بود در جریان انقلاب آزاد شدم که جزء اولین سری هایی که حدود ۱۰۰۰ نفر بودند که از زندانهای سراسر ایران و از جمله اوین و قصر آزاد شدند. درواقع تظاهرات و مبارزات مردم بود که مارا آزاد کرد؛ پس از آزادی از زندان به فعالیت وهمچنین عضویت سازمان مجاهدین ادامه دادم تا سال ۱۳۶۰ که سازمان مجاهدین مبازره مسلحانه را آغاز نمود که همزمان با عزل بنی صدر و یک دست شدن رژیم و همان تحلیل سازمان مجاهدین، لذا من زندگی مخفی را آغاز کردم ودر سال ۱۹۹۰ که سال ۱۳۷۰ شمسی میشود بخاطر مجموعه انحرافات و فساد تشکیلاتی و نبودن آزادی و براه افتادن زندان و شکنجه اعطای مجاهدین را به لقایش بخشیدم و خودم را از چنگال این فرقه رها کردم اما این رها کردن آسان نبود و بهای آنرا بازندان و توهین و ناسزا و تحقیر پرداخت کردم و لذا مورد آزار و شکنجه قرار گرفتم و مدت سه ماه هم در زندانهای مجاهدین در عراق بودم و بعداز عراق فرار کرده و خودم را به اردن رساندم و نهایتا به هلند آمده و تقاضای پناهندگی کردم و مقیم هلند و پناهنده هلند شدم. بعد از حل مسائل پناهندگی اقدام به افشاگری علیه مجاهدین و مخالفت با مبارزه مسلحانه و تروریستی کردم و دو جلد کتاب علیه فعالیت های تروریستی مجاهدین و نقد مبارزه مسلحانه و مناسبات درونی مجاهدین نوشتم که موجب خشم مجاهدین قرار گرفت و باعث شد با من دشمنی نمایند و من را تهدید به قتل نمایند. این مختصری بود از زندگی من. میلادآریایی: آقای شمس حائری شما در حقیقت داستان نزدیک به چهار دهه را به تصویر کشیدید و واقعیت این است که شما به عنوان پیش کسوت در امر جدائی از این سازمان پیش قدم بودید، شناخته میشوید و با نقدو بررسی که در کتابهای خود از جمله کتاب “مرداب” داشتید گوشه های پنهان این مناسبات را به رشته تحریر درآوردید. با توجه به اینکه شما در زمان شاه زندانی سیاسی بوده اید و با بسیاری از رهبران این سازمان آشنائی دارید.به عنوان اولین سوال به نظر شما چرا مجاهدین بعداز ۳۰سال هنوز نتوانسته اند به قدرت سیاسی در ایران برسند این چه دلایلی بطور مشخص در درون سازمان مجاهدین داشته و بدون در نظر گرفتن عوامل خارجی که به آن بحث وارد نمی شویم شما به عنوان یک کارشناس چه نظری دارید؟ شمس حائری: مجاهدین بخاطر مجموعه مناسباتی که در داخل تشکیلات خود برقرار کرده اند ومشی مبارزه مسلحانه که با جامعه و تاریخ و روحیات مردم ما هم خوانی نداشت بویژه بعد از انقلاب که مردم هنوز تصمیم خود را برای انتخاب نیروها نگرفته بودند واوضاع بشدت بهم ریخته و شلوغ بودو هنوز گرد و خاک ها نخوابیده بود، رهبران انقلاب در آن زمان هنوز در میان توده های مردم پایگاهی داشتند و محبوبیت داشتند، در این مرحله مبارزات خودش را آغاز کرد و در واقع از مردم پرت افتاد و منزوی شد دچار یک حالت سکتاریستی شدو مبارزه مسلحانه اش نیز چون زود رس بود و چون خارج از تحلیل های واقعی جامعه بود نگرفت و منجر به شکست شد و نهایتا مجبور شد که ازایران خارج بشود، در واقع فرار بکند البته جون مردم قبولش نکردند و هیچ حمایتی نکردند وقتی خودرا به خارج از ایران رساندند وبدلیل اینکه پایگاه مردمی نداشتد، مجبور شد حامی خارجی برای خودشان درست کند واز جنگ عراق و ایران استفاده کرد، به زیر دامن صدام حسین خزید و با آنها همکاری اطلاعاتی و نظامی کرد و به طمع اینکه بتواند بر رژیم ایران پیروز بشود و قدرت و حکومت را بدست بگیرد، دشمن خارجی که در حال جنگ با ایران بود متحد شد و همکاری کرد و این باعث شد که مردم بطور مضاعف سازمان مجاهدین را ترد کنند و از آن دوری نمایند و آن را محکوم بکنند. این علت اصلی شکست سازمان مجاهدین دراین مبارزه علیه جمهوری اسلامی که بعد از سی سال نه تنها نتواسته است که حکومت را بگیرد و نه تنها قویتر نشده بلکه روز به روز ضعیف تر و کوچکتر شده و از جامعه ایران و مردم ایران و حتی اپوزیسیون ایران ترد شده است. میلاد آریایی: آقای هادی شمس حائری باتوجه به اینکه سازمان معتقد است که پایگاه عظیم اجتماعی دارد و از طرف دیگر باتوضیحاتی که شما دادید واقعیت جامعه امروز نشان میدهد که این سازمان پیوسته ضعیف و ضعیفتر شده ؛ چرا سازمان مجاهدین در حال حاضر درب های خروجی خودشان را بسته نگه داشته و اجازه نمیدهد که کسانی که دگراندیش شده اند و کسانی که مناسبات و خط مشی این سازمان بهر دلیل شخصی و غیر شخصی را قبول ندارند از مناسبات کناره گیری کنند؟ همان سازمانی که معتقد بود مبارزه آزادانه انتخاب می شود ولی چرا اجازه انتخاب آزاد را برای جدائی طلبان خود به رسمیت نمی شناسد. شمس حائری: آن زمانی که سازمان این شعار را مطرح کرد که دهانه ورودی سازمان مثل سوراخ قیف تنگ و خروجی آن دهانه گشاد قیف است الان برعکس شده و در آن زمان حمایت مردمی داشت و پایگاه داشت و از موضع قدرت حرف میزد و توی مردم رفت و آمد داشت و ارتباط داشت و روبه گسترش بود و بالندگی داشت. اما امروز مجاهدین یک نیروی میرنده هستند و نشون داده که نه تنها رشد نکردند ؛ نتوانستند خودشان را با تکامل هماهنگ بکنند و از تحولات و مناسبات جامعه بکلی دور شدندو همچنین از مناسبات و تحولات اجتماعی وهمچنین از مردم، لذا یک نیروی میرنده هستند و نیروهای میرنده هم اگر دقت نکنند و نیروهای خودشان را به شکل هایی متفاوتی که در واقع خصوصیات یک فرقه حفظ نکنند، همه از سازمان خارج میشوند و سازمان می خواهد بهر نحوی که هست نیروهای خودش را نگه دارد چون در درون جامعه پایگاهی ندارد و نیرویی هم به آن جذب و اضافه نمیشود یعنی مردم برا اساس آگاهی و شناخت خودشان دیگرنمی آیند سازمان مجاهدین را انتخاب بکنند چرا که سازمان مجاهدین امتحان خودش را پس داده است ولذا با همین اعضای محدودی که دارد به هر طریقی شده باید اینها را حفظ نماید و مریم رجوی هم نیز گفته بود که از سال ۱۳۷۰ به بعد تمام فکر و ذکر و هم وغم ما، صرف حفظ و نگهداری نیرو شده است، یعنی اینها تماما فکر و مشغله ذهنی خودشان مشغول به نیروهایی است که درعراق دارند والبته به شیوه های مزورانه ای و غیر انسانی هم اقدام به فریب نیروها وسپس اقدام به عضوگیری کردند. میلاد آریایی: دوستان عزیز صحبت های آقای شمس حائری ادامه خواهد داشت وبا احترام، ادامه این گفتگو را در فرصتی دیگر خواهید شنید.