برای کسانی که سالهایی از عمرشان را در تشکیلات مجاهدین خلق سپری کرده اند و بعد از تحمل سختی های فراوان بالاخره راه به دنیای بیرون و آزادی و انسانیت گشوده اند و از فرقه جدا شده اند، زندگی معنا و مفهوم عمیق تری پیدا می کند.
این افراد که سالهای طولانی، از ساده ترین مواهب زندگی عادی و آزاد محروم بوده اند، حالا قدر زندگی آزاد را بیش از دیگر افراد جامعه می دانند و به مراتب درک عمیق تری نسبت به مفهوم آزادی دارند.
افراد در دنیای آزاد میتوان انتخاب های خود را در زمینه های مختلف از جمله شغل ، تحصیلات ، روابط و فعالیت های اجتماعی انجام بدهند و به خواسته ها و نیازهای خود پاسخ داده و زندگی خود را براساس ارزشها و علایق شخصی خودشان بسازند.
در سازمان مجاهدین خلق اما کنترل شدیدی بر روی اعضا حاکم است و افراد معمولا هیچ اختیاری در تصمیم گیری ها ندارند. همه چیز از جمله نحوه زندگی ، ارتباطات و حتی افکار تحت کنترل و نظارت قرار داشته که این امر باعث میشود افراد احساس بی هویتی و وابستگی شدید به سازمان نمایند و قدرت اراده و تفکر مستقل را از دست می دهند.
در دنیای آزاد افراد میتوانند با خانواده، دوستان و جامعه ارتباط برقرار کنند و این ارتباط به آنها احساس تعلق و حمایت عاطفی می دهد و می تواند به بهبود سلامت روان و عاطفی آنان کمک کند. زندگی در آزادی و در کنار خانواده به افراد این امکان را میدهد که به عنوان انسان های مستقل و خود آگاه رشد کنند و از تجربیات مثبت زندگی بهره مند شوند.
در مقابل زندگی در سازمان مجاهدین که کنترل بر روی ذهن افراد دارد میتواند به احساسات منفی و محدودیت های شدید منجر شود و لذا اختیارات فردی از افراد سلب و افراد به مانند یک ربات تحت سیطره اهداف سازمان عمل نمایند.
درک این تفاوت ها می تواند به همه نفرات دربند کمک کند تا ارزش آزادی و ارتباطات انسانی را بیشتر درک کنند و به سمت یک زندگی پر از مهر و دوستی و انسانی حرکت کنند .
امید است روزی فرا برسد که دوستان دربند و اسیر فرقه رجوی به این حقیقت برسند و با انتخاب های صحیح و شخصی خود پا به جامعه واقعی نهاده و بتوانند مانند دیگر انسان های آزاده زندگی خوب و موفقی داشته باشند.