پیام اریسا رحیمی به سعید حسینی از طرف مادرش معصومه حسینی

سعید فرج الله حسینی در جریان جنگ ایران و عراق سرباز بود که به اسارت نیروهای عراقی درآمد. او سپس در پی تبانی بین مسعود رجوی و صدام حسین، تحویل سازمان مجاهدین خلق شد. سعید از آن پس هیچگونه ارتباطی با خانواده اش نداشته است. سال ها بعد اطلاع حاصل شد که وی در اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی به سر می برد.

مادر سعید حسینی در تمام این سالها، برای رهایی پسرش از چنگال رجوی بسیار تلاش کرده است. او بارها به عراق سفر کرد تا شاید بتواند دیدار هر چند کوتاه با فرزندش داشته باشد. دیداری که به دلیل ممانعت سران مجاهدین، هیچ گاه انجام نشد.

اریسا ادریزی (رحیمی) که در جریان تهیه مستند مادر، عشق، جدایی از نزدیک با این مادر رنج دیده برخورد داشته و درد دلهایش و غم چشمانش را از نزدیک دیده و لمس کرده است، چندکلامی از طرف مادر با سعید حسینی صحبت می کند.

اریسا رحیمی با ذکر این که مادر سعید را از نزدیک دیده می گوید:

….دردی در چشمانش دیدم که در چشمان هیچ کسی در دنیا نمی توانی ببینی. دردی بزرگ که پشت لبخندش پنهان میکرد چرا که نمی خواست در مقابل دیگران گریه کند. دردی که تا وقتی تو بیرون نیامده ای تمام نمی شود. بیش از این فریب سازمان را نخور. بیرون بیا و در کنار خانواده ات باش. مادر تو نمی تواند واقعی بخندد. لبخندی می زند تا نشان بدهد که قوی است اما دردش بسیار است. مادر تو چشم انتظار است. او می خواهد چشمان تو را ببوسد. او کاری با سازمان ندارد. او بچه اش را می خواهد. تو را می خواهد. بچه ای که 9 ماه در شکمش نگاه داشت و بعد از به دنیا آمدن بزرگش کرد اما حالا به اسارت سازمانی درآمده که اجازه هیچ دیداری نمی دهد. سعید جان من از طرف انجمن نجات به تو می گویم که تو تنها نیستی. تو خانواده بزرگی داری. تو مادر داری. نگذار مادرت بیش از این درد بکشد. بیرون بیا و از دنیای دروغین سازمان خارج شو…

خروج از نسخه موبایل