نجات در هفته ای که گذشت – قسمت 176

مروری بر مطالب 15 الی 20 دیماه 1403 درج شده در سایت نجات

*شنبه 15 دی

در روز شنبه جمعاً 13 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

یادداشت ابراهیم خدابنده به مناسبت درگذشت رضا رئیس طوسی

… مسعود رجوی هرگز به کسانی که در مقابل تصمیم مرکزیت در سال 1354 مبنی بر مارکسیست شدن سازمان ایستادند روی خوش نشان نداد و آنها را وارد سازمان نکرد چرا که معتقد بود این افراد ذاتا نافرمان و غیر تشکیلاتی هستند. رضا رئیس طوسی نمی دانست که طرح سؤال و ابهام در سازمان مسعود رجوی هم، مثل سازمان تقی شهرام، غیرقابل قبول است.
در سازمان مجاهدین خلق تشکیلات مقدم بر اعتقاد توصیف می‌شود. به همین دلیل وقتی تقی شهرام اولین انقلاب ایدئولوژیک درونی را رقم زد و دستور تشکیلاتی داد تا اعضایی که تا دیروز مسلمان بودند مارکسیست شوند، اغلب پذیرفتند. مسعود رجوی 10 سال بعد در دومین انقلاب ایدئولوژیک درونی در سال 1364، با طلاق و با ازدواج مجدد مریم قجر عضدانلو، خود را رهبر عقیدتی خاص الخاص نامید که مالک جسم و روح و فکر و اعتقاد همه اعضا می باشد.
قبل از بازگشت رضا رئیس طوسی به لندن، سازمان با همه اعضای انجمن‌ها تماس گرفت و علیه وی سم‌پاشی کرد و دستور داد تا او را به انجمن راه ندهند و طرد نمایند. اعضای انجمن‌ها دچار تناقض شدیدی شده بودند. ازیک‌طرف رضا رئیس طوسی را دوست داشتند و به شخصیت او که همیشه دلسوز اعضای انجمن بود احترام می‌گذاشتند و او را صاحب‌نظر و منطقی می‌دیدند و از طرف دیگر دستوری تشکیلاتی مبنی بر طرد وی دریافت کرده بودند…

تفاوت زندگی در دنیای آزاد و زندگی اسارت‌بار در مناسبات مجاهدین خلق

… در سازمان مجاهدین خلق اما کنترل شدیدی بر روی اعضا حاکم است و افراد معمولاً هیچ اختیاری در تصمیم‌گیری‌ها ندارند. همه چیز از جمله نحوه زندگی، ارتباطات و حتی افکار تحت کنترل و نظارت قرار داشته که این امر باعث می‌شود افراد احساس بی‌هویتی و وابستگی شدید به سازمان نمایند و قدرت اراده و تفکر مستقل را از دست می‌دهند.
در دنیای آزاد افراد می‌توانند با خانواده، دوستان و جامعه ارتباط برقرار کنند و این ارتباط به آنها احساس تعلق و حمایت عاطفی می‌دهد و می‌تواند به بهبود سلامت روان و عاطفی آنان کمک کند. زندگی در آزادی و در کنار خانواده به افراد این امکان را می‌دهد که به‌عنوان انسان‌های مستقل و خودآگاه رشد کنند و از تجربیات مثبت زندگی بهره‌مند شوند.

در مقابل زندگی در سازمان مجاهدین که کنترل بر روی ذهن افراد دارد می‌تواند به احساسات منفی و محدودیت‌های شدید منجر شود و لذا اختیارات فردی از افراد سلب و افراد به‌مانند یک ربات تحت سیطره اهداف سازمان عمل نمایند…

نشست‌های طعمه، وحشت‌آفرینی با حداکثر وحشیگری – قسمت دوم

رجوی بعد از انتخاب آقای خاتمی به‌عنوان رئیس‌جمهور در سال 1376 تحلیلی از شرایط را به ما ارائه داد و از آن نتیجه گرفت که این انتخاب جام زهر جمهوری اسلامی است و آقای خاتمی را حذف فیزیکی خواهند کرد و جمهوری اسلامی تا سال 1380 سرنگون خواهد شد. اما در انتخابات سال 1380 اتفاقات دیگری رقم خورد که کاملاً برعکس تحلیل های رجوی بود. این امر در همه سطوح تشکیلات موجب مسئله داری وسیعی شد. رجوی برای مقابله با این بحران نشستی برگزار کرد و بجای رفع ابهام، طبق معمول دیگران را مقصر جلوه داد و برای آن که بتواند مسئله داری را جمع کند هر نوع سوال و پرسش درباره مسائل سیاسی را ممنوع کرد. او خطاب به نیروها گفت شما “لپر سیاسی” خورده اید و اعلام کرد که از این پس “لپر خوردن ممنوع” است. او با این کار راه هر نوع پرسش و زیر سوال بردن تحلیل هایش را بست. اما این همه اقدامات او نبود چون می دانست که بحران بسیار عمیق تر است. “لپر سیاسی ممنوع” مقدمه ای بود برای آن که بطور موقت موضوع ابهام و سوال درباره مسائل سیاسی یا خط و استراتژی از روی میز جمع شود، تا او فرصتی برای یافتن طرحی برای سرکوب را به اجرا بگذارد
… معلوم بود که رجوی قصد انتقام‌گیری سنگینی دارد. او با نشست سیاسی، سؤال و ابهام سیاسی و خطی را ممنوع کرد و حالا قصد داشت تا بار دیگر مقصر گیرکردن مجاهدین در عراق را نیروهایی معرفی کند که در هیچ تصمیم‌گیری سازمانی دخیل نبودند و اصلاً رجوی به حسابشان نمی‌آورد. او می‌خواست خودش که تنها تصمیم‌گیرنده درباره “همه چیز” بود را نه‌تنها از لیست مقصرین خارج کند؛ بلکه طوری کار را پیش ببرد که گویی مظلوم هم واقع شده و نیروهای مجاهدین خلق او را ضایع کرده و حالا باید جواب بدهند که چرا او را به تهران نبرده‌اند!!!…

حمید آراسته، شکنجه‌گر بدنام رجوی در نقش کارشناس – قسمت دوم

علی اکرامی: … در طی مدت حضورم در زندان هر روز شیوه شکنجه‌ها تغییر می‌کرد که مهم‌ترین آنها این بود:
1-در زمستان با وجود سردی هوا آب گرم را قطع کردند و وسایل گرمایشی را از اتاق خارج کردند.
2-بیشتر وقت بازداشت در سلول انفرادی بودم و شرایطی بلاتکلیفی بوجود آورده بودند که گویا هر لحظه من را اعدام خواهند کرد. یعنی من لحظه مره با کابوس مرگ زندگی می کردم.
3-ساعت ها من را بیخوابی می دادند تا تمرکز ذهنی ام هنگام بازجویی بهم بخورد.
4-روی سرم یک حلب قرار می دادند و با یک تکه آهن بر آن می کوبیدند بطوریکه سرم از شدت صدای کوبیده شدن تکه آهن بر حلب به مرز ترکیدن پیش می رفت.
5-خارج کردن لباس از تن و قرار دادن زیر دوش آب سرد در سرمای زمستان که گاها حالت انجماد به من دست می داد و دندان هایم به هم می خورد.
6-کوبیدن درب سلول هر نیم ساعت یکبار با آهن و لگد بطوریکه از وحشت می پریدم.
7-کشیدن پشم و شیشه به بدن
8-دادن غذای سرد به میزان کم
9-ممنوع کردن استفاده از سرویس
10-ممنوعیت استفاده از دارو و الزامات پانسمان علیرغم وجود زخم بر بدن و عدم اجازه برای حضور پزشک در زندان.
در اعمال تمامی این شکنجه‌ها حمید آراسته نقش اصلی را ایفا می‌کرد…

*یکشنبه 16 دی

8 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات است. مروری مختصر بر تعدادی از آن‌ها به‌قرار زیر است:

شرایط وخیم در کمپ مانز مجاهدین خلق

… رجوی مطلقا نمی خواهد افراد اسیرش هویت پیدا کنند و همواره حیاتش را در بی هویتی اعضا می داند که البته آن را تئوریزه هم کرده است؛ مثل “مجاهد بی نام و نشان” و غیره.
… افرادی که در درون این تشکیلات هستند متوجه شده اند که شرایط کاملاً عوض شده و دوران حیله گری و دروغ تمام شده و شرایط جدیدی در آلبانی به وجود آمده است. موضوعات زیادی عوض شده به خصوص بعد از
اینکه به پلیس آلبانی اجازه ندادند که وارد کمپ مانز شود. در این موضوع باید بگویم این یک سرفصل بود باید افراد از این فرصت استفاده کنند و به دنیای آزاد بیایند و خود را از زندان تشکیلات رجوی رها کنند.
درب انجمن نجات آلبانی به روی کسانی که از این سازمان مجاهدین بیرون می‌آیند باز است و از آنها استقبال می‌کند…

روزهای تلخ سال نو میلادی برای افراد حاضر در کمپ مانز مجاهدین خلق

… در این روزها، مجاهدین خلق می توانند برای جشن گرفتن به شیوه ای که در چارچوب محدودیت های سازمان باشد، گرد هم آیند و فضایی شبیه به یک خانواده بزرگ در اردوگاه ایجاد کنند. در همین حال، بسیاری از آنها می توانند به خانه های خود فکر کنند، به زندگی ای که قبلا داشته اند، به اقوامشان که از دست داده اند یا دور هستند. آنها ممکن است به دلیل ارتباطات از دست رفته احساس تنهایی بی پایانی از بار عاطفی داشته باشند، اما ممکن است سعی کنند در کنار همرزمان خود که تجربیات و خاطرات مشابهی دارند، قدرت پیدا کنند.
در حالی که بسیاری ممکن است به گذشته و آنچه پشت سر گذاشته‌اند فکر کنند، ممکن است امیدی متفاوت را نیز در افق ببینند و در رویای روزی باشند که بتوانند به عنوان افراد آزاد جشن بگیرند، در کنار کسانی که آنها را دوست دارند. تعطیلات پایان سال در این زمینه نه تنها لحظه تأمل است، بلکه فرصتی برای تقویت وحدت داخلی و امید به آینده ای روشن تر است.

ما اسارت را انتخاب نکرده بودیم!

… در واقع بیشتر از هفتاد یا هشتاد درصد افرادی که در سازمان رجوی بوده و یا هنوز هستند اصلأ برای پیوستن به سازمان رجوی انتخابی نداشتند و با انواع مختلف فریب و نیرنگ توسط سازمان رجوی ربوده شده و به اشرف آورده شده‌اند. افرادی بودند که سی سال پیش با فریب توسط سازمان رجوی ربوده شده و به اشرف عراق آورده شده بودند. سرسپردگان رجوی به آنها هم می‌گفتند خودتان انتخاب کردید و یا افرادی بودند که در عراق کشته می شدند یا به خاطر عدم رسیدگی پزشکی سازمان یا به خاطر فشارهای روحی و روانی سکته می کردند. مسئولین سازمان با بی شرمی و سنگ دلی می‌گفتند خودشان انتخاب کرده اند!
… هر وقت می خواستند از پاسخگویی به سوالات طفره بروند و کم می‌آوردند می گفتند خودت انتخاب کردی! از خودم هم نپرسیدم حالا اگر انتخابی هم بوده و به اشرف عراق آمدم و از من کاغذی گرفته‌اند می‌توان این انتخاب را آتش زد، اما مگر رجوی ها مهلت می‌دادند که آدم فکر کند و از خودش بپرسد که رجوی چه حقی دارد برای زندگی تو نسخه بپیچند و چرا باید زندانی ترفندها و نقشه های رجوی شد…

روایت امیر یغمایی از موجودیتی به نام شورای ملی مقاومت

… مجاهدین خلق کماکان ادعا می‌کنند که شورا متشکل از گروه‌های مختلف سیاسی و مجاهدین خلق است که هدفشان سرنگونی حکومت ایران است اما عملا دیگر اعضای شورا محلی از اعراب ندارند. اساسا نخستین فردی که برای تاسیس شورای ملی مقاومت با مسعود رجوی ائتلاف کرد، ابوالحسن بنی صدر بود که به سرعت از این ائتلاف خارج شد و امروز نیز مرحوم شده است.
نکته حائز اهمیت این است که بسیاری از منابع غربی و نهادهای بین المللی، سازمان مجاهدین خلق را تشکیلاتی با سوابق تروریستی و رفتارهای فرقه‌ای معرفی میکنند که شورای ملی مقاومت ویترین سیاسی آن است. معنی دقیق عبارت “ویترین سیاسی” زمانی برای ما روشن میشود که یکی از شاهدان عینی از تجربه زیسته خود در ساختمان های مربوط به شورای ملی مقاومت سخن میگوید.
امیر یغمایی کودک سرباز سابق مجاهدین خلق که مدتی از ایام کودکی خود را به پایگاه های مجاهدین خلق در فرانسه رفت و آمد داشته است، در مطلبی که به تازگی در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس به اشتراک گذاشت، روایتی دست اول است از آنچه که مجاهدین خلق در ظاهر، پشت نمادها و اسامی پرطمطراق و تبلیغات رسانه‌ای از شورای ملی مقاومت به بیرون ارائه می‌کنند…

*دوشنبه 17 دی

در این روز کلاً 9 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

تراژدی غمبار زنان آسیب دیده از خشونت فرقه رجوی

برشی از زندگی درد آلود همسر غلام سنگبری

داستانی از زندگی یک زن از صدها زن، که در اوج جوانی و شور، همسرانشان به اسارت فرقه بی رحم رجوی درآمدند و با گذشت بیش از 3 و یا حتی 4 دهه، همچنان تنها، زندگیشان را بر دوش کشیدند و بی هیچ شکوه و شکایتی فقط چشم انتظار بازگشت همسری هستند که شاید اگر در کنارشان بود، روزگاری بسا شیرین را تجربه می کردند اما همسرانشان در فرقه رجوی و خودشان در اقصی نقاط ایران عزیزمان، تراژدی هایی چنین غمبار برایشان رقم خورد و یا بهتر بگویم رجوی برایشان رقم زد.
… با بازگشت هزاران اسیر ایرانی از اردوگاه‌های عراق و پایان جنگ، طاهره همچنان در انتظار همسرش بود. او که روزها و شب‌ها را با یاد غلام سپری می‌کرد، هیچ‌گاه از او خبری نداشت. در حالی که بسیاری از اسیران بازگشته و به آغوش خانواده‌هایشان بازگشتند، غلام و تعداد زیادی از هموطنان ایرانی همچنان در چنگال خونین مسعود و مریم رجوی گرفتار ماندند…

دوراهی آزادی و انزوا برای ایرانیان مقیم آلبانی: دروازه بهشت یا باتلاق رجوی؟

… رجوی، همچنان که در گذشته با تکیه بر دیکتاتوری‌های صدام حسین در عراق به سرکوب اعضا پرداخت، امروز در آلبانی نیز با شیوه‌هایی مشابه، افراد را در خود محصور کرده است. این افراد که بیشتر در گروه‌های بسته و تحت کنترل قرار دارند، هیچ‌گاه از امکانات و شرایط دنیای آزاد بهره‌مند نمی‌شوند. آیا این انتخابی برای زندگی در آزادی است؟ قطعا نه! بلکه این انتخابی است برای ماندن در باتلاقی که رجوی برایشان به‌وجود آورده است.
در مقابل این وضعیت، انجمن نجات آلبانی به عنوان یک دروازه بهشت برای جداشده‌های فرقه رجوی می‌درخشد. این انجمن با هدف کمک به افرادی که از فرقه مجاهدین خلق جدا شده‌اند، بستری امن و حمایت‌گر برای آغاز دوباره زندگی در دنیای آزاد فراهم کرده است. انجمن نجات آلبانی، که توسط مدافعان حقوق بشری و حامیان آزادی اداره می‌شود، به کسانی که از این فرقه جدا می‌شوند کمک می‌کند تا به یک زندگی جدید، مستقل و آزاد دست یابند.
… با وجود این که فرقه رجوی هرگز به افرادی که به آن وابسته‌اند، اجازه نمی‌دهد تا به دنیای آزاد بیندیشند، اما حقیقت این است که این افراد هیچ‌گاه در دنیای آزاد احساس رهایی و امنیت نخواهند کرد تا زمانی که از این فرقه جدا شوند. اگر افراد بخواهند که به زندگی آزاد و انسانی بازگردند، هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع از آن‌ها شود، به‌ویژه در کشوری چون آلبانی که راه‌های بسیاری برای به دست آوردن آزادی وجود دارد…

ارعاب و تهدید، ابزار رجوی ها برای خاموش کردن هر صدای مخالف

… رجوی می گفت “هر کس با ما نیست برماست و بین ما و رژیم هیچ جایی وجود ندارد”. فرقه رجوی آنقدر آغشته به افکار تروریستی است که اعضایش در یک کشور اروپایی هم، کسانی که فقط نظری مخالف با نظر آنها دارند را تهدید به ترور و حذف فیزیکی می کنند. ضمن آن که این فرقه به شدت از قانون می ترسد همانگونه که از واکنش های متعدد رجوی ها به برگزاری دادگاه سران فرقه در تهران نیز پیداست.
… رجوی ها هر کس که با خود همراه نمی بینند را مستوجب کشته شدن و سرکوب می دانند و اگر جایی موفق به این کار نشدند فقط به این خاطر است که نتوانستند و شرایط به آنها اجازه نداد.
سران این فرقه تروریستی هر قدر هم خود را آرایش کنند و دم از آزادی و قانون بزنند باز هم هویتشان همان است که بود و ماهیت شان تغییر نکرده است. از کوزه فرقه رجوی چیزی جز ترور و خشونت ترواش نمی کند. شاهدان این امر مردم ایران، مردم عراق بخصوص کردها و شیعیان این کشور و اعضای جداشده از فرقه هستند که این حقیقت را با گوشت و پوست خود لمس کرده اند.

نبرد مقدس ما با شیطان مجسم

… ما برای این نبرد باید با تمام ظرفیت های خود به میدان بیاییم سلاح ما، بیان واقعیت هاست، سلاح ما قلم های ماست، سلاح ما بیان درد و رنج هایی است که از مزدوران رجوی به ما رسیده است. هرگز نباید فراموش کنیم: ما در نبردی مقدس با شیطان روبرو هستیم.
ما برای توقف اقدامات ضد بشری این دشمن ، به اقدامات موثرتری نیازمندیم، مردم ایران و مماشات گران بین المللی باید این شیاطین مجسم را بهتر بشناسند. سالها ما جداشدگان در بین حصارهای رجوی ها ، زندانی و شکنجه شدیم ، ما در اسارت بسر بردیم، ما مدام در حال مغزشویی قرار داشتیم ، ما به قول مسعود رجوی ، با “مشت های آهنین” مدام سرکوب شدیم، تا خواستیم اعتراض کنیم، تا تلاش کردیم با انتقاد به آنها بگوئیم که کارتان غلط است ، به ما انگ مزدوری و وزارت اطلاعاتی زدند، در جنگی نا برابر، همیشه ما را سرکوب کردند.
… شیطان و عمال او ، گرچه اهل ایمان را نیز وسوسه می کند و به لغزش می اندازد، ولی نمی تواند ولایت و سلطه ای کامل بر آنها پیدا نماید، “وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ” زیرا مؤمن، با توبه و پناه بردن به خدا نجات می یابد. آری، شیطان تنها بر کافران سلطه دارد.
… باید به حکم شریعت و انسانیت، برای آزادی تک تک اسیران در این فرقه شیطانی ، شبانه روز در تلاشی مستمر و انسانی، برای نجات آنها بکوشیم.

*سه‌شنبه 18 دی

در این روز 10 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

گفت‌و‌گوی فرهیختگان با ابراهیم خدابنده مدیرعامل انجمن نجات

ارتش سایبری مجاهدین خلق چگونه شکل گرفت؟

… بعد از تابستان سال 2016، به یک ماه نکشید که همه افراد سازمان عراق را تخلیه کردند و رفتند آلبانی، آنجا مستقر شدند، ارتش سایبری و مزرعه ترور راه انداختند و صد و پنجاه نفر را بردند و در عربستان آموزش دادند.
سازمان در آلبانی بود، هزار دستگاه کامپیوتر سفارش ‌داد. عکس‌هایش هم در اینترنت موجود است که عده زیادی پشت کامپیوتر‌ها نشسته‌اند و دارند کار می‌کنند. بار‌ها هم پیش‌آمده که توییتر یا فیس‌بوک سیصد تا چهارصد تا حساب‌های فیک این‌ها را بسته است. مثلاً یک‌بار توییتر اعلام کرده بود که ما دیدیم یک تعداد زیادی از حساب‌ها مثلاً هشت صبح فعال می‌شوند و دوازده ظهر دوباره بسته، باز مجدداً ساعت دو فعال می‌شوند تا هشت شب. این مشخص است که دارند به طور اداری مثل کارمندان فعالیت می‌کنند. این نشان‌دهنده‌ همان مزرعه‌ ترور است؛ چرا که یک آدم عادی که این‌جوری فعالیت نمی‌کند.
مسعود رجوی هم در حال حاضر پیام می‌دهد؛ اما این پیام فقط برای اعضای خود سازمان قابل‌انتشار است و هیچ‌وقت به زبان انگلیسی پخش و منتشر نمی‌شود؛ یعنی در فضای بین‌المللی اسمی از مسعود نیست و فقط اسم مریم رجوی دیده می‌شود… درهرصورت هر چه که بوده، دست خودشان بوده است. این‌طور نیست که آمریکایی‌ها بی‌خیال او شده باشند یا اینکه ندانند او کجاست؛ قطعاً با هم هماهنگ هستند…

خانواده و سازمان مجاهدین خلق

در درون مناسبات سازمان جز اختناق و سرکوب و کار اجباری و زندگی در وحشت و با اهداف غیرواقعی و پوچ هیچ‌چیز دیگری وجود ندارد.
… سازمان خانواده را الدنگ و مزدور خطاب می‌کند و رابطه با خانواده را خیانت می‌داند و افراد را در خلآ عاطفه و مهر و محبت نگه داشته و به‌جای آن سرسپردگی و اطاعت محض را جانشین کرده است.
… اگر خانواده مزدور است و این انگ به کل خانواده‌ها زده می‌شود پس فرزندشان در سازمان چه‌کار می‌کنند و چگونه یک ملاقات با خانواده مساوی‌ست با ترک‌برداشتن تشکیلات سازمان، و چرا سازمان از این بیم و هراس اجازه نمی‌دهد ارتباط برقرار شود؟
… بی‌عاطفه بودن، بیکار بودن، بی‌سواد بودن بی دوست و یار بودن و بی خانواده بودن سرفصل‌هایی بود که در تیتر اول تابلوی وابستگی به این سازمان به‌خوبی می‌درخشد.

رویکرد مسعود رجوی نسبت به زندانیان سیاسی سابق

… رجوی احساس کرده بود زندانیان باسابقه سیاسی برای تشکیلاتش یک تهدید محسوب می‌شوند چرا که سابقه زندانی سیاسی برای آنان یک سرمایه محسوب می‌گردید. رجوی درکش این بود این سرمایه می‌تواند تشکیلات رجوی را در آینده به چالش بکشد و ناگفته نماند بعد از خلع سلاح توسط آمریکایی‌ها به تجربه ثابت شد تعدادی از همان زندانیانی که بیش از 8 سال و بیشتر سابقه زندانی سیاسی داشتند از سازمان جدا شده و سپس علیه رجوی دست به افشاگری زدند. باز خورد این افشاگری برای رجوی یک رسوایی بزرگی بود. از طرف دیگر این زندانیان در داخل تشکیلات از سوی اعضا یا بهتر است بگویم بدنه سازمان قابل احترام بودند لذا مناسبات فرقه ای رجوی این را نمی خواست. مریم رجوی می گفت همه عواطف و احساسات و وابستگی باید برای راس هرم باشد که خود رجوی است. همه تعریف و تمجید ها فقط و فقط برای رجوی است نه کسی دیگر! به همین دلیل رجوی با زندانیان رفتار خوبی نداشت همواره آنان را تحقیر می کرد و به آنها توهین می کرد.
… زندانیان سیاسی سابق می‌گفتند کاری که رجوی با ما کرد و رفتاری که رجوی با ما داشت، در زندان با ما نشده بود. در داخل تشکیلات رجوی کاری کرده بود که در هر نشستی اگر صحبت از زندانیان دهه شصت می‌شد آنها باید بلند می‌شدند تحت آن جبر و فضایی که رجوی درست کرده بود حتی به‌صورت ظاهری به گناهان خود اعتراف می‌کردند. رجوی کاری کرده بود به لحاظ شخصیتی آنان را خرد کند و به لحاظ روحی و روانی هم تحت‌فشار بودند. رجوی فضایی درست کرده بود حتی در جمع آنان نمی‌توانستند سربلند کنند. همواره احساس شرمندگی می‌کردند. در همین رابطه می‌توان به نمونه خودسوزی علیرضا طاهرلو زندانی سیاسی دهه شصت که از سر فشار بی‌حدوحصر تشکیلات در داخل قرارگاه اشرف جلوی درب اصلی، اشاره کرد.

*چهارشنبه 19 دی

در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

در آستانه هفت سالگی دخترم

مثل یک جرقه

… 23 فروردین 1397 بود که خداوند بعد از پانزده سال زندگی مشترک وعطش بی فرزندی ما را از وجود بزرگ ترین نعمتش برخوردار کرد. روزی که او را برای اولین بار در یک قنداق در بغل گرفتم و حس زیبای فرزند داشتن را چشیدم شیرین ترین لحظات زندگی ام را تجربه کردم. به طرز عجیبی پاک و زیبا می نمود. به مادرش که لبخند زد تمامی یخ، سردی و خاموشی زندگی پانزده ساله مان شکست و آب شد، دیگر خلاء تنهایی و سکوت مرگبار فضای خانه را احساس نمی کردیم. گرمایی که از به آغوش کشیدنش حس می کردیم نوید تولد زندگی دوباره ای را به ما می داد. به همسرم نگاهی انداختم از خوشحالی در پوستش نمی گنجید، دخترش را می بوسید، می بویید و خدا را شکر می کرد.
… نگاهم که از نیایش برگشت رشته افکارم به سالها قبل برگشت، سالهایی که در قرارگاه سرد و بی روح اشرف در عراق به آینده نامعلوم خود فکر می کردم، اسارت در برهوتی که عشق و عاطفه و میل به زندگی و خانواده یک آرزو و حسرت برای ما و مرز سرخ و گناهی نابخشودنی در ایدئولوژی رجوی محسوب میشد!

نشست های طعمه، وحشت آفرینی با حداکثر وحشیگری – قسمت سوم

… ژیلا دیهیم توضیح داد که قرار است نشست هایی شروع شود که مانند “روز قیامت و روز حساب پس دادن” است. همه باید جواب بدهید که چرا تاکنون برادر (رجوی) را به تهران نبردید!! معلوم بود که رجوی قصد انتقام کشی سنگینی دارد. او با نشست سیاسی، سوال و ابهام سیاسی و خطی را ممنوع کرد و حالا قصد داشت تا بار دیگر مقصر گیر کردن مجاهدین در عراق را نیروهایی معرفی کند که در هیچ تصمیم گیری سازمانی دخیل نبودند و اصلاً رجوی به حساب شان نمی آورد. او می خواست خودش که تنها تصمیم گیرنده درباره “همه چیز” بود را نه تنها از لیست مقصرین خارج کند بلکه طوری کار را پیش ببرد که گویی مظلوم هم واقع شده و نیروهای مجاهدین حق او را ضایع کرده و حالا باید جواب بدهند که چرا او را به تهران نبرده اند!
… برای اینکه نفرات در حین نشست سالن را ترک نکنند و هم به این دلیل که نفرات پایین تر در زمان نشست وارد سالن نشده و با دیدن فضای نشست وحشت نکرده و مسئله دار نشوند، درب سالن هنگام نشست بسته می شد و یک نفر به عنوان نگهبان پشت آن می ایستاد…

اعضای سازمان مجاهدین خلق، مجرم یا صرفاً قربانی؟

… وقتی سازمان مجاهدین خلق به اتهاماتی مانند جنایت، خیانت به کشور، تروریسم، و غیره محکوم می‌شود، کسانی که با این سازمان به هر شکل در ارتباط بوده‌اند، حتی اگر مستقیماً در این اعمال نقش کلیدی و تصمیم‌گیرنده نداشته باشند، مجرم شناخته می‌شوند.
اما این مرحله اول کار است. وقتی وارد مرحله دوم؛ یعنی تعیین میزان مجازات می‌شویم آن‌وقت بحث‌هایی مانند فریب، کنترل ذهن فرقه‌ای، میزان اختیار فرد و استفاده از تکنیک‌های روانی و خصوصاً موضوع رد مواضع مجرمانه گروه و توبه از جانب متهم مطرح می‌شود که در تعیین میزان مجازات نقش بسزایی خواهند داشت.
به همین دلیل موضوع عفو در خصوص اعضای سازمان مجاهدین خلق در یک مقطع مطرح شد. قاعدتاً یک فرد بی‌گناه، تبرئه می‌شود و شامل عفو نمی‌گردد. کسی که محکوم می‌گردد می‌تواند مشمول آزادی مشروط یا عفو قرار گیرد.
شاید واژه “فرقه” ترجمه درستی برای واژه انگلیسی Cult یا واژه فرانسوی Sect نباشد و آن مفهوم روان‌شناختی که حدود 70 سال است توسط دانشمندان مطرح می گردد را بیان ننماید. همچنین از نظر دانشمندان هم واژه “مغزشویی” که در عوام بکار گرفته می شود علمی نیست و آنان ترجیح می دهند که از عنوان “کنترل ذهن” استفاده نمایند.
به‌هرحال امروزه در دنیا این مفاهیم در بسیاری از محاکمات موردبحث قرار می‌گیرند و دانشمندان حوزه فرقه‌های مخرب کنترل ذهن برای ادای توضیحات در دادگاه‌ها حاضر می‌گردند…

مسئولیت والدین در قبال فرزندان – در دنیا و در مجاهدین خلق

در فرقه‌ها هیچ چیز به نفع کودک نیست

… والدین مجاهد در تشکیلات مجاهدین خلق وظایف خود را در قبال فرزندانشان انجام ندادند، یا به ندرت به درستی انجام دادند. آن ها در نهایت سرسپردگی، به تشکیلات اعتماد کردند و انجام وظیفه والدی را به تشکیلات سپردند.
… در فرقه ها، کودکان یا به عنوان مزاحم دیده می شوند یا به عنوان وسیله‌ای برای رشد فرقه از آن ها استفاده می‌شوند. در هر دو موقعیت، کودکان به عنوان اشیا در نظر گرفته می‌شوند و برای توسعه فردی و کشف هویت خود تشویق نمی شوند. این دو موقعیت هر دو در تشکیلات فرقه رجوی وجود داشته است، چه زمانی که کودکان را به بهانه واهی جنگ از والدین جدا کردند و به بیرون از عراق قاچاق کردند و چه چند سال بعد از آن که آنها را به عنوان کودک سرباز از سراسر اروپا و آمریکای شمالی برای عضویت در ارتش مجاهدین خلق به عراق اعزام کردند…

خروج از نسخه موبایل