مهدی عسکری، کانون هابیلیان، مشهد، دوم آوریل 2008
وقتی قرار باشد فریبا هشترودی از عضویت شورای ملی مقاومت خارج شود، در نگاه اول شاید هیچ چیزبرای سازمان رجوی سخت تر از این نباشد که نیرویی همچون هشترودی رااز دست بدهد ، نیرویی که در زمان حضور خود در گروهک رجوی بارها و بر طبق عادت مالوف در فرقه ی رجوی ، مسعود و مریم و کارهایشان را تایید می کرد. اما زمانی هم از راه رسید که هشترودی دریافت که بیش از این نمی تواند خود را فریب دهد زیرا به گفته ی خودش : وقتم در شورا تلف می شد . وقتی قرار باشد بتول سلطانی ، با سالها عضویت در سازمان و شورای رهبری و به عنوان عضوی نمونه ، نتواند از این شورا خارج شود ، بلکه فرار کند ، چگونه باید پایبندی به اصول فرقه ی رجوی را سنجید ؟ آیا خطوط قرمزی که برای باند رجوی معیار اصلی این سو و آنسوی درب خروجی اشرف است معیار خوبی برای سنجش پایبندی و عدم پایبندی به باند رجوی می باشد ؟
باید گفت آیا هژمونی استیلا طلبانه ی باند رجوی برای ممانعت از خروج زنان از اشرف و سازمان تروریستی وی تاکنون به جز القاب دهن پر کن از حربه و مستمسک دیگری نیز استفاده نموده است ؟ ،عضویت در شورای ملی مقاومت ، عضویت در شورای رهبری و فرماندهی نظامی دراشرف تنها مواردی بوده است که به زعم رجوی برای زنان موهبت به حساب می آید. اما جالب است که این موهبتِ حضور در شورای ملی مقاومت تاکنون از جانب هیچ دولت آزادی پذیرفته نشده است و فرماندهی نظامی زنان بر نیروهای دیگرنیز با تعجب همگان مواجه شده و باعث خنده و استهزا کارشناسان ذی ربط قرار گرفته است.اما در قبال این موهبتهای بی شائبه! ، باید ببینیم رجوی چه چیزی از زنان سازمانش گرفته و چه حقوقی را سلب کرده است ؟ حق آزادی اندیشه برای گزینش و انتخاب ماندن یا رفتن ، تجاوز شدید به شأن و عفت زن اشرف ، حق همسر و فرزند داشتن و حیات در کانونی به نام خانواده ، حق آزادی بیان و انتقاد، حق پیشرفت و تعالی از طریق دانش آموختن و رسیدن به مدارج عالی علمی و شرکت در پروسه های علمی و تحقیقاتی همپای بسیاری از زنان ایران و جهان.
رجوی به جای آنکه اجازه ی رشد و تعالی به زن اشرف بدهد دست و پای زنان را برای مشارکت های ملموس اجتماعی بست و ازآنان به عنوان افرادی در جهت مطامع خود بهره برد. تا قبل از جریان طلاقهای ایدئولوژیک، از زنان برای کامجویی بیشتر مردان استفاده کرد ودخترکان تازه واردی را که در بی خبری و با امید مبارزه برای خلق! وارد اشرف شده بودند به مردان وخود هبه کرد تا زمینه برای تمکین هر چه بیشتر مردان اشرف فراهم آید. آیا این مساله منافات شدیدی با این گفته ی مریم رجوی ندارد که : اگر زن موجودی آگاه ، آزاد ، و مختار است درنتیجه خودش باید تعیین کند که چه بکند ، چه نکند و اینکه آزاد باشد چه بپوشد ، چه نپوشد ، با کی ازدواج کند ، با کی ازدواج نکند ، زمانی که می خواهد طلاق بگیرد یا نگیرد. در حقیقت رجوی با درک این مساله که زنان از قدرت مسوولیت پذیری بالایی برخوردارند از آنان موجوداتی بی اراده در مقابل خود ساخت که همچون آدم آهنی ، بی اراده و فرمانبردار او باشند. البته برای رجوی هیچ تضمینی وجود ندارد که در تداوم شیوه های فرقه ای اش، فردا زنان بیشتری از سازمانش جدا نشوند ، فردایی که دیر نیست. اما مسعود و مریم رجوی یا نمی خواهند این نکته را بپذیرند که فانی هستند یا بر طبق اصول ماندگار فرقه ها ، نه به این مساله فکر می کنند و نه خواهان اصلاح شیوه های خود – لااقل برای جلوگیری از خروج نیروهایشان – هستند. این دو نفر با قداستی دست نیافتنی که برای خود ساخته اند گمانشان این است که همه ی انسانهای موجود در اشرف فرزندان معنوی آنها هستند و گمان نمی کنند که این کاملترین انسانها روزی بخواهند به روزگار وصل خویش بازگردند. اما روزی که کوچک ترین تلنگری باعث شود برخی از این افراد به خویش بازگردند دستگاه رجوی فعال میشود و رجوی به زنانی که خواهان جدایی از فرقه هستند – حتی در صورت مخالفت با جمهوری اسلامی ایران – انگ و نسبت مزدور رژیم را می زند. مریم رجوی همواره در صحبتهای خود بر نقش محوری آزادی زن تاکید کرده و از آن به عنوان یکی از اصول محوری رشد و کمال زن یاد کرده است : رهایی زن قبل از هر چیز مستلزم این است که خودش باور داشته باشد به این که انسانی آزاد است. خودش باید برای به دست آوردن آزادی ها و رهایی اش پا پیش گذارد و وارد این جدال شود. البته کسانی که سخنرانی های هیجانی مریم رجوی را تنظیم می کنند یا نمی دانند دراشرف چه خبر است یا خود را به نادانی زده اند و یا از ترس نان و سکه ای که قرار است مریم رجوی به آنها بدهد و برای خوش آمد مریم رجوی می نویسند : امروز به رغم پیشرفتهای بسیاری که زنان کسب کرده اند ، نیروی ساختارهای مبتنی بر بهره در جهان ، همچنان در حال ستیز با آرمان برابری هستند و حقوق آزادی زنان را به چالش کشیده اند. اینکه چه سنخیتی میان رفتارهای مزدوران رجوی با نیروی ساختارهای مبتنی بر بهره در جهان وجود دارد را به خوبی می توان از نوع نگرشی که فرقه ی رجوی با زنان جدا شده داشته است فهمید ، اینکه زن موجود در پادگان اشرف باید تا آخرین لحظه ی حیات باید د رخدمت رجوی و منافع او باشد و سرنوشت خویش را با سرنوشت باند جنایتکار او پیوند بزند. مریم رجوی در آنچه که نام کنفرانس زنان ، نیروی تغییر به آن داده اند گفت : درود می فرستم به زنان دلیری که برای آرمان برابری ، رنج می کشند و مبارزه می کنند. بنا بر همین اساس و طبق اعلام رسمی فرقه ی رجوی ، زنان موجود در اشرف هزار نفر هستند که به قول مریم رجوی زنانی آزاد هستند و در پیشانی مبارزه با فاشیسم قرار دارند.مسلما بعد از فریبا هشترودی و بتول سلطانی که عطای مبارزه!را به لقای آن بخشیدند و دنبال سرنوشت خود رفتند ، در آینده نیز زنانی خواهند بود که بخواهند چنین کنند ، همانطور که قبل از این دو نیز زنان زیادی دست از این مبارزه ی بزرگ! برداشتند و به دنبال سرنوشت خود رفتند. آنچه مسلم است برای باند رجوی معیار انسان بودن و خدمت به خلق فقط قبول محصوریت در حصارهای فیزیکی اشرف و حصارهای فرقه ای رجوی می باشد و بس و فی المثل اگر کسی همانند بتول سلطانی بخواهد برای یافتن فرزندان ، همسر و زندگی تباه شده ی خود در خارج از آنچه فرقه ی رجوی برایش ترسیم کرده زندگی کند ، قطعا مزدور ، وابسته و عامل رژیم ایران است.