اگر دقت کرده باشید در تشکیلات رجوی اصل بر مخفی کاری است، هر چه مخفی کاری بیشتر یعنی گندکاری بیشتر بوده وگرنه هر موقع که وضعیت و یا کاری بر وفق مرادشان بوده جار و جنجال و هیاهو به پا کرده اند.
از جمله مخفی کاری اخیر در فرقۀ صاحب مرده رجوی حضور و آمار شرکت کنندگان در تظاهرات بیستم بهمن همین امسال بود، از دو سه ماه قبل شروع به تبلیغاتی کرده بودند که گویا قرار است تعداد شرکت کنندگان از سالهای قبل نیز بیشتر باشد. آخر در سالهای قبل عدد “حدود صد هزار نفر” استفاده میشد، هر چند هیچگاه و هیچ خبرگزاری و هیچ مقام رسمی از تعداد شرکت کنندگان آمار رسمی ارائه نداد ولی مدام سرکردگان فرقه رجوی اعلام میکردند که بیش از صد هزار نفر در تظاهرات شرکت کردند.
جالب اینکه حتی وزارت کشور فرانسه که نظارت دقیق روی این حرکت های فرقه رجوی داشته و دارد تا عناصر رجوی دست از پا خطا نکنند هیچوقت اعلام نکرد که شرکت کنندگان به چه میزان بودند. حداقل برای خوش خیال کردن سران فرقه رجوی و یا همان چند نفر نمایندگان پارلمان فرانسه که مریم رجوی را دنبال میکنند نیز به صحنه نیامدند تا اعلام کنند که شرکت کنندگان در این مراسم هایی که آنان ساپورت و پوشش میدهند چقدر است!
البته تنها کسی که شاید نمیداند تعداد واقعی حاضرین در صحنه چقدر بوده خواجه حافظ شیرازی میباشد چون دیگر فضاحت بسیج نیرویی رجوی آنقدر کوس رسوایی اش را عالم گیر کرده که نیازی به تعریف و توصیف ندارد. یک خبرنگار و یا خبرگزاری رسمی، نیمه رسمی، غیر رسمی، مستقل، وابسته به یک کشور و یا گروه خاصی، به صحنه نیامدند تا ضمن تعریف و تمجید از این حرکت به گفته مجاهدین شگرف اشاره ای به آمار دقیق و یا حدودی آن بکنند، حالا دقیق دقیق نه ولی حداقل حدودی هم چیزی گفته نشد. فقط یکبار اشاره به تعداد شش هزار نفر شد و دیگر تکرار نشد که نشد.
شاید به جرات بتوان گفت که این پروژه سنگین ترین شکست رجوی در بیست سال گذشته است زیرا از دستگیری مریم رجوی در 27 خرداد سال 1382 ( 17 ژوئن سال 2003 میلادی ) به بعد فضاحت و شکست به این گستردگی در تشکیلات وجود نداشته است.
بالا و پائین های زیادی داشته اند ولی این یکی به قدری پائین بود که خودشان حالت تهوع گرفته بودند که این چه فضاحت و بدبختی بود که نصیبشان شد.
معمولا در مواقعی که گرفتاری و یا بدبختی یقه سران تشکیلات را میگیرد به سرعت نشست گذاشته و شروع به جمع بندی میکنند تا در مراحل بعد تکرار نگردد و یا حداقل با شدت و حدت کمتری باشد. این نوع اتفاقات به ندرت در تشکیلات مطرح میگردد و فقط در بین اعضای رده بالا طرح شده و علنی می شود. در مواقعی با نیروهای پائین تر مطرح می شود که نیروها در آن دخل و تصرف داشته باشند ولی این یک مورد استثنائاً ربطی به نیروهای داخل تشکیلات ندارد و باید یقه نیروهای به اصطلاح هوادار را گرفت و البته قبل از هواداران باید یقه سرانی از تشکیلات را گرفت که دستور داشتند این مسائل را دنبال کرده و پیش ببرند. معمولا مسئول اول فرقه اولین کسی است که باید حساب پس بدهد یعنی زهرا مریخی بعد او باید یقه پائین تر از خودش را بگیرد و پائین یقه پائین تر تا برسد به نیروی هواداری که ماموریت داشته تا بسیج نیرویی را پیش ببرد. حالا شما حساب کنید در این انبار کاه، سوزن چطوری باید پیدا شود؟ چه کسی واقعا باید پاسخگو باشد و حساب پس بدهد!
اما من فکر میکنم مشکل در هیچ کدام از موارد فوق نیست، زیرا که همانند گذشته پول به میزان کافی داشتند، وقت داشتند، امکاناتشان فراوان و به وفور بود، پس چرا نتوانستند آنطور که باید عدد بالای صد هزار نفر را بسیج کنند و فقط به قول خودشان به شش هزار نفر بسنده کردند؟
علت وعده هایی است که هر ساله رهبران رجوی از جمله مریم رجوی به اطرافیانش میدهد ولی محقق نمی شود، تقریبا تبدیل شده است به چوپان دروغگو، کسی که تلاش میکند سر همه کلاه گذاشته تا بلکه مسعود رجوی را به تهران برساند. تردید نکنید که خودش بهتر و بیشتر از همه میداند که این موضوع اصلا امکان پذیر نیست ، چیزی نیست که در آشپزخانه با یک دستور غذایی بتوان پخت و ارائه داد، باید بیرون از خود را به این باور رساند به این ایمان رساند که حق هستی درست هستی ریشه داری صادق هستی و درستکار می باشی! خب تا وقتی نتوانی این قبیل موضوعات را به اثبات برسانی هیچ حرفی نمی ماند و همه تو را به چشم فریبکار و نیرنگ باز نگاه خواهند کرد. نتیجه آن خواهد شد که شرکت کنندگان در تظاهرات بقدری افت کند که خودشان هم نتوانند حرفی بزنند و هلهله و پایکوبی نمایند. رویا پردازی های اینها چه زمان خاتمه خواهد یافت نمیدانم.
بخشعلی علیزاده