هنوز چراغ های امیدمان خاموش نشده

از دنیا بریدن و به سحر تفکر فرو رفتن و از چاله درآمدن و به چاه افتادن کار عارفان است؟”>

ولی ما که عارف نبودیم…

برادر عزیزم کاظم جان ضمن عرض سلام و بوسیدن رویت از راه بسیار دور امیدوارم که در پناه خداوند منان در کمال صحت و سلامت باشید، حال ما هم بخواهی مختصراً این که جز رنج دوری تو را نداریم. و اما بدان پس از گذشت 27 سال در اسارت (اردوگاه های مختلف) و هم اکنون در قرارگاه اشرف” که البته این حق تو نبود” هنوز چراغ های امیدمان خاموش نشده و در تمام خانه هایمان در وطن انتظار ورودت را به آغوش مان لحظه شماری می کنیم و من خیلی خوب می دانم علیرغم گذراندن عمرت را به سختی و مشقت فراوان چقدر بردباری و صبوری را در بیش از ربع قرن پیشه ی خود کردی و یقین داشته باش که هیچ خلل به مهربانی ها و امید های پیش رو وارد نشده است. النهایه تقاضای جمع فامیل تمام دوستان و همشهری هایت برایت این است که هر شب قبل از سنگینی پلک ها لحظه ای را به پاس کارهای خوبی که در جوانی و در شهرمان انجام دادی فکر کنی (بدون تراوش افکار به بیرون) قطعاً به نتیجه ی خوبی خواهی رسید. در پایان فامیل ها ی نعمت اللهی – شبانی – حیدری و… خلاصه هر دور و نزدیک و آشنا سلام مخصوص می رساند به امید تجدید دیدار پس از 27 سال هر چه سریعتر.

کسی که تو را فراموش نمی کند برادرت عبد الرسول”>

تقدیم به کاظم”>

یارب سببی ساز که یارم به سلامت”>

باز آید و برهاندم از بند ملامت”>

عبدالرسول – نعمت اللهی”>

“>22/10/86

“>

خروج از نسخه موبایل