فرار از چنگال رجوی: شاهکاری بی‌سابقه در تاریخ

پس از سال‌ها، برای اولین بار توانستم مسابقات کشتی را تماشا کنم؛ لحظه‌ای که شاید برای بسیاری امری عادی باشد، اما برای کسی که از سازمان مجاهدین خلق فرار کرده، مفهومی فراتر از آزادی داشت. در دنیایی که رجوی ساخته بود، ورزش، تفریح و حتی لحظاتی کوتاه از لذت‌های ساده زندگی، به‌عنوان تهدیدی علیه “تعهد ایدئولوژیک” محسوب می‌شدند. تماشای مسابقات کشتی، آن‌هم بعد از سال‌ها اسارت ذهنی و جسمی، به‌نوعی نماد پیروزی بر سیستمی بود که هدفش خرد کردن فردیت و نابودی هرگونه لذت انسانی بود.

حاکمیت جهنمی رجوی؛ جایی که حتی ورزش جرم بود

سازمان مجاهدین خلق در طول سال‌ها نه‌تنها به یک فرقه تمام‌عیار تبدیل شد، بلکه به جهنمی بدل گشت که در آن، همه ابعاد زندگی تحت کنترل بود. این سازمان که روزگاری با شعارهای آزادی و مبارزه علیه دیکتاتوری ظهور کرد، خود به یکی از مخوف‌ترین سیستم‌های سرکوب تبدیل شد.

در این ساختار، کوچک‌ترین تمایلات شخصی، از گوش دادن به موسیقی گرفته تا علاقه به ورزش، به‌شدت سرکوب می‌شد. اعضا حق نداشتند هیچ نوع تفریحی داشته باشند، چرا که رهبران سازمان معتقد بودند هرگونه لذت شخصی، خیانتی به “آرمان مبارزه” است. ورزش‌هایی مانند فوتبال و کشتی، که می‌توانستند اندکی روحیه و نشاط ایجاد کنند، کاملاً ممنوع بودند. هدف این بود که فرد به موجودی مطیع و تهی از احساسات تبدیل شود که تمام انرژی‌اش صرف اطاعت از دستورات سازمان گردد.

فرار از سازمان؛ مأموریتی غیرممکن

بیرون آمدن از چنگال این سازمان، امری نزدیک به غیرممکن بود. افرادی که قصد فرار داشتند، تحت شدیدترین مراقبت‌ها بودند. هرگونه تلاشی برای خروج از تشکیلات، با مجازات‌های سختی مانند حبس، شکنجه روانی و حتی تهدید به مرگ همراه بود.
آن‌هایی که در اردوگاه‌های سازمان در عراق حضور داشتند، می‌دانستند که هر حرکت مشکوک می‌تواند به قیمت جانشان تمام شود. افراد به‌طور مداوم تحت نظر بودند، جلسات “انتقاد از خود” برگزار می‌شد تا هرگونه نافرمانی به‌شدت سرکوب گردد. سازمان حتی به کنترل ذهنی اعضا نیز می‌پرداخت؛ به آن‌ها تلقین می‌کرد که هیچ راهی برای خروج وجود ندارد و جهان بیرون پر از دشمنانی است که قصد نابودی آن‌ها را دارند.

فرار از چنین سیستمی، نه‌تنها نیاز به شجاعت داشت، بلکه یک استراتژی پیچیده می‌طلبید. بسیاری از افرادی که سعی در فرار داشتند، به دام افتاده و به سرنوشت‌های تلخی دچار شدند. اما برای آن‌هایی که موفق شدند، لحظه خروج از سازمان، به معنای تولد دوباره بود.

تماشای کشتی؛ نماد آزادی

وقتی برای اولین بار پس از این دوران سخت، مسابقات کشتی را تماشا کردم، احساس کردم که به زندگی بازگشته‌ام. چیزی که زمانی غیرقابل تصور بود، اکنون به یک واقعیت تبدیل شده بود. کشتی، که خود ورزشی همراه با مبارزه و تلاش برای پیروزی است، نماد مبارزه‌ای شد که من و بسیاری دیگر برای آزادی خود انجام داده‌ایم.
در حالی که کشتی‌گیران در میدان مبارزه می‌کردند، من نیز در ذهن خود به یاد آوردن که چگونه از بزرگ‌ترین قفس ذهنی و فیزیکی رهایی یافتم. هر امتیازی که یک کشتی‌گیر می‌گرفت، یادآور این بود که من نیز توانستم بر سیستمی که می‌خواست مرا به اسارت ابدی بکشاند، پیروز شوم.

پیامی به دیگر اسیران سازمان

امروز که آزاد هستم، یک پیام روشن برای کسانی دارم که هنوز در بند این سازمان هستند: راهی برای فرار وجود دارد. دنیای بیرون، برخلاف آنچه سازمان می‌گوید، نه‌تنها دشمن شما نیست، بلکه جایی است که زندگی واقعی در آن جریان دارد.
شاید سخت باشد، شاید غیرممکن به نظر برسد، اما همان‌طور که بسیاری موفق به فرار شدند، شما نیز می‌توانید. هیچ زندانی ابدی نیست، حتی زندان رجوی. آزادی، درست همان‌جایی است که شجاعت شما آغاز می‌شود.
از چنگال رجوی زنده بیرون آمدن، یک شاهکار است؛ اما تماشای یک مسابقه کشتی، پس از آن دوران تاریک، چیزی فراتر از یک پیروزی ساده است—این، خود زندگی است.

خروج از نسخه موبایل