در ایام نوروز ۱۴۰۴ با قلبی مالامال از عشق و عواطف انسانی در حد وقت و فرصتی که بود به جهت عرض ارادت و تبریکات نوروزی با شماری از خانواده های دردمند و چشم انتظار گیلک تماس تلفنی داشتم و جویای حال و احوال شان شدم و بعضا از آنان با مهربانی تمام خجالتم دادند و خود اقدام به برقراری تماس داشتند.
آنچه که در این ارتباط صمیمانه موج میزد رابطه عمیق خانوادگی فی مابین انجمن نجات گیلان با خانواده های چشم براه گیلک بود که البته در کنار تبریکات نوروزی و بگو بخند عیدانه، شاهد آه و افسوس و گریه های آنان نیز بودم که بسیار متاسف و متاثر شدم.
به امید رهایی تمام اسیران رجوی و همدلی با خانواده های دردمند و چشم براه آنان ترانه زیر را بارها به گوش جان سپردم و امیدوارانه زمزمه کردم که با عشق تقدیم شان میکنم.
الهی در بهار پیش رو و شکوفایی طبیعت، آرزوهای بلند در آغوش کشیدن عزیزان تان در قلبهای تان بشکفد و به آرامش برسید.
آمین
علی پوراحمد
ای نیمه ی از ما جدا / خوش میروی بی من کجا
بگو مگر از حال ما خبر نداری …
چون سایه بودم زیر پا / جا مانده ام از ماجرا
ای شمس ما از سایه ها خبر نداری …
بارانم میبارم بارانم / ویرانم بعد تو ویرانم
مرا در سینه داغی هست تو را در سینه آهی سرد
ولی تا جان به تن باشد تو را انکار نخواهم کرد