عملیات جاری؛ ابزار رجوی برای کنترل ذهن اعضا

مکانیزم و کارکرد جلسات عملیات جاری

بعد از اتمام نشست های مسعود و مریم با اعضا فرماندهان هر قرارگاه، نشست های عملیات جاری در دستور کار روزانه یگان ها قرار گرفت. این نشست ها قبلاً هم در مناسبات اجرا می شد اما از اواخر سال 1372با شیوه و ابزار کار جدیدی به اعضای سازمان تحمیل گردید. شرکت در نشستهای عملیات جاری اجباری بود، این نشستها هر روز و به مدت یک تا دو ساعت طول می کشید و به صورت لایحه های مختلف تشکیلاتی اجرا می گردید.

عملیات جاری در حقیقت یک نوع تفتیش عقاید و مکانیزمی بود تا رهبران سازمان به صورت روزمره از آنچه در ذهن اعضا می گذرد، اطلاع داشته باشند و در حقیقت نوعی مانیتور سیستماتیک و کنترل ذهن اعضا است.

در ابتدا به هر یک از اعضا یک دفترچه سیمی داده شد تا تمامی عملکردها و ذهنیت و مواردی که در طول روز به ذهنشان خطور کرده باشد را در آن نوشته و شب در جلسه ای که با حضور تمامی اعضا برگزار می شود، بخوانند. بخش دیگری از این دفترچه کوچک به مشاهدات فرد نسبت به عملکرد روزانه دیگر اعضا اختصاص داده می شد و در حقیقت نوعی جاسوسی و راپرت دادن از دیگر اعضا بود.

بعد از رسمیت یافتن نشست و حضور فرماندهان زن، مسئول نشست به دلخواه و البته با توجه به گزارش هایی که از عملکرد روزانه ی اعضا در تشکیلات به دستش رسیده بود، سوژه خود را انتخاب و او را برای خواندن فاکت های عملکرد روزانه اش صدا می زند.

سوژه نشست می بایست تمامی مواردی که در طی روز به ذهنش رسیده، اعم از ابهامات سیاسی و استراتژیکی سازمان، شک و تردید در خصوص خط و خطوط اجرایی داده شده از طرف فرماندهان و مسئولین که در جریان عمل عدم درستی آن اثبات شده بود، صحبت های خصوصی و غیر تشکیلاتی با دیگر اعضا که در مناسبات مجاهدین جرم و محفل خوانده می شد و یا مشاهدات او از نقض ضوابط تشکیلات از طرف اعضا را می خواند و بعد از اتمام گزارشش ساکت می شد و به انتقادات اعضا به خودش گوش می داد.

موضع گیری اعضا نسبت به سوژه کاملاً اجباری بود و شخصی که در قبال سوژه و مواردی که خوانده بود ساکت می شد و موضع نمی گرفت مورد تندترین انتقادات مسئول نشست و دیگر اعضا قرار می گرفت.

یکی دیگر از ضوابط این نشست این بود که سوژه نشست، می بایست در قبال انتقادات اعضا حتی اگر دروغ و غیر واقعی بود، کاملاً سکوت اختیار کرده و حرف آنها را تأیید می کرد. گاهی برای ترساندن سوژه، برخوردهای به شدت تند و عصبی و توأم با فحش و ناسزا رخ می داد و صدای داد و فریاد کاملاً سالن جلسه و محیط اطراف را فرا می گرفت. این روال در مورد دیگر اعضا هم به نوبت تکرار می شد، اوایل تصور می شد پدیده عملیات جاری توسط مریم و مسعود رجوی ابداع و به عنوان یک متد روان شناسانه و به منظور صیقل دادن و پاکیزه نگاه داشتن انگیزه مبارزاتی اعضا و به عنوان یک ضرورت سرنگونی نظام ایران به کار گرفته شده است.

ولی بعد از بازگشت به ایران و خواندن کتاب نویسنده هایی مانند خانم سینگر و آقای استیون حسن، به نام های فرقه ها در میان ما و گسستن بندها متوجه شدم، این شیوه رایج فرقه های کهن و معاصر برای اقناع کردن ذهن و شکستن توان مقاومت اعضا و به شکل مانیپولاسیون ذهنی ( مغزشویی ) اعضا و به خدمت در آوردن آنها در راستای اهداف رهبران فرقه ها صورت می گرفته است و رجوی هم که بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان ( مرصاد) و آتش بس ایران و عراق عملاً در بن بست قرار گرفته بود و می دید نیروها به لحاظ بلاتکلیفی و نبودن عملیات انگیزه های خود را از دست داده و ریزش می کنند، تصمیم گرفت این شیوه را برای کنترل اعضا و در اسارت نگه داشتن شان در تشکیلات به کار گیرد.

این سیستم کنترل ذهن، 4 عامل رفتار، اطلاعات، افکار و عواطف فرد را تحت کنترل در می آورد تا فرد را مهار کند. وقتی این 4 عامل در طول زمان کنترل شوند، نهایتاً هویت به طور سیستماتیک مانیپوله شده و تغییر می یابد.

کنترل ذهن مخرب، عنان اختیار را از دست فرد خارج می کند و به دست فرد دیگر می دهد. فرد قربانی به صورت سیستماتیک یا فریب و دروغ در خصوص اعتقادات و عملکرد شخص و یا گروه و سازمان کنترل کننده و با استفاده از تکنیک های روانی کنترل ذهن و شستشوی مغزی می شود.

یه نحوی که دیگر قادر به انتخاب و تصمیم گیری مستقل نیست و در تمامی شئون زندگی خود و تمامی تصمیم گیری هایش به طور کامل به آن سازمان و یا رهبرش وابسته می گردد.

علی اکرامی – کتاب قصه ای ناتمام برای دخترم

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا