نامه ای به سرکار خانم فریبا هشترودی
مهدی عسکری، کانون هابیلیان، مشهد، نهم می 2008
سرکار خانم فریبا هشترودی ؛ با سلام و درود
امیدوارم در وانفسای زیستن در میان هجمه های ضد انسانی یکی از افراطی ترین گروه های تروریستی قرن حاضر، پیشگام تر از گذشته بر مدار تاکیدات خود مبنی بر جدایی از باند رجوی و شورای کذایی اش استوار و برقرار باشید.
خانم هشترودی!
بی شک 11 دی ماه سال 1385 را خوب به خاطر دارید. لابی هتل و دیدار با دبیرکل کانون هابیلیان و مدیر اجرایی این کانون. تمام آن دیدار چیز پیچیده و خاصی نداشت جز ارائه ی آمار کشتار 16 هزار نفر از مردم بی دفاع ایران و اینکه قربانیان تروریستی مجاهدین خواستار انتقام نیستند و خواستار رهایی فریب خوردگان در فرقه ی رجوی می باشند. می دانم که شما نیز تا حدود بسیار زیادی به ابعاد غیر انسانی روش ها و شیوه های باند رجوی در برخورد با انسان ها معترفید و شاید یکی از ده ها دلیل جدایی تان از فرقه ی رجوی نیز همین مساله باشد.
خانم هشترودی! یادم می آید در همان زمان جو روانی و تبلیغاتی زیادی بر علیه شما شکل گرفت. برخوردهای باند رجوی با شما در عین تفاوت های زیادی که با هم داشت بیشتر ناشی از عدم درک رفتار شما در جدایی و دیدار با دبیرکل کانون هابیلیان داشت. شاید مرور برخی از این رفتارها و تفاوت های موجود در میان آنها بیشتر بر این فرضیه صحّه گذارد ، مساله ای که بی شک ناشی از همان تشتت ذکر شده است و در میان دستپاچگی باند رجوی در تحلیل و آنالیز این جدایی و دیدار بود :
من فکر می کنم که او دلش برای ایران تنگ شده بود و پول زیادی هم به او پیشنهاد شده بود ( فریبا فرهودی ) ، از سوز دل شخص خودم هم به عنوان عضو و نماینده ی این مقاومت در شمال اروپا در می گذرم که چگونه بارها و بارها شاهد تلکه کردن های کانال های سیاسی و اجتماعی توسط نامبرده بودم و خون دل می خوردم. و برای دریافت چه امتیازاتی اینچنین به حراج خود آن هم با دیدار و عکس گرفتن بامزدوران دست چندم گشتاپوی حاج آقا اژه ای مبادرت کرده است. ( پرویز خزاعی ) ، حقیقت این است که خانم فریبا هشترودی راه خیانت به آرمان های مردم ایران و پیوستن به ولایت خامنه ای را آگاهانه انتخاب کرده است. ( مهدی سامع ) ، آخر هیچ آدم عاقل و بالغ و از همه مهمتر با شرفی ، زیر عبای آخوند نمی خزد مگر این که با عرض معذرت از شما و بعضی دیگر ، شرفش راقبلا سر چهار راه روزگار به حراج نگذاشته و به ناسره زری ناچیز نفروخته باشد. ( سروش ) ، شنیدن خبر رفتن یک عضو سابق شورای ملی مقاومت به ایران تحت حاکمیت آخوندها و هم صدا شدن با جلادانی که در نوع خود بی نظیراند ، به راستی احساس تنفر و انزجار را نه تنها در اعضا و هواداران شورای ملی مقاومت بلکه درهر انسان آزاده چه با شورا و مجاهدین باشد و چه نباشد به وجود آورد. ( منصور قدرخواه ).
ملاحضه می کنید که شما رابا انواع و اقسام نسبت های مختلف که حکایت هر کسی از ظن خود شد یار من می باشد ، مورد ملاطفت قرار داده اند.البته بنا بر رعایت اخلاق و ادب از آوردن الفاظ رکیک و سخیف – که افراد فرقه ی مجاهدین در آن ید طولایی دارند – خود داری کردم. جالب است که شما به عنوان یک آدم دمدمی مزاج ، مادی ، ضعیف ، ناجوانمرد و… معرفی شده اید و گویا فراموش کرده اند روزی روزگاری یکی از سمبل های آنها بوده اید.
خانم هشترودی! یادم می آید دو سال قبل باب گفتگوی مستقیمی میان آقایان هاشمی نژاد( دبیرکل کانون هابیلیان) و مسعود خدابنده ( مسوول انجمن ایران اینترلینک )ایجاد شد و در آن گفتگوها آقای خدابنده شجاعانه بر اشتباهات خود تاکید کردند و از بازماندگان حوادث تروریستی مجاهدین طلب عفو و بخشش کردند. البته از حق هم نگذریم خدابنده امروز با افشاگری هایش در مورد رفتارها و جنایات مجاهدین به خوبی در حال رسوا کردن آنان است. یادم می آید در آن روزها من نیز بنا بر وظیفه ای که احساس کردم وارد این گفتگوی متقابل شدم. آن روز خطاب به آقای خدابنده از وظیفه ی جداشدگان برای روشنگری در خصوص فرقه ی رجوی گفتم و امروز نیز با تکرار همان اصل معتقدم : بدیهی است این تجربه علاوه بر آن که می تواند درنزدیکی بیشتر جداشدگان به حقیقت مفید فایده باشد ، باعث تابانیدن نور به تاریک خانه های این تقابل نیز می شود و بیان شما در خصوص مسائل گذشته و فعلی و الزامات حال حاضر همان قدر می تواند موثر باشد که ناگفته های این طرف در خصوص چگونگی مواجه با این سازمان می تواند به نفی کنندگان جملگی نیروهای سازمان بقبولاند که باید متفاوت از گذشته بیندیشند ، زیرا کسانی هستند که با جدا شدن از سازمان – همانند شما – حاضرند با هر هزینه ای که ممکن است غبار حقیقت را بزدایند.
خانم هشترودی! 11 دی ماه بی گمان در تاریخ ذهنی خیلی ها ماندگار خواهد ماند. ضربه ای که مجاهدین از این جدایی و دیدار دریافت کردند بسیار بیشتر از آنی بود که گمان می کردند. آنان در ابتدا سعی داشتند با سکوت در قبال جدایی شما آن را کم اهمیت جلوه دهند اما شما ضربه را از جایی به آنها زدید که گمانش را هم نمی کردند. البته شما نیز همانند تمامی جداشدگان می دانید که قطعا وقتی اعضای قدیمی و عادی باند رجوی از آن جدا شوند ترفند مهره ی اطلاعات و جاسوس بودن بدرقه ی راهشان می شود. اماجدایی یکی از اعضای شورای ملی مقاومت یعنی عمق فاجعه های فراوان برای فرقه ی رجوی ، یعنی این که به زعم مجاهدین رژیم تا پشت درب اتاق خواب مسعود نفوذ کرده است و قطعا این مساله با بزرگنمایی و خیالبافی های باند رجوی درمورد بزرگ ترین اپوزیسیون رژیم آخوندی بودن! سال های نوری فاصله دارد.
سرکارخانم هشترودی! یادم مِی آید بعد از مدتی سکوت – بعد از اتمام فاز اول لجن پراکنی های باندرجوی – شما متنی رامنتشر کردید که نشانگر تغییر واقعی دیدگاه و نگرش شما بود که البته نه به خاطر شکوه از جریان یا برنامه ی خاصی در باند رجوی بلکه به خاطر ایرادات ماهوی بود که به ساختار و سیستم تشکیلات فعلی باند رجوی داشتید که البته درست و بجا نیز بود. خود شما بهتر از هر کسی می دانید که تحمل صدای مخالف و پذیرش اندیشه های دگر اندیشانه – در برابر اندیشه های رجویسم – دراین سازمان تروریستی محلی از اعراب ندارد. این را هم می دانیم که پس از جدایی ازاین فرقه دیگر خودی و غیر خودی برای این سازمان معنی ندارد.
خانم هشترودی یادتان می آید وقتی از شما درمورد علت جدایی تان از شورای ملی مقاومت سوال شد درجواب ِ جمیل بصام ماندن در شورا را با وقت تلف کردن یکی دانستید ؟ در این خصوص نیز گمان نمی کنم ناراحتی فشارهای روحی و روانی باند رجوی بر روح شما بیش تر از خوش حالی رسوایی بیشتر آنها دربرابرخاص و عام باشد. من و شما می دانیم که اگر روزی مریم رجوی نیز – علی رغم تمام خدمات تروریستی که به سازمانش کرده و فداکاری هایی که باتعویض کردن شوهر و گرویدن به مسعود داشته است – ازسازمان مجاهدین جداشود ، اندکی بعد مهره ی وزارت اطلاعات و رژیم آخوندی نام خواهد گرفت و خواهر مریم و رییس جمهور برگزیده جای خود را به مزدور وزارت اطلاعات خواهد داد زیرا سیستمی که رجوی ترسیم کرده است در همه ی ابعاد و اشکال آن به خود او ختم می شود و همه باید فدای او شوند تا او بماند و بر دیکتاتوری خود حکم براند. دراین راستا نیز مشخص است زیستن ،اندیشیدن و نفس کشیدن بر مبنای عقل شخص رجوی است و غیر از آن برابر است با کلید خوردن سریال تخریب و دشنام.
خانم هشترودی! گمان نمی کنم انتظار سخن گفتن از جانب شما در باب حقایقی که مدتی است بر آن مهر سکوت زده اید توقع زیادی باشد. همه می دانیم که با سخن گفتن ، سیل تهمت ها و افتراها روانه ی شما خواهد شد ، همانگونه که به جانب همه ی جداشدگان از چنگال رجوی روانه شد اما گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن // شیخ صنعان خرقه رهن خانه ی خمّار داشت . شما امروز بزرگ ترین مرحله ی گسست از جبریت متمرکز رجویسم را پشت سر گذاشته اید و راه را برحقیقت یابی بیشتر در مورد این فرقه ی منحوس باز کرده اید.
خانم هشترودی! به عنوان یکی از فزندان همین آب و خاک از شما می خواهم به عنوان انسانی تحصیلکرده و شخصی که سال ها در عرصه های رسانه ای و روزنامه نگاری فعالیت نموده اید به رسالت و سوگند علمی خود وفادار باشید و تمام حقایق موجود را با داوری های خودتان بیان کنید و از هیچ چیز نیز واهمه نداشته باشید.
خانم هشترودی! دوران فرقه گرایی به سرآمده و شاهد این مدعا نیز خروج فوج فوج انسان های دربند از فرقه ی رجوی در طی سالهای اخیر می باشد. شما و همتتان می توانید بخشی از این تاریکخانه را روشن کنید. با امید به اجابت هر چه زودتر این درخواست.