برای رجوی ها حریم امنی باقی نمانده است. کاخ اور که پیش از این فروریخت. پاریس به همت انجمن نجات به سمپات آزادی اعضای دربند بدل گشت. اسلو و لندن هم.
برای مصطفی محمدی فریاد بزنیم که ای فرزند ایران اگر به من یا به تو لقب مزدور می دهند به خود ببال که مزدوری برای مردم ایران و برای مادران آه کشیده از غم دوری فرزند شرف هر ایرانی است.
بغداد را فتح کرده ای و اشرف دیگر نزدیک است. رجوی… اشرف را با دست اعضای خودت بر سرت ویران خواهیم کرد.
ای مترسک کلاه را بردار
ما کلاغان دگر عقاب شدیم
ساخت مارا همو که می پنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم
این روز ها گرفتار تر از همیشه و پر مشغله تر بسیار منتظرم که خبر ویرانی حصار اشرف را زود تر بشنوم. باور کنید دیر نیست که دربها بشکنند و اسرا آزاده وار بیرون آیند.
فرهنگی که دختر (یعنی سمیه) را وادار می کند پدر خود را "پدر سابق من" بخواند کارش از بیماری گذشته و بوی عفن تلاشی جنازه را می دهد. این خرده فرهنگ آری فرو خواهد پاشید و صبح آزادی فرا می رسد.
اگر تو یک اسیر جنگی در اشرف هستی یا اگر فرزند یک اسیر دیگر در اشرف که خود به اسارت کشیده شده ای
آزادی نزدیک است
اجازه دهید سمیه از اشرف خارج شود و در بغداد با پدرش صحبت کند.
مگر اینکه به خودتان و اعضایتان شک دارید!؟؟