نقد و بررسی اسناد تسلیحات و مهمات مجاهدین در عراق – بخش اول
1."سند پرداخت 8 میلیون دلار از سوی مجاهدین به دولت عراق به ازای دریافت 4 میلیون دینار عراقی در سال 1987 (فروردین 1366) طبق نرخ دولتی"
شکل سند، نشان دهنده تبدیل 8 میلیون دلار آمریکایی به 4 میلیون دینار عراقی در سال 1987 میلادی است.اما باید دید که این سند در محتوی بیانگر چه چیزی است؟
بنظر نمی رسد که این سند منافاتی با زندگی چند هزار نفر و مخارج آن در عراق داشته باشد.چرا که حتی اگر واقعی بودن سند مفروض باشد،بیان استقلال یک گروه سیاسی هم پیمان با صدام حسین در عراق نیست!
اما وصل کردن این سند به پرداخت هزینه های اعلام شده مجاهدین به ارتش عراق نیز حکایت دیگری دارد که در آینده به آن می پردازیم.
2.اسناد خرید تسلیحات و مهمات از ارتش عراق:
الف."رسید پرداخت 11.014.000 دینار از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران به وزارت دفاع عراق بابت خرید سلاح و مهمات"
ب. "رسید پراخت 11 میلیون و 925 هزار دینار از سوی مجاهدین به ارتش عراق بابت خرید کلت کمری و موشک انداز آر پی چی 8 "
ج."رسید پرداخت 3 میلیون و 277 هزار و 167 دینار و پرداخت 83.975 دلار از سوی ارتش آزادیبخش ملی ایران به ارتش عراق بابت خرید 85 قطعه سلاح و مهمات و تجهیزات نظامی."
نقد و بررسی اسناد خرید سلاح و مهمات:
سند اول مربوط به سال 2000 و سند دوم مربوط به سال 2001 و اواخر عمر حکومت صدام حسین است.و اما سند سوم مربوط به سال 1992 میلادی است که سه امضاء کننده دارد.
اما قبل از هر چیز باید پرسید که "علی قادری" بعنوان پرداخت کننده پول از طرف مجاهدین و فردی بنام "عمر"،"مسئول امور نظامی" از طرف عراقی کیست؟
معرفی علی قادری:
حسین داعی الاسلام با نام مستعار "علی قادری"از مسئولین بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین است و هم اکنون نیز در عراق و در قرارگاه اشرف بسر می برد.او از معاونین تیپ های عملیاتی مجاهدین بوده و با همین سمت نیز در عملیات موسوم به فروغ جاویدان شرکت داشت.علاوه بر حسین،بقیه اعضاء خانواده او نیز از مسئولین و فعالین مجاهدین در عراق و… می باشند؛ فاطمه داعی الاسلام و زهرا داعی الاسلام دو خواهر حسین داعی الاسلام با سمت شورای رهبری مجاهدین و حسن داعی (حسن داعی الاسلام) برادرش از مسئولین لابی مجاهدین در آمریکا می باشد.
علی قادری یا همان حسین داعی الاسلام از سال 1371 به بعد در بخش روابط خارجی مجاهدین (در عراق)تحت مسئولیت مهدی ابریشمچی و عباس داوری قرار داشته و با سازمان اطلاعات و امنیت عراق موسوم به "مخابرات " همکاری نزدیک و جدی داشت.مسئولیت او همینگونه مراودات با سازمان اطلاعات و امنیت عراق است که نمونه آن را در سند ارائه شده از طرف مجاهدین مشاهده کردید.
معرفی طرف عراقی بنام "عمر" (مسئول امور نظامی)
بخش "روابط خارجی" سازمان مجاهدین در عراق که مسئول ارتباط با سازمان اطلاعات و امنیت عراق بود در پایگاهی بنام "جلالزاده واقع در بغداد مستقر شده و تحت مسئولیت مهدی ابریشمچی و عباس داوری اداره می شد.
تصویر ماهواره ای از منطقه "ساحه الفردوس"(میدان فردوس) که بخش زیادی از پایگاه های مجاهدین در بغداد از جمله پایگاه جلالزاده (دفتر مجاهدین در بغداد)،در این منطقه قرار داشت. از سال 1371 زمانی که ساکنان عرب نشین و گروه های عراقی حملاتی به این پایگاه ها انجام داده بودند و بخاطر جلوگیری از خروج و فرار اعضاء معترض، دور تا دور ساختمان های این منطقه را دیوار های بتونی 4 متری پیش ساخته نصب کرده بودند تا هر گونه ورود و خروجی بجز درب اصلی، غیر ممکن باشد!آثار این دیوار ها در عکس ماهواره ای که با خط چین زرد رنگ مشخص شده دیده می شود.
پایگاه جلالزاده تنها پایگاه علنی سازمان مجاهدین تا سال 1371 بود که بعنوان دفتر رسمی سازمان مجاهدین در بغداد تلقی می شد.پس از آن نیز این دفتر همچنان برای مجاهدین حفظ شد اما در مقاطع مشخصی نیز خالی از سکنه بود.پایگاه جلالزاده، یک ساختمان 5 طبقه بزرگ بود با 2 ورودی که به خیابان های شمال شرق و جنوب غرب ساختمان منتهی می شد.درب شمال شرق مربوط به ترددات مجاهدین و درب جنوب غرب ساختمان متعلق تدارکات مجاهدین و افسران اطلاعات و امنیت عراق بود.در همسایگی دیوار به دیوار ظلع جنوب عربی ساختمان جلالزاده یک ساختمان کوچک دیگر نیز قرار داشت که متعلق به سازمان اطلاعات و امنیت عراق بود.بین این دو ساختمان یک درب تردد کوچک وجود داشت که برای ارتباط سریع مسئولین مجاهدین و عراقی کارگذاری شده بود.(فیلم تحویل گیری پول از سازمان اطلاعات و امنیت عراق توسط مجاهدین در همین ساختمان بصورت مخفی فیلم برداری شده که رابط تحویل گیرنده از طرف مجاهدین نیز "احمد باطبی با نام مستعار رحیم است.)بعبارتی تردد مسئولین روابط خارجی مجاهدین از پایگاه جلالزاده (دفتر مجاهدین) به ساختمان اطلاعات و امنیت عراق که بصورت روزانه و فعال بود از همین درب انجام میشد تا نمود بیرونی نداشته و کسی از خیابان، چنین تردداتی را مشاهده نکند.
مسئول ساختمان اطلاعات و امنیت عراق در جوار ساختمان دفتر مرکزی مجاهدین در بغداد(جلالزاده) فردی بنام "عمر" بود.درجه نظامی این فرد "مقدم"(سرهنگ) بوده که بعد ها تا درجه سرتیپی ترفیع داشت.اما مجاهدین او را در درون روابط خود بنام "افسر عمر"خطاب می کردند.
"افسر عمر"،افسر همطراز و در واقع مسئول ارتباط با مهدی ابریشمچی و عباس داوری از طرف سازمان اطلاعات و امنیت عراق بود.
مجاهدین،تمامی درخواست های اوکی شده و به تصویب رسیده در ملاقات های رجوی با مسئولین عراقی را از طریق "افسر عمر" پیگیری و به انجام می رساندند."افسر عمر"مسئول اجرایی و هماهنگ کننده ارگان های عراقی با مجاهدین بود.اما او نیز افسر مافوقی داشت بنام "احسان" که جزو افسران عالیرتبه سازمان اطلاعات و امنیت عراق بوده و رابط مسعود رجوی با ارگان ها و وزارت خانه های عراقی بود.
حال پس از معرفی "علی قادری"(حسین داعی الاسلام) و افسری بنام "عمر" می پردازیم به اسناد ارائه شده از طرف مجاهدین در زمینه خرید سلاح و مهمات!
همانطور که ملاحظه میکنید،هر 3 سند ارائه شده، دستخط یک ماشین تایپ دستی قدیمی واز کار افتاده ای است که هیچ مرجع عراقی قبل از سقوط صدام حسین از چنین فرمولی برای ارائه سند استفاده نمیکرده اند.اسناد رسمی عراقی اولا سیاه و سفید نبوده و رنگی بوده و دوما با آرم نهاد های صادر کننده در سربرگ سند همراه بوده است. و مهم تر اینکه تمامی اسناد رسمی عراقی از نوع چاپی افست و فیلم وزینگ بوده است.
اما خارج از شکل اسناد که در چند برگ معمولی ساده سازی شده، محتوی و درونمایه اسناد آن هم با نام و امضاء چند عراقی که قبلا با مجاهدین در ارتباط بوده و یا با مجاهدین کار می کردند، خنده دار و نزدیک به شوخی می نماید!
چرا که اسناد واقعی بجا مانده از مجاهدین (اعضا و مسئولین جدا شده از مجاهدین بعنوان سند زنده و فیلم های مخفی ملاقات مسعود رجوی و روسای سازمان اطلاعات و امنیت و استخبارات عراق) گویای گوشه ای از حقایق وابستگی تام و تمام رهبران مجاهدین به عراقی ها و بطور خاص صدام حسین در زمینه تسلیح و تدارکات مالی از طرف عراقی ها بوده است!
در همین زمینه برای روشن شدن بخشی از زوایای پنهان وابستگی تسلیحاتی مجاهدین به عراقی ها متن پیاده شده ویدئوی بخشی از ملاقات مسعود رجوی و سپهبد "صابر الدوری" مسئول اداره "مخابرات"(سازمان اطلاعات و امنیت) عراق در سال 1991 را از نظر می گذرانیم؛
گزیده ی متن پیاده شده از ویدئوی ملاقات مسعود رجوی با سپهبد "صابر الدوری" مسئول سازمان اطلاعات و امنیت عراق در سال 1991 (پس از اتمام جنگ کویت):
رجوی: برای اینکه به سایر مطالب برسیم، چهقدر وقت دارم؟ ما نمیخواستیم مزاحمتان بشویم؛ مهم این است که مطالبم را بگویم. شما تا کی وقت دارید؟
صابر: من امروز کاملاً در اختیار برادر مسعود هستم.
رجوی: تا نصف شب؛ باشد؟ (خندة حضار) میخواهم به مسائل نظامی بپردازم. یادتان هست که ما قبل از جنگ، با دکتر سبعاوی ملاقاتی داشتیم و من در آن جلسه خواستار ملاقات با شما شده بودم. یادتان هست؟ مسائلی در آن ملاقات مطرح کردم. [البته] من نمیخواهم بگویم که خیلی چیزها حالیام است؛ در واقع میخواهم بگویم که این رژیم را خوب میشناسم؛ چون دشمن من است! سه سال بعد از آتشبس ما یک چیزی از شما خواستیم: اینکه ما را از نظر نظامی آماده کنید. یا شما با آن رژیم صلح میکنید و به ما میگویید سلاحهایتان را پس بدهید و یا اینکه هم شما و هم ما به آمادگی نظامیان جهت مقابله با رژیم نیازمند خواهیم بود. من این مطلب را بهطور مفصل برای آقای رئیسجمهور نوشتم و خواهش کردم شما هم حتماً این نامه را بخوانید………
رجوی: ببینید کدام یک از نکاتی را که میگویم، میتوانید انجام دهید.
صابر: آیا منظورتان درخواستهای نظامی است که قبلاً برای ما ارسال کردهاید؟
رجوی: نظر شما به قطعات درخواستی است؟
صابر: لیستهای درخواستی شما به دست من رسید.
رجوی: آن لیست به درخواستها و کمبودهای ما و لوازم آموزشی مربوط است؛ منظور وسایلی نبوده که در عملیات آتی به آن احتیاج داریم.
صابر: من درخواستهای شما را برای وزارت دفاع ارسال میکنم و با آنها مشترکاً روی آن کار میکنیم و نیاز شما را تأمین میکنیم.
رجوی: آیا امکان دارد که باقی مهمّاتی را که تصویب کردید، به ما بدهید؟ از زمان مرگ خمینی به بعد مقدار مهمّاتی را که یک کمیسیون تصویب کرد، هنوز به ما ندادهاند؛ کما اینکه لیستی که خود شما در دسامبر گذشته [1990] تصویب کردید، به ما داده نشده است. متقاضی هستیم که این مقدار که تصویب شده و مقدار زیادی از آن را دادهاند، مابقی آن را نیز به ما بدهند.
صابر: من نمیدانم کدام مورد مهمّات مورد بحث است؛ ولی به عنوان یک اصل باید بگویم که هرچه نزد ماست، مال شماست. برادر مسعود بداند که در این شرایط وضعیت ما غیرعادی است و کارخانهای برای ساخت مهمّات و تجهیزات نظامی نداریم.
رجوی: این را هم میدانم که کسی به شما نمیفروشد و میدانم که اگر بخواهید بخرید پول ندارید؛ چون فروش نفت قطع شده است. من این را میگویم و تصمیم دیگر با خود شماست.
صابر: من به برادر مسعود میگویم که متأسفم. ما درخصوصتأمین درخواستهای شما کوتاهی نمیکنیم؛ و این دستور سید الرئیس است نه حرف من! این مسئله برای ما که نظامی هستیم و بیدار و شاهد هستیم روشن است که وقتی مجاهدین بیدار هستند، رفسنجانی و بقیه درایران میلرزند.
رجوی: متشکرم. پس من میخوانم و شما بنویسید و هر کدام امکان داشت تهیه شود…
صابر: من حاضرم؛ بفرمایید. ما یکی هستیم!
رجوی: مهمّات باقی مانده که قبلاً گفتم؛ دوم آموزشهایی برای قطعات تانک و آموزش خلبانی ارتش که یک ضرورت است از شما درخواست کردیم؛ لیست آن را به شما تقدیم کردهایم و موافقت آن هم رسید. این درخواستها را به آقای علی دادیم. خصوصاً روی آموزش خلبانی تأکید میکنم.
صابر: منظور شما خلبانان گذشته است؟
رجوی: بله؛ همان خلبانان آموزش ببینند تا تمرین و آموزش آنها یادشان نرود؛ این چیز جدیدی نیست. نکتة بعدی…
صابر: منظور شما چیست؟ آموزش و استمرار تمرین آنها؟
رجوی: بله؛ تأکید روی آن تمرین و آموزش خلبانیای است که قبلاً دادهایم؛ فقط یادآوری کردم که در جریان باشید.
صابر: مشکلی نیست؛ انجام میشود.
رجوی: نکتة بعدی، برجهای دیدهبانی است که شما دستور آن را داده بودید.
صابر: بله؛ چیزی برای من فرستادید ولی من سؤال کردم که این برجها کجاست و چگونه است؟ در جبهة میانی است یا در تمام جبههها؟
رجوی: فقط در محدودة سپاه دوم است.
صابر: مشکلی نیست.
……….
صابر: من از برادر مسعود سؤال دیگری دارم: چه امکاناتی در این ماه اخیر به شما دادهایم؟
رجوی: هیچ امکان زرهی به ما ندادهاید؛ حتی یکی.
صابر: در لیستی که من در دست دارم، بیش از 500 مورد است.
رجوی: آیا ممکن است این لیست را بیان کنید.
رجوی: اضافه بر آن، 25 قبضة توپ از ما تحویل گرفتید.
صابر: ای کاش نمیگرفتیم؛ چون به دست آمریکاییها افتاد.
رجوی: همچنین برخی از تسلیحات که سپهبد محمد گفته بود از سپاه دوم به ما بدهند؛ مانند گرینوف یا توپ 23 میلیمتری؛ که تصویب شد ولی هنوز به ما ندادهاند.
صابر: نه؛ این تصویب شده و مشکلی ندارد.
رجوی: در هر حال من مطمئن هستم که چیزی را از ما دریغ نمیکنید. از شوخیها که بگذریم، من مطمئن هستم که اگر فرصتی پیش بیاید و درخواست را مطالعه کنید، راهحلی پیدا خواهید کرد انشاءالله.
صابر: برادر مسعود مطمئن باشد که ما رفتاری نمیکنیم که شما طرف دیگر باشید؛ ما یکی هستیم و این چیزی است که سید الرّئیس همیشه ما را به آن تذکر میدهد و یادآوری میکند…….
ادامه دارد جواد فیروزمند