اما هیچ آژانس خدمات محافظتی وجود ندارد که نگران وضعیت فرزندان اعضای مجاهدین باشد. این کودکان به اروپا انتقال داده شدند،در آن جا در خانه های تیمی در شرایطی ناگوار زندگی می کنند و هر روز صبح باید به " عمو مسعود " و " خاله مریم" درود بفرستند (چرا که هیچ از پدر، مادر و خانواده نمی دانند.)
چنان چه الیزابت روبین در مقاله اش " فرقه ی رجوی " از نادره افشاری (عضو سابق سازمان) نقل قول می کند:" هر روز صبح و شب،کودکان از سنین 1 تا 2 سالگی باید در مقابل پوستر مسعود و مریم بایستند،به آن ها درود بفرستند. آ ن ها این بچه ها را نسل بعدی سربازان خود می دانند. می خواهند آن ها را شستشوی مغزی داده و کنترل کنند."
اکنون قاضی ها، مدعی العموم ها، دادستان ها و وکیل ها کجا هستند تا از وضعیت کودکان اعضای مجاهدین خلق دفاع کنند؟ کودکانی که والدینشان هیچ اطلاعاتی از محل زندگی شان ندارند،کودکانی که مجبور می شوند در فعالیت های تبلیغاتی سازمان مجاهدین برای جمع آوری پول با ظاهر اسفناکشان شهروندان اروپایی را وادار به کمک کنند. آیا این معمول است که کودکانی را در شهرهای مدرن اروپا ببینیم که در شرایطی دشوار زندگی می کنند؟ پوشش دمکراتیک فعالیت های مجاهدین، رفتارهای ضد بشری آن ها علیه اعضا به ویژه کودکان را – که سازمان آن ها را میلیشیای آینده ی خود می داند – پنهان کرده است. پس چه چیز را نقض حقوق کودکان می نامید؟ آیا این نقض حق یک کودک نیست که وی را از زندگی عادی در میان اعضای خانواده اش محروم کنیم و شرایط تحصیلات عادی و آزادانه در کشوری آزاد را از وی بگیریم؟
بتول سلطانی مادری است که فرزندانش را سازمان از وی گرفته است. اکنون که سازمان را ترک کرده است، در حال جستجوی فرزندانش است که سال ها عکس ها ی آن ها را در لباس هایش پنهان کرده بود. امید است که او روزی فرزندانش را بیابید اما چه کسی می تواند آن سال های دردناک بدون فرزندانش را به وی بازگرداند؟ سال هایی که او حتی اجازه نداشت به فرزندانش فکر کند.
انجمن نجات مرکز فارس