در ابتدا بایستی کلمه سکت یا همان فرقه را تعریف کنیم: البته فرقه در واژه نامه های مختلف تعریف شده است اما همه آنها در واقع دارای چارچوب یکسانی هستند. کلمه سکت دارای ریشه لاتین «سکی» است که به معنای دنباله روی است و یا بنا بر ایده برخی دیگر از زبان شناسان این کلمه دارای ریشه لاتین «سکتار» است که به معنی قطع کردن و جدا کردن است. در کلمه، سکت یا همان فرقه مجموعه ای از افراد است که دارای یک دوکترین مشترک مذهبی و یا فلسفی باشند. اما در دنیای کنونی این کلمه به گروهی از افراد اتلاق می شود که نوعی مذهب جدید خلق می کنند. فرقه ها امروزه با ایده گرفتن از یک مذهب خاص با ایجاد یک سری تغییرات و یا انحرافات،قوانین تازه ای می آفرینند که مریدان و پیروان آن ملزم به رعایت بی چون و چرای آن می شوند.
خرگوش می پندارد که چراغ های یک خودرو برای روشن کردن راه او تعبیه شده اند
درست مثل تفکر مریدان یک فرقه!
پاتریک سباستین
عده ای با نسبت دادن کلمه فرقه به سازمان مجاهدین خلق ایران بشدت مخالفت می کنند و نمی خواهند و یا نمی توانند باور کنند که این سازمان یک فرقه از نوع خطرناک است.به همین دلیل خواستم مقاله ای علمی جدا از تعابیر و تحلیل های سیاسی بنویسم و فرقه را به گونه ای که در فرقه شناسی تعریف و تبیین شده است معرفی کنم.
حال قضاوت با خوانندگان محترم است که ببینند آیا سازمان مجاهدین خلق از ویژگی های یک فرقه برخوردار هست یا نه؟
در ابتدا بایستی کلمه سکت یا همان فرقه را تعریف کنیم:
البته فرقه در واژه نامه های مختلف تعریف شده است اما همه آنها در واقع دارای چارچوب یکسانی هستند.
کلمه سکت دارای ریشه لاتین «سکی» است که به معنای دنباله روی است و یا بنا بر ایده برخی دیگر از زبان شناسان این کلمه دارای ریشه لاتین «سکتار» است که به معنی قطع کردن و جدا کردن است.
در کلمه، سکت یا همان فرقه مجموعه ای از افراد است که دارای یک دوکترین مشترک مذهبی و یا فلسفی باشند.
اما در دنیای کنونی این کلمه به گروهی از افراد اتلاق می شود که نوعی مذهب جدید خلق می کنند.
فرقه ها امروزه با ایده گرفتن از یک مذهب خاص با ایجاد یک سری تغییرات و یا انحرافات،قوانین تازه ای می آفرینند که مریدان و پیروان آن ملزم به رعایت بی چون و چرای آن می شوند.
اکثر فرقه ها ابتدا در بی گناهی و معصومیتی خاص شکل می گیرند اما به مرور دچار روش ها و تفکرات ناسالم می شوند.
در فرقه ها، جدایی از جامعه یک اصل می باشد چراکه مریدان می بایستی تبعیتی کامل از افکار و قوانین خود ساخته فرقه داشته باشد.
درون فرقه ها همیشه این فکر القا می شود که افراد برای هدفی مقدس و یا به عبارتی برای یک« ماموریت مشترک» گرد هم آمدند.
بنابراین چنین تفکری که گاهی هم خطرناک می تواند باشد باعث برانگیختن خشم جامعه نسبت به آن می شود چراکه اساس فرقه تبری جویی و نوعی نفرت از جامعه است.
آنچه که فرقه ها را خطرناک می سازد همان ایده ئولوژی و تفکری است که در آن بیان می شود و عمدتا این افکار به گونه ای خصمانه در تلاقی با افکار رایج اجتماع شکل می گیرد.
به همین دلیل است که فرقه ها به راحتی قوانین جامعه بشری را نقض کرده و در آنها اغلب حقوق بشر پایمال می شود زیرا هر یک از افراد در فرقه بعنوان یک نفر و یا یک انسان مورد بحث نیستند بلکه ابزاری برای بقای آن فرقه هستند. در فرقه ها تعداد مریدان و اعضا از کمیت آن ها با اهمیت تر است از این روست که فرقه ها حتی به عضوگیری میان نوجوانان و کودکان نیز دست می زنند!
عملکردفرقه گونه با زیر پا گذاشتن قوانین رایج، خود را نشان میدهد و در این گروه ها رفتارهایی مثل سوً استفاده از اعتماد اعضا، کلاه برداری،جرایم مالی و مالیاتی،رفتارناشایست با اعضا و مخالفان خود،رها نمودن افراد در هنگام خطر،انتشار نوعی نفرت بی ریشه در میان اعضا و قاچاق مواد مخدر به چشم می خورد.
در برخی فرقه های خطرناک آدم ربایی،تروریسم و خودکشی نیز در دستور کار اعضا دیده میشود.
از سویی رسیدن به هدف که نتیجه همان ماموریت مشترک اعضا است بقدری مقدس و مهم است که هر ابزاری برای نیل به هدف مجاز می شود. وجود سوً رفتار های مختلف در فرقه ها مثل دروغگویی،خیانت،دورویی و تخریب افراد هم ناشی از همین اصل درونی فرقه هاست.
نکته جالب توجه دیگر اینکه پیروان یک فرقه هریک فرداً و شخصاً درستکار بوده و به دنبال حقیقت به آن فرقه روی آورده اند اما فشارهای روانی و حتی گاهی جسمی ای که به این اشخاص از سوی رهبران فرقه وارد می شود آن ها را بطور خوکار تبدیل به مهره ای فاقد تفکر مستقل و آزادی عمل و بیان می کند.
اعضای فرقه بدون داشتن برنامه ای دیکته شده خود را گم شده می بینند و براستی هدف دیگری خارج از هدف فرقه خود نمی شناسند. از سویی رهبر و یا رهبران فرقه هم که خود را خدا و مالک پیروان خود می دانند همواره در حال دیکته کردن و طراحی برنامه های اجرایی ویا فکری اعضا هستند.
وقتی سازمانی به یک فرقه تبدیل می شود که دارای نشانه های زیر باشد:
1. شستشوی مغزی مداوم مریدان
2. قدرتی متمرکز که عمدتا در دست یک فرد با ویژگی های کاریزماتیکی است و یا گاهی قدرت در دست گروهی است که معمولاً نام آن را« شورا» می گذارند.
3. در این نهاد ها سلسله مراتب و درجه بندی اعضا به شکلی نظام یافته و پیچیده وجود دارد و سازماندهی هرمی می باشد .
4. منابع مالی سازمان در اختیار رهبری و یا عده ای محدود است و مریدان معمولا در خدمت ثروتمندتر کردن رهبری و یا شورا فعالیت می کنند و از خود اختیاری روی درآمد های فرقه ندارند.
5. هیچ گونه اعتراضی به دوکترین فرقه قابل قبول نیست.
علاوه بر این کارشناسان فرقه شناسی، موارد دیگری را نیز به ویژگی های آن می افزایند:
6. در میان فرقه ها و اعضا اطلاعات باید نگه داری شوند و معمولا تلاش بر اینست که افراد از جامعه بیرونی و ارتباطات و پیوندهای خارجی فرقه به طور کامل جدا شوند.
7. در فرقه ها سعی می شود که رویداد ها از جانب نیرویی مافوق طبیعی ابراز شود و ارتباط با نوعی نیروی خارق العاده مطرح می شود.
8. در فرقه ها اعضا باید به افرادی ایده آل تبدیل شوند و در واقع به نوعی خلوص دست یابند از اینرو همواره باید بشدت تلاش کنند و بی کار نمانند.
9. رهبری فرقه صاحب مال و جان تک تک افراد بوده و به نوعی خداگونه بر آن تسلط دارد.
10. در هر فرقه دوکترین محرمانه ای وجود دارد که انتشارآن به بیرون شدیدأ ممنوع است.
11. درون فرقه ها افراد فرقه از افراد درونی جامعه دارای ارزش بیشتری هستند و همیشه این برتری به افراد القا می شود.
12. در صورت تخطی اعضای فرقه باید به شدیدترین شکل خود را تنبیه کرده و خطای خود را علنا بیان کنند.
13. در درون فرقه ها افراد درجه بندی دارند و اعضای جدید حق ندارند با اعضای با سابقه ایجاد ارتباط نزدیک کنند.
14. میان فرقه و جامعه ای که فرقه در آن قرار دارد باید جدایی محض وجود داشته باشد.
نکته ای که فرقه ها را خطرناک می سازد و جامعه شناسان همواره آن را هشدار می دهند اینست که هیچ فرقه ای خود را فرقه نمی داند!
آنها در واقع به نوعی با کلمات بازی می کنند و سعی می کنند دیگران را نسبت به ماهیت فرقه گونه خود فریب دهند.
فرقه ها می توانند تحت پوشش هایی چون انجمن ها،رسانه های خبری، نهاد های قانون گزاری و سازمان ها و حتی کارخانه ها و مرکز تولیدی فعالیت کنند.
بهرخ محبوب، ایران گلوبال، چهاردهم سپتامبر 2008