بیان این مقدمه کوتاه که اعتقاد و ایمانم را تشکیل میدهد از آنجا ضروریست تا ترسیمی باشد بر تنها مرزبندی حقیقی که میبایست عمیقا به آن پرداخت و لحظه ای غافل نشد و هیچ کدام از ما در هیچ کجای این دنیای عزیزمان حق نداریم سکوت کنیم.!
سخن کوتاه و مطلب کوتاه: سال 2003 را همگان به یاد داریم نیروهای نظامی متحد ین با شعار امنیت آنهم در جایی که امنیت شان مورد تهدید نبود به عراق لشکر کشی کردند اگر چه عمر یکی از سیاهترین حکومت دوران معاصر بپایان رسید اما کشوری ویران شد و نسلی به قربانگاه کشتار و دربدری و آوارگی و فقر و گرسنگی و… گرفتار آمدند!
همگان بیاد دارید که در آن ایام قرارگاه های فرقه تروریستی مجاهدین خلق (اهدایی از طرف صدام حسین) توسط آمریکا بمباران شد – چرائی علتش هم فکر نکنم بر کسی پوشیده باشد نمونه اولش ترور مستشاران و شهروندان آمریکایی در دهه پنجاه و نمونه آخرش جشن و پایکوبی در پایگاهای فرقه با حضور مسعود و مریم رجوی بعد از فاجعه 11 سپتامبر، و اینها فکر میکردند صدام حسین جاودانه خواهد بود غافل از اینکه این جشن رهبری فرقه از چشم دولت آمریکا مخفی نخواهد ماند و اینبار این صاحب جدید میخواست که این فرقه کاملا حرف گوش کنی داشته باشد – و عده ای در این بمباران کشته شدند. از نظر من صرف نظر از هر علتی کشتار، جنگ،بمباران و ترور عملی محکوم و ضد انسانیست و نشان از نا بالغی و عدم رشد روانی دارد.
اما نکته حائز اهمیت این بود که فرقه تروریستی مجاهدین خاق با یک چرخش 180 درجه ای تمام قضایا را وارونه جلوه داد – و این هم بید لیل نیست و دقیقا اصل مطلب و محور همه ارزیابیها همین نکته بنیادین است که: « فلسفه وجودی سازمان مجاهدین خاق از اسا س ذهنی و دروغ است و قانونمند تمام رفتار و عملکردش از آن نشات میگیرد و بنیان ایدئولوژیکش فرقه ای و فرقه گرایانه است ». – از یک طرف سران فرقه با گل و شیرینی به پیشواز نظامیان آمریکائی رفتند بدلیل اینکه اهداف کثیفی را در سر میپروراندند تا شاید به مزدوری گرفته شوند و در میان جرقه و جنگ بهر قیمت بخشی از حکومت نصیبشان شود و از طرف دیگر با تمام قوا و تبلیغات پر حجم و هیستریک به مظلوم نمائی پرداختند و به دروغ اعلام کردند که رژیم به آنها حمله کرده است و دارد آنها را تار و مار میکند و درهمین شهر استکهلم بیاد میآورم که هیچ رادیوئی نمانده بود که اعضای این فرقه مرتبا در آن اطلاعیه های دروغ را پشت سر هم میخواندند و به تحریک و تهیج احساسات مردم میپرداختند و هرگز به مردم نگفتند که این آمریکائیها بودند که بمباران کردند و این نیروهای محلی کرد هستند که به خونخواهی عزیزانشان پرداخته اند که در سال 1991 بدست ارتش خصوصی صدام حسین (ارتش آزادیبخش تروریستی مجاهدین خلق)به خاک و خون کشیده شدند، و من هم یکی از شاهدان آن هستنم و آمادگی دارم نزد هر مرجع و دادگاهی شهادت بدهم.!
و بلاخره با دروغ و شانتاژ و تحریک و مظلوم نمائی از نیروهای اپوزیسیون و مردم میخواستند از آنها حمایت کنند و در شهر استکهلم تظاهرات جداکانه ای تشکیل شد یک تظاهرات خودشان بودند و تظاهرات دیگر و جدا و مستقل از آنها نیروهای دیگر. که دقیقا بیانگر آن بود در همان حال نیروهای دیگر مرزبندی خود را با این فرقه تروریستی حفظ کرده اند و بیاد دارم خانم مینا اسدی شاعر مقیم سوئد احساسات و هیجاناتش بر انگیخته شده بود و اطلاعیه ای هم در دفاع از فرقه مجاهدین صادر کرده بود من شخصا همه این احساسات و عواطف انسانی را تحسین میکنم ولی ضروریست و امیداوارم همه ایرانیان و این شاعر گرامی وطنم به این آگاهی رسیده باشند که فرقه مذهبی – ترویستی مجاهدین خلق غیر قابل اعتماد است و هیچ پایبندی به هیچ یک از ارزشهای اخلاقی و انسانی ندارد و در تمام حرکاتش جز بهره برداری و سوء استفاده هدف دیگری را دنبال نمیکند و در همان حال خود را برتر از آنها میداند و اساسا ارزشی برای هیچکس و هیچ چیز قائل نیست و همگی را به تمسخر آشکار گرفته است.! مسعود و مریم رجوی بارها گفتند که: ایرانیان خارج از کشور راحت طلب و منحرف هستند. ودر فرهنگ علنی و رسمی این فرقه ایرانیان خارج از کشور مزدور رژیم هستند چون به ایران مسافرت میکنند.!
به یکی دیگر از شانتاژها و دروغهای فرقه ی مجاهدین در همان زمان توجه کنید ارتش آمریکا آنها را مجبور کرد بدون هیچ قید و شرط تسلیم شوند و رهبر فرقه از مخفیگاهش با ترس و لرز پیغام داده بود که: سلاحها را تحویل بدهید و خودش برای نجات سازمان (بخوانید رجوی و زنش و باند مافیائی جنایتکارش)دامن هم خواهد پوشید. این آقا همان کسی است که ادعای رهبری ضد امپریالیستی داشت و به پیروانش کینه به آمریکا را تزریق میکرد و شعار مرگ به آمریکا میداد و میگفت: اسلحه ناموس مجاهد خلق است. ولی باز هم این فرقه به مردم و افکار عمومی دروغ بزرگتری را غالب کرد و در یک تبلیغات حساب شده و پر حجم وانمود کرد که ارتش آمریکا با این سازمان آتش بس کرد تا اولا شکست استراتژیکی و استراتژی اش را بپوشاند و از طرفی خودش را قدرتمند نشان دهد که بزرگترین ارتش دنیا با آنها وارد معامله آتش بس شده است و شکست خود را پیروزی جلوه دهد آخر کسی نیست به این فرقه عقب مانده و عقب افتاده بگوید که صاحبت یعنی صدام حسین با یک اشاره سقوط کرد شما که در محاسبات سیاسی و نظامی عددی به حساب نمی آیید و گر نه قبل از موعد پا به فرار نمی گذاشتید و بر سر اعضای اسیر وارد معامله نمی شدید.
و اما امروز 5 سال از سقوط صدام حسین میگذرد در حالی که تمام پارامترهای منطقه تغییر کرده است و فرقه مجاهدین در این وسط و معادلات پیچیده اساسا پارامتری بحساب نمی آیند و در همان تئوری توهم همچنان بیمارگونه گرفتارند. موضوع عجیب و پیچیده ای نیست نیاز به هیچ تحلیل و ارزیابی ندارد اینکه چه دولتی در عراق سرکار است هم نباید ملاک تحلیل و ارزیابی قرار گیرد موضوع بسیار ساده است دولت عراق حق حاکمیت تمامیت ارضی خودش را دارد هرگونه تصمیم گیری از هر وجب خاک کشورش حق حاکمیت ملی است و هر کشوری قوانین خودش را دارد و قوانین این کشور حضور افراد و سازمانهای تروریستی را در خاک خودش ممنوع اعلام کرده است و بعلاوه مجاهدین خلق مزدوران بدون چون و چرای صدام حسین بوده اند و شهروندان این کشور را کشته اند. این سازمان بجای تشکر از دولت فعلی عراق که 5 سال اجازه داده است مجددا در خاک کشورش بمانند اعلام جنگ تبلیغاتی و کارزار همه جانبه و جنگ روانی بیهوده با کشور عراق کرده است آیا این بازیهای احمقانه شما را میفریبد؟؟؟ و باز هم در همین شلوغی بازار سیاست میبینیم هیاهویی بلند میشود و تبلیغات پوچ و منحرف کننده و احساسی از طرفه فرقه براه میافتد و قضایا وارونه نشان داده میشود و بار دیگر احساسات و هیجانات متلاطم شاعر دیگری یعنی آقای محمد علی اصفهانی برانگیخته میشود.
دقیقا باید توجه کرد وقتی این سازمان فاجعه انسانی را تبلیغ میکند چه منظوری دارد و در پشت پرده دنبال پیشبرد چه خطوط و سیاستهای خرابکارانه و خائنانه است و در چارچوب همین سازمان با توجه به تاریخچه ضد انسانیش آن را تعریف و بازتعریف کنیم وگرنه ساده لوحانه بازیچه ای بیش نخواهیم بود و نشانگر آن خواهد بود که به مرحله آگاهی و شناخت پدیده ها نرسیده ایم! باید توجه داشت که تمامی حرکات این سازمان مبتنی بر نظام توطئه است و این یک امر ساختاری است!
مدافعان گرامی حقوق بشر و ایرانیان عزیز در داخل و خارج از کشور!
من هم عمیقا و همگام با شما عقیده دارم که هر گونه بیان عواطف و احساسات نسبت به حقوق انسانها امریست ضروری و قابل ستایش.! حقوق بشر میبایسست برای تمام اعضای جامعه جهانی به یکسان رعایت شود اما برچیدن پایگاه تروریستی فرقه مجاهدین خلق با آن همه سابقه خیانتبار و جنایتبارش مصداق عینی رعایت حقوق بشر است که هم جان اسرای گرفتار در این فرقه مخوف و وحشی را نجات میدهد هم دهها هزار از خانواده های این اسرا را از درد و رنج آسوده میکند و شادی و آرامش را بعد از سه دهه به آنها باز میگرداند و هم به حیات ننگین یکی از وحشی ترین گروههای مافیایی تروریستی در جهان خاتمه میدهد. حقوق انسانی اعضای اسیر در این فرقه امریست بدیهی چرا اینکه بزور در آنجا نگه داشته شده اند از سال 1994 خروج اعضا از این سازمان رسما ممنوع شد و این سازمان وارد مرحله خطرناک و وحشتناکی شد و مناسبات درونیش یکدست غیر انسانی و خشونت آمیز شد و 800 نفر عضو ناراضی همزمان دستگیر شدند و تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفتند و چند تن زیر شکنجه جان باختند که شرح حداقل وقایع در گزارش دیدبان حقوق بشر با عنوان « خروج ممنوع » در سال ۲۰۰۵