تحرکات گروه تروریستی مجاهدین برای درآمدن از انزوا و پذیرفته شدن یا بهتر است بگوییم زد و بند با طرفحسابهای خارجی، در سه مرحله و با سه کیفیت ارایه میشود که هر کدام روانشناسی خاص خود را دارد.
در مرحلهی اول، سرویسدهی به آنان است که عموماً از آنجا که خریداران، سازمانهای اطلاعاتی هستند، سرویسدهی مجاهدین، ماهیتی اطلاعاتی و توطئهگرانه دارد.
در این مرحله مجاهدین بهدنبال آن هستند که مقدمات ِ معاضدت در سطح دیپلماتیک را فراهم کنند، که معمولاً با وعدههای فریبنده مواجه میشوند و سازمانهای اطلاعاتی ترجیح میدهند بهجای آنکه دستمزد آنان را نقداً پرداخت نمایند، با وعدههای میانتهی برای ارتباط سیاسی با دولتمردان کشور مربوطه و یا جلب ِ حمایت ِ دولت مطبوعشان از این گروه، با آنان تسویه حساب کنند!
مجاهدین در این مرحله با اعتماد بهنفس حاضر شده، یا سکوت میکنند و یا از اقتدار خود سخن میگویند و سعی میکنند با برگزاری میتینگ و تجمع، پیش درآمد جذابی برای حمایتهایی که بنا است از آنها صورت بگیرد تهیه کنند.
در مرحلهی دوم خبری از حمایت سیاسیون نمیشود، طرف وعده دهنده را پیدا نمیکنند، احساس میکنند مجانی سواری دادهاند و ژست طلبکاری بهخود میگیرند که در نهایت اطلاعات آنها باعث نزدیکی طرف معامله به ایران و یک هشدار خصمانه به مجاهدین میشود.
مرحلهی سوم به این ترتیب است که از استقلال و متکی بودن بهخود سخن میگویند، به انگشتشان دستمریزاد میگویند که بهغیر از آن هیچ کس دیگری حاضر نیست پشتشان را بخاراند، یکباره به فکر خیانت کشورهای غربی به میهن و مقاومت میافتند و در مقام معلم اخلاق درآمده و آنان را نصیحت به کنار گذاشتن معاملات و نادیده گرفتن منافعشان در رابطه با ایران میکنند!
مطلبی که اخیراً در ستون خریداری شدهی روزنامهی فیگارو، از جانب مریم رجوی بهچاپ رسانده شد، حاکی از قرار داشتن مجاهدین در اوج ناامیدی از ریاست دورهای فرانسه در دوران سارکوزی بر اتحادیهی اروپا است که از چند ماه قبل مقدمات ِ مفصلی برای بهرهبرداری از آن و جا کردن خود در آن میان تمهید کرده بودند که نه تنها هیچ نتیجهای برای آنها نداشت، بلکه منجر به آن شد که عملاً فرانسه بهجای انگلیس، مدعی مجاهدین شود.
با همان روانشناسی مجاهدین هنگام قرار داشتن در مرحلهی سوم، مریم رجوی مأیوسانه دروغهایی را دربارهی وضعیت مجاهدین و جامعهی ایران سرهمبندی میکند که بهنظر میرسد خودش هم امیدی به باور آن از سوی اروپاییها ندارد و صرفاً ادای تکلیف تشکیلاتی است برای نقطهی پایان گذاشتن بر یک امید واهی دیگر که رهبری عقبماندهی مجاهدین گمان میبرد از آن طریق میتواند راه نجاتی برای خود دست و پا کند.
اصولاً مجاهدین بههنگام شکست و ناچاری به رمانتیسیسم پناه میبرند و سعی میکنند تا در قالبی شاعرانه و رمانتیک سخن بگویند. از همینرو مریم رجوی با ارایهی تعریفی رمانتیک از مجاهدین، اوج شکست و سرخوردگی خود را به خواننده منتقل میکند و مینویسد:
« در پاسخ به این بحران، این مقاومت دخالت خارجی را رد می کند و برراه حل تغییر دموکراتیک توسط مردم و مقاومت ایران تأکید می کند. این پروژه با دلبستگی به آزادیهای اساسی و برقراری یک جمهوری کثرت گرا و مبتنی بر جدایی دین از دولت پیوند خورده است که به سانسور و تفتیش عقاید پایان خواهد داد و بیانیه جهانی حقوق بشر به اجرا در خواهد آورد. »
اینکه کجای این تعاریف نسبتی با گروه تروریستی مجاهدین دارد، سؤالی است که بایستی پاسخ آن را در بدعادت شدن رهبری مجاهدین یافت! آنقدر که در مجاب و اقناع کردن نیروهای تحت سانسور تشکیلاتی دروغ و توهم بههم میبافند و بهخورد آنان میدهند، امر بر خودشان نیز مشتبه شده است و خیال میکنند که سیاستمداران و ژورنالیستها را هم مثل نیروهای تحت اختناق میتوان فریب داد و ذهن آنها را کنترل کرد.
مریم رجوی درست در همان مطلبی که عاجزانه از غرب میخواهد در موضوع ایران دخالت کنند و حتی سرنوشت جدیدی برای گروه مطبوعش رقم زنند، اعلام میکند که موافق دخالت خارجی نمیباشد!
لابد انتظار دارد که با کارنامهی درخشانی که از سوابق و عملکرد گذشته و کنونی باند رجوی موجود میباشد، داعیههایی مانند پایبندی به آزادی و کثرتگرایی نیز پذیرفته شود؟!
بگذریم از اینکه احمقانهترین حرفها را دربارهی ایران میزند و مثل سی سال گذشته وضعیت جامعهی ایران را انفجاری معرفی میکند. این نشان میدهد که رهبری مجاهدین ایدیولوژی ملانصرالدینی دارد که میگوید حرف مرد یکی است!
اگر وضعیت جامعهی ایران انفجاری بود که همان سی خرداد، مجاهدین به تخت سطلنت مینشستند و دیگر نیازی به این همه بارکشی مجانی برای سازمانهای جاسوسی دنیا و نوکری صدام نبود.
همانگونه که گفته شد پناه بردن به اینگونه توهمات، در حوزهی روانشناسی سرخوردگی و شکست میگنجد که رهبری باند وابستهی رجوی بهتر از هر کس دیگری میداند از چه ناشی میشود!