16 سال پس از انتساب عنوان ریاستجمهوری مجاهدین به مریم رجوی از سوی مسعود، مجاهدین امسال بهطور ویژه مراسمی را به این خاطر برگزار کردند.
اینکه هدف از بهراه انداختن این بازی توسط رجوی چه بود و چه میزان از آن اهداف برای مجاهدین محقق گشته است، موضوعی است که مجاهدین با خودبزرگبینی، توهم و وارونهنگری سعی دارند دربارهی آن سخن بگویند و این پروژه را موفق نشان دهند، اما اینکه واقعاً به چه میزان این پدیده برای باند رجوی کارآیی داشته، سؤالی است که باید با تکیه بر وضعیت موجود ِ این گروه بدان پاسخ گفت.
رجوی در بدو امر با یک حساب و کتاب مشخص، دستاندکار تولید این پروژه شد که مهمترین انگیزهی آن، ارایهی یک "آلترناتیو" به غرب بود!
رجوی میپنداشت که غرب در مصاف با ایران معطل یک آلترناتیو است، و وقتی با معرفی مریم جار و جنجال بهراه انداخت، گمان میبرد که نگاهها متوجه مجاهدین خواهد شد و بالطبع رایزنی از سوی دولتهای غربی برای بهرسمیت شناخته شدن این آلترناتیو آغاز خواهد شد.
انگیزهی بعدی این بود که بهنوعی به شعارها و خواستهای غرب از ایران پاسخی مجسم داده باشد، یعنی اگر مثلاً در ایرادات غرب به اسلام و ایران موضوع تبعیض زنان وجود دارد، بهاصطلاح با این ترفند، مطابقت مجاهدین با این درخواست را نشان دهد.
از سوی دیگر مریم موظف بود تا با سر دادن ِ شعار دموکراسی، برابری و آزادی، هم به پایبندی به قسمت دیگری از بهانههای غرب علیه ایران تظاهر نماید و هم انتقاداتی که به مناسبات مجاهدین و بهطور اخص متوجه شخص رجوی میشود را پاسخ گوید.
برای مصرف داخلی نیز تولید و فرآوری این پدیده، سقف بلندتری برای رجوی محسوب میشد که از این رهگذر مقام و منصب خود را بهعنوان رهبر بالاتر ببرد.
و نیز بهنوعی بنبستشکنی در شرایطی بود که صدام بهعنوان حامی مجاهدین رو در روی جامعهی جهانی قرار گرفته بود و کاملاً بیاعتبار شده بود و نیروها بهدرستی این احساس را داشتند که در مخصمهی عراق گرفتار آمدهاند.
ضمناً رجوی متوهمانه مطرح میکرد که این انتصاب یک پیام هم برای زنان ِ داخل کشور هست و آنان را به خیزش علیه حاکمیت ایران فرامیخواند!
اینها انگیزه و اهدافی بود که رجوی از پروژهی رییسجمهور کردن! مریم رجوی داشت، اما ببینیم پس از 16 سال مجاهدین تا چه اندازه در این مسیر موفق بودهاند.
بیتردید، رییسجمهوربازی ِ رجوی یکی از مضحکترین اقداماتی بود که طی این سالها از مجاهدین سر زده است. تمامی رفتار و تحلیلهای متوهمانهی مجاهدین در این سالها یک طرف و این طرفه را باید در طرف دیگر قرار داد. این بود که از همان ابتدا با تمسخر و نیشخند ِ دولتمردان اروپایی، سیاسیون و ژورنالیستها مواجه شد. هیچکس این بازی را جدی نگرفت و در همان ابتدا آلترناتیو ِ رجویساز با مخ به زمین خورد. چندی بعد فرانسه از مریم رجوی که به این کشور اعزام شده بود تا مشکلی برای مذاکرات دیپلماتیک نداشته باشد! خواست به همانجایی برگردد که از آنجا آمده بود؛ به عراق.
از بعد آن تاکنون، همواره این پروژه در سایر ِ مواضع و عملکرد مجاهدین یک موضوع مهم برای انتقاد به این گروه بوده است و بهعنوان نمادی از غیردموکراتیک بودن، قیممآبی و دیکتاتوری رجوی شناخته شده است.
پس از حملهی امریکا به عراق که مریم رجوی به فرانسه گریخت، فرانسه در جریان دستگیری وی یکبار دیگر نشان داد که هیچ اعتباری برای این بازی قایل نیست، اما مجاهدین برای این که منصب تشریفاتی خیلی هم کـَلّ ِ بر مناسباتشان نباشد، دیدارها و ملاقاتهایی برای وی ترتیب دادند و با همین عنوان او را بزک کرده و بهمیدان فرستادند.
حاصل ِ دیدارهای وی در 5 سال گذشته برای مجاهدین، چیزی نبوده است که اگر وی با این نام معرفی نمیشد بهدست نمیآمد و اساساً آنچه بهعنوان دستآوردهای وی مطرح میشود، حاصل ِ کار ِ اعضای موظف مجاهدین در بخش سیاسی است.
به این ترتیب این قضیه نه تنها از سوی هیچ مقام رسمی در جهان جدی گرفته نشد، بلکه عملاً از یکسو تبدیل شده است به یک ارزش درونگروهی که نیروها موظف به تحسین آن هستند و از سوی دیگر به یک موضوع جدی برای انتقاد و البته تمسخر مجاهدین.
بنابراین نسخهای را که رجوی پیچید تا آنها را شفا دهد، اکنون پس از 16 سال تبدیل به خاری در چشم این گروه شده که آنها را کور کرده است.