باز روز از نو و روزی از نو. دوباره مهر و مهرگان رسید و فرقه رجوی طبق سنوات گذشته به برپایی این جشن که همواره با «المپیک ورزشی» فرقه نیز همراه است پرداخت.
البته فکر نکنید منظورم المپیک چین و این حرف هاست نه! معمولا فرقه دوست دارد هر کاری که انجام میدهد را بزرگ کند و آنرا مهمترین رویداد معرفی کند و گرنه چند تا آدم که الان دیگه جوان هم نیستند دور هم جمع میشوند و گرگم به هوا باقلی به چند من بازی می کنند یا لی لی لی لی حوضه یا قائم باشک، اسمش را میگذارند المپیک. البته قدیما چون تعدادی دست کم جوان هم در آن حضور داشت بهتر بود ولی الان دیگه واقعا رنگی ندارد. آن موقع ها همه همان لباس ارتش را داشتند چون همگی اغلب جوان بودیم نیاز به لباس های رنگی نبود اما حالا مجبور هستند که با رنگ همه را رنگ کنند جالب است که در عکسی که فرقه از رژه ورزشی در سایت گذاشته شما خیلی کم لباس نظامی می بینید و از همه جالبتر تماشاچیان است که فرقه البته نمی گوید کی بلیط فروختند و چرا خبرنگار دعوت نکردند برای پوشش خبری چنین رویداد مهم و تاریخ ساز البته مثل همیشه. بگذریم که از آرم سازمان هم خبری نیست. این نمایشات البته تاریخچه دارد.
اولین بار بعد از اعلام ریاست جمهوری خانم مریم رجوی بود. یکروز نشسته بودیم و یک دفعه یک ویدیویی پخش شد و بعله مصوبه و بوسیدن پرچم و خلاصه رییس جمهور شدن ایشان. فکر می کردیم عجب اتفاقی افتاده و دیگه تمام است و همین فردا یا پس فردا یا دیگه نهایتا خیلی دیر بشه سر ماه رژیم افتاده و ما در تهرانیم و برای همیشه در تاریخ اسممون را می نویسند. اما دیدیدم نه بابا وضع خیلی خرابتر از این حرف هاست بلکه یک دور تورنمت ورزشی شروع شد و اسم آنرا نیز گذاشتند المپیک. اما یک چیزی کم داشت یعنی هنوز این نمایشنامه کامل نبود و اگر همینطوری گفته میشد یکم تو ذوق میزد به همین خاطر یکدفعه «مهرگان» طلوع کرد چون «مهر تابان» که بود حالا جشن را تحت عنوان جشن مهرگان که برد بیشتری داشت معرفی می نمودند. یعنی خانم رجوی که آنطور در فیلم مدام ابراز ناراحتی می کرد که نه من نمی توانم بشوم خلاصه تعارف می نمود و آخرش هم به دستور مسعود و با شرط بالای سر بودن پذیرفت یکباره تغییر شخصیت داد و گویی دیگر آن شخص قبلی نبود خوب وقتی آدم تعهد مجاهد بودن را نداشته باشد ولو هر قدر صوری خوب مجبور است و لاجرم تمام ویژگی های این شخصیت جدید را جذب می کند ایشان دیگر «رییس جمهور» بودند نه «خواهر مجاهد». با این حساب ما که فکری نداشتیم یعنی فکری برایمان باقی نمانده بود که بخواهیم خرج این موضوعات بکنیم اما اکنون که از آن واقعه من درآوردی انتخاب رییس جمهور مقاومت فاصله گرفته ایم و همچنین از دیدگاه و ذهنیات فرقه ای فارغ گشته ایم بخوبی می شود این تغییر کارکتر را دید. هر روزی که گذشته «پرزیدنت خود خوانده مقاومت» بیشتر از ادعاها فاصله گرفته و بیشتر به شخصیت اصلی خودش نزدیک شده است یعنی فردی تشنه قدرت و تفاخر و جلوه شدن و مسافرت های گران قیمت البته به قیمت گرسنه نگاه داشتن و تشنه نگه داشتن و برهنه نگه داشتن و بی دفاع نگه داشتن همان افراد مانده در «اشرف» اشکالی ندارد آنها در بدترین شرایط و حتی معامله باشند اما ایشان جایشان مشکلی نداشته باشد.بایستی گفت ایشان با سرعتی خیره کننده ویژگی های فرقه ای و رهبر یک فرقه بودن را بطور کامل طی نموده است تا جایی که می شود گفت در این رابطه چیزی کم ندارد این موضوع برای همه وقتی روشن شد که ایشان تحمل دو روز زندان را نداشتند و فورا دستور دادند تعدای خود را بسوزانند. و طبیعی است که امروز هم سالروز انتساب و خودخواندگی خویش را بگیرد.
ولی فرصت بیشتری دیگر برای او نمانده است و در آستانه یک سرفصل هستیم سرفصلی که خود فرقه اعلام نموده است یعنی تعهد دوساله و پایان همه چیز.