هوای لندن را داشته باشید!
هوای لندن ابری است. امروز هم تمام وقت باران می بارید. حالا توی این وضع آدم در دو روز سه بار اعضای فرقه را ببیند که پاسوخته دم در پارلمان انگلستان این ور و آنور می دوند روزش حتما یکجوری قرار نیست راحت تمام شود.
جای افسوس دارد که اینهمه توان و استعداد و عمر آدمهایی که می توانستند موفق باشند، در فرقه ی قجری می سوزد و تباه می شود. آدمهایشان را میبینی که نشسته اند سر افکنده که باید برگردند و چه گزارش بدهند و لباس پوشیدنشان انگار که فقرای مستحق ترحمند. زنانی با طرح های چهره ای مردانه، ابرو هایی نامرتب و موی سبیل بر چهره…
فرقه تمامی اعتماد به نفس و توانایی تفکر را از این آدمها گرفته. گویی آدم آهنی هستند بدون هیچ طرح انسانی.
در تهران و در فرودگاه دوستی را دیدم که نشستیم و گپی زدیم. دوست جان گفت و گفت و آخرش هم اینکه قبلا آدمها می رفتند و مجاهد می شدند. اما این مجاهد شدن امروز بد جوری از مد افتاده. گفتم یعنی می گویی " خز" شده؟ خندید و گفت آره خز شده.
فکر کردم این خز شده را بنویسم که بخندیم. مطمئنا فرقه ی غیر ایرانی نمی داند خز شدگی یعنی چه! به من ربطی ندارد. بگذار بروند و بدوند تا پیدا کنند.(بیچاره وبلاگ نویس ها! از فردا باهاشون تماس می گیرند که دوست عزیز مبارز راه آزادی من "خانم محمودی" از خارج کشور! می خواهم بدانم خز شدگی یعنی چی!!!!
اما من آمده ام به به مطالبه حقوق قانونی عزیزانم و تا آنچه را که شایسته است نگیرم پای عقب نخواهم گذاشت.
اینجاست که باید به فرقه ای ها گفت دیگر چه هوای لندن را داشته باشید و چه نداشته باشید آب از سرتان گذشته. لندن سوخت.