حماقت محض رهبران مجاهدین

آیا براستی می توان در دنیای کنونی، بر بی حاصلی تلاش های جوامع مدرن و توسعه یافته بر علیه شرایط، روابط و مناسبات فرقه ای تنگ و بسته ای چون القاعده و مجاهدین صحه گذاشت؟ آیا تلاش انسان مدرن برای دستیابی به دموکراسی حقیقی و آزادی واقعی با وجود ادامه ی حیات فرقه های تروریستی چون مجاهدین و القاعده امکانپذیر است؟ آیا بازآفرینی و بازتولید تفکر منحط طالبانیسم و انگاره های فکری فاشیستی و توتالیتر در قالب و فرم هایی چون انقلاب ایدئولوژیک و رهبری عقیدتی مجاهدین، در عصر تحولات دموکراتیک به شکلی که رهبران دارودسته رجوی در تلاش برای محقق نمودن آن و استمرار شیوه های ستیزه جویانه که منبعث از جهان بینی و ایدئولوژی منحط و قرون وسطایی می باشد، قابلیت درک و عینی شدن را در دوران عقلانیت انتقادی دارد؟

پاسخ به پرسش هایی این چنین وقتی فعالیت آدمی در حیطه ی عمل نیاز به پالایش و بازبینی تفکر به شکلی مدام و مستمر و بدور از هر گونه تنگنا و حصار ذهنی و فیزیکی داشته و دارد، چندان سخت و غیر ممکن به نظر نمیرسد. زیرا بر عقل جمعی در زمانه ای که در آن بسر میبریم آشکار و واضح است،

“آرمان‌شهری” که انسان مدرن در پی تبیین آن است، بی‌ نیاز از مبانی فلسفی تمامیت خواهانه و ایدئولوژی مطلق انگارانه است، زیرا در آرمان ‌شهر مبتنی بر عقل جمعی و تراکم تجربه تاریخی بشری، انسان واقع بین و حقیقت یاب کسی ست که به تاریخمندی همه ایده‌ ها و خواست‌ ها باور دارد و برای هیچ چیز “ذات” و “تفکر”ی بنیادی و تغییرناپذیر نمی‌ شناسد. همه چیز در جوی زمان شسته و دگرگون می ‌شود. ارزش‌ های انسانی چون آزادی انتخاب انسانها، همبستگی و مدارا همه برپایه این تاریخمندی ممکن می ‌شوند. هیچ تصویر و تصوری از جهان و انسان، مطابق با “واقعیت” و نزدیک به “حقیقت” انگاشته نیست. مفهوم “حقیقت” و “واقعیت” خود از هم می ‌پاشد و از میان می‌رود. در نتیجه هیچ گزاره ‌ای نمی ‌تواند برخوردار از “ضرورت” باشد و همه گزاره ‌ها از آنجا که فراورده‌ هایی زبانی و ذهنی هستند، یک روایت از میان روایت‌ های بی ‌شمار ممکن آدمی درباره خود و پیرامون ‌اش است. بر این مبناست که می توان بدرستی قضاوت کرد مقولات و مفاهیم جا افتاده ای چون ” رهبری عقیدتی “، ” انقلاب ایدئولوژک ” و ” اسطوره قلمداد نمودن مریم ” در فرقه ی مجاهدین جز توهمات ذهن و حماقتی محض، بیش نیست، در غیر این صورت نبایستی افراد تحت سیطره رهبری عقیدتی مجاهدین در شرایط و تنگنایی بسر برند که اعضای خانواده های آنان در اقصی نقاط جهان همچون آقای محمدی ساکن کانادا (پدر سمیه محمدی تحت اسارت در قرارگاه اشرف) و یا آقای سمکو ارمکان فرزند آقای قادر ارمکان که پدرش بیش از دو دهه در قرارگاه اشرف بدور از هر گونه امکان تماس با همسر و تنها فرزندش و سایر اعضای خانواده بسر میبرد و هیچ اراده ای برای تعیین سرنوشت اش ندارد، فریاد اعتراض خویش را بلند کنند و از ستمی که رهبران مجاهدین بر آنها روا داشته اند به نهادهای بین المللی حقوق بشری نامه نگاری کنند و از آنها کمک بخواهند. ضروری ست به رهبران بی احساس و بیرحم مجاهدین متذکر شوم اعضای خانواده محترم آقای ارمکان دومین بار است با نوشتن نامه از کمیته بین المللی صلیب سرخ و سایر نهادهای ذیربط که در زمینه ی حقوق بشر فعالیت دارند، تقاضای کمک می کنند. در این رابطه نامه پدر و مادر چشم انتظار آقای ارمکان در مورخه 26 / 8 1387 که خطاب به مقامات صلیب سرخ نوشته شده بود. به تقاضای آنان در سایت انجمن نجات درج شده است.

با امید به رهایی آقای قادر ارمکان از سیطره مجاهدین در قرارگاه اشرف.

 

آرش رضایی

 

بسمه تعالی

 

جناب آقای فردریک

مسئول محترم کمیته بین المللی صلیب سرخ دفتر تهران

با عرض سلام و خسته نباشید و با آرزوی موفقیت روزافزون شما

اینک بیست و سه سال است که فرزندی در آرزوی دیدن پدرش به انتظار مانده است.

جناب فردریک اینجانب سمکو ارمکان فرزند قادر بیست و سه سال است به خاطر وجود افکارهای پست و عقب مانده ی بعضی از سران همچون فرقه رجوی در آرزوی دیدن پدرم روز را به شب می رسانم که شاید چراغ امید پدری به راه فرزند در انتظارش قرار گیرد و ادامه دهنده ی زندگی همراه با پدری باشد.

شاید روی زبان راحت باشد اما من با عمر بیست و پنج ساله ی خودم باید جریمه کدام گناه را پس بدهم که عمری از داشتن همچون نعمت بزرگی محروم باشم.

فرقه ی ضد بشری رجوی که محیط زندگی بشری را آلوده نموده و هر روز رو به طغیان نابودی است آیا باید اینچنین ناجوانمردانه افکار آدمی آزاد را شستشو دهد و آن را از ارتباط با محیط اطراف خود باز دارد؟

جناب آقای فردریک دیگر نگذارید چشمان جوان منتظر بماند، دیگر نگذارید از داشتن این نعمت محروم باشم، دیگر نگذارید در آرزوی دیدن پدر بمانم.

بیایید دست به دست هم دهیم و جهانی سالم و به دور از هر گونه فرقه های پلید و ضد بشری درست کنیم.

جناب آقای فردریک در انتهای نامه ی پر از دردم به عرض می رسانم که جهت آزادی یا حداقل داشتن تماس تلفنی با پدرم و همه ی پدران در اسارتگاه اشرف اقدامات لازم را انجام دهید.

 

سمکو ارمکان

 

رونوشت

1- سازمان عفو بین الملل دفتر واشنگتن – نیویورک – لندن – پاریس

2- دیدبان حقوق بشر دفتر واشنگتن – نیویورک – لندن – پاریس

3- انجمن نجات دفتر آذربایجان غربی جهت درج در سایت.

خروج از نسخه موبایل