هر روز و پشت سر هم خبر پیروزی، گسترش و فتح میادین و پهنه های مختلف توسط مادر فرقه و هر روز خبر حمایت های گسترده و بی دریغ داخلی و خارجی و بین المللی از خالق انقلاب و مادر فرقه!
خبر حمایت فلان پارلمان و فراکسیون و انجمن با اعضای گمنام یا امضا محفوظ و آخرینش هم حمایت مفقودین یهودیان جنگ جهانی دوم از انقلاب فراگیر ایدئولوژیکی فرقه و تایید بر حقوق مساوی بین زن ومرد و آنهم توسط یهودیان گمنام و خاخام های پرآوازه و کسانی که تا دیروز سمبل بربریت، نرینگی (اصطلاح مجاهدین یعنی توحش) و ضد اسلام بودن آنها در نشستهای داخلی بیان می شد.
فرق نمی کند که چه کسی و یا گروهی یا شیئی از آنها حمایت می کند وباز هم عجیب نیست که هر روز مادر فرقه در فرنگ برای باقی نگهداشتن انبوهی قربانی در اشرف حمایت جمع کند.
جالب اینجاست که وقتی به گذشته نگاه می کنم در حیرت این همه بی آبرویی سران این فرقه متعجب و شوک زده هستم.
بلاد کفر و بورژوازی را که همراه با پاسپورت پناهندگی تف کرده بودند، دوباره بغل فرموده و بوسیده و خود به اروپا آمده اند، سران و سردمداران آنها همچون ابریشم چی، سپهری، جابرزاده انصاری، توحیدی و کسان دیگر که در سال 80 دیگر نفرات فرقه را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار می دادند فقط بخاطر اینکه از ذهن نفرات گذشته بود که به اروپا بیایند، همگی در اروپا خوش می گذارانند و خود مادر فرقه کانون فساد خانواده را منحل کرده بود دوباره پا برجا می کند و ملکه خودشان را همراه با سران فرقه به اروپا می آورد.
البته محمد (پسر مسعود رجوی) بخاطر شرارتهایش بر علیه انقلاب درونی فرقه باید در عراق باقی بماند و اینطور بیان شود که او فدیه رهبر فرقه است فارغ از اینکه خود خدای فرقه او را خرچه خودش نام می نهد.
خدای فرقه بارها می گفت که سیاست یعنی حیاء را خوردن و آبرور را قی کردن و حالا به راحتی و آسانی می شود دید که قافله سالار انقلاب قافله را به کجا می راند و آیا این سیاست فرقه ای آنها دست کمی از دیگر سیاست دارد یا نه؟ اینهمه تلاش در اروپا برای هلاک کردن دیگران بی نظیر است و فقط از خالق فرقه بر می آید.
خبر جدید مراجعه سران فرقه به خانواده های قربانیان اشرف برای سرکسیه کردن آنها هم کمتر از اخبار جالب دیگر نیست.
خالق فرقه خود در ناز و نعمت مالی و رفاهی است و خرجهای چنین و چنانش برای جشن ها و مهمانی هایش که البته برای گسترش و حمایت از فرقه است و چشم هر حاتم بخشی را خیره می کند و از آنطرف هم خرجهای میلیونی برای سیر کردن شکم عراقیان که بلکه بتواند به بهانه فسنجان و قیمه آنها را به اشرف بکشاند برای کسی پوشیده نیست و این در حالی است که خود قربانیان اشرف از این بذل و بخشش ها محرومند.
اما سرمایه های میلیاردی نسل قاجار او را سیر نمی کند و با مراجعه به خانواده های قربانیان اشرف در اروپا از آنها خواهان ساپورت مالی است به بهانه که اگر پول پشوانه اسیران اشرف کنند، قربانیان اشرف می توانند به اروپا بیایند. آخر کدام دورغ را باید باور کرد پایداری اشرف یا آمدن به اروپا را؟
البته هیچ فرقی نمی کند چون در بحث پایداری اشرف و هم در بحث آمدن به اروپا ایرانیان را سروکیسه می کنند و خزانه فرقه را پر می کنند. ای کاش حتی به اندازه قطره ای هم خرج قربانیان اشرف می شد تا چشمشان با دلشان سیر شود.
البته نباید سیر شوند چون اگر سیر بشوند دیگر موز شفا بخش مادر فرقه اثری نمی کند و بطری خالی آب خدای فرقه در پایان نشست دیگر به عنوان بطری شفا بخش توزیع نمی شود.
باشد که هرچه بیشتر ماهیت کثیف سران فرقه برای بهره کشی از انسانها اسیر در اشرف بر ملاء شود و این برده داری نوین پایان گیرد.