"سخنان خانم رجوی در برابر هیأتی از کمیتۀ پارلمانی و دوستی با مقاومت ایران"
حقیقتاً باید خانم رجوی را فردی بی مانند در عرصۀ توهّمات نامید. ایشان آنچنان طی سالیان سال، انقلاب ایدئولوژیک خود را بزرگترین انقلاب جهان معرفی نموده و آنرا راهگشای تمامی زنان و مردان جهان می دانستند که برای خودشان هم این توهّم را بوجود آورد که نکند تمامی جهان حول ایشان و شوهرشان می چرخد و خودشان خبر ندارند؟ البته ناگفته نماند این مسئله را بارها به ما گفته بودند که تمامی جهان حول مسئلۀ مجاهدین در عراق می گردد که رأس آن نیز البته خودشان بودند. ولی جدیدترین نوع آن را می توان در سخنان ایشان طی روزهای گذشته دید، ایشان خطاب به ملاقات کنندگان که به گفتۀ سایت خبری مجاهدین هیأتهایی از "کمیتۀ پارلمانی و دوستی با مقاومت ایران" بودند می فرمایند:
"ولی فکر میکنم نکتهای که کمتر به آن توجه شده عظمت کاری است که صورت گرفته. واقعیت تلخ و دردناک این است که در این نبرد ما فقط با رژیم ملاها مواجه نبودیم. بلکه منافع اقتصادی و اشتباه محاسبه سیاسی باعث شده بود که عملا چندین کشور بزرگ اروپا در مقابل ما قرار گیرند. ملاها چاههای نفت را داشتند و ما یک مقاومت مستقل. بدون هیچ حمایت دولتی."
خانم رجوی در این جملات نفیس به دو نکتۀ جالب اشاره می کنند:
اول اینکه ایشان یک مقاومت مستقل بوده اند!
دوم اینکه ایشان به تنهایی در برابر چندین کشور اروپایی قرار داشته اند و نهایتاً هم پیروز شده اند و اینک باید در برابر آمریکا هم قرار بگیرند و آن یکی را هم شکست بدهند!
در باب استقلال ایشان که البته جای هیچ تردیدی نیست، آنهم بعد از رو شدن انبوهی فیلم از استخبارات عراق که به وضوح مهر تأیید بر سخنانشان می زند. البته زیاد نباید به گذشته ها رفت چون هرچه که بوده گذشته و امروز شرایط تغییر کرده و عراق دیگر تحت کنترل صدام حسین نیست. با اینهمه مشخص نیست که چرا در همین چند سال بعد از صدام حسین نیز، تمامی رسانه هایشان یکصدا و همسو با رسانه های آمریکایی-اسرائیلی شده و برای ردگم کنی هم که باشد حتا یک موضع مخالف نمی گیرند تا استقلال سیاسی شان برای یک لحظه هم که شده در بیرون جلوه ای داشته باشد؟
ولی زیباترین کلام خانم، قدرتنمایی کاذب ایشان در برابر این نمایندگان است (احتمالاً همگی آنها را به حیرت انداخته است) که طبق آن سخنان ایشان با همان استقلال بی نظیر خود، سالیان سال در نبرد با چندین کشور اروپایی قرار داشته و توانسته اند با یاری گرفتن از همان سلاح استراتژیک یعنی انقلاب ایدئولوژیک (که از ابتدا برای مبارزه با بورژوازی تولید کرده بودند)، بالاخره تمامی این کشورهای بورژوازی را شکست داده و نام خود را از لیست سیاه بیرون بیاورند!
حقیقتاً جای تبریک دارد و باید از ایشان تقدیر نمود چرا که درست در لحظاتی خطرناک که جنبش زیر بمباران هواپیماها (متعلق به همان بورژواهای عزیز) قرار داشت و می رفت تا توسط بورژوازی! نابود گردد، ایشان یک تنه خود را به دامان بورژوازی! انداخته و در جلوترین سنگر در خط اول جبهه مبارزه با بورژوازی! قرار گرفتند و نهایتاً امروز بعد از گذشت سالها به پیروزی بزرگ همه جانبه نائل آمدند.
ایشان در ادامه می فرمایند:
"این پایان راه نیست. ولی فصل جدیدی گشوده شده است. دورانی که شما و ما، دولتها را مجبور خواهیم کرد حق مردم ایران براى مقاومت و براى آزادی را برسمیت بشناسند. ما اکنون در موقعیت بسیار بهتری قرار داریم. جدیترین مانع یعنی برچسب تروریسم در اروپا کنار زده شده است. ما باید به این برچسب در آمریکا نیز خاتمه بدهیم. بخصوص که منشأء این نامگذاری ناعادلانه آمریکا میباشد. شرایط سیاسی یک تغییرسیاست از جانب اتحادیه اروپا و آمریکا را ایجاب میکند."
بسیار جالب توجه است، ایشان که به تنهایی چندین کشور اروپایی را شکست داده و فرانسه را هم وادار به پذیرش خواسته هایشان کرده اند، اینک خواهان ایجاد ائتلافی هستند که با آن به نبرد با آمریکا هم رفته و نوک قلۀ امپریالیزم را هم فتح نمایند! چرا که منشأ این نامگذاری ناعادلانه از اساس خود آمریکاست!! البته ایشان اشاره ای نمی کنند که به چه دلیلی بخشهای اطلاعات و امنیت، روابط خارجی و سیاسی –اجتماعی ارتش آزادیبخش ایشان سالهای سال تحت امر همان دولتی قرار داشتند که سرمنشأ ناعدالتی ها در حق ایشان بوده اند؟
البته بعد از این سخنان، نصیحتی هم به دولت اوباما می کنند تا در پوش آن، برای ارباب جدید خود (اسرائیل) باز هم عشوه بیایند و دل او را ببرند:
"اگر پرزیدنت اوباما میتواند با دیالوگ ملاها را به کاهش سرکوب، توقف صدور بنیادگرایی و تروریسم و بالاخره توقف برنامه سلاح اتمی ترغیب نماید، ما بغایت از آن استقبال میکنیم. ولی این سرابی بیش نیست. مشکل در رژیم ملاهاست که نمیتواند از مواضعش عقبنشینی کند."
خانم رجوی در این سخنان فراموش می کنند (البته آگاهانه) که بگویند: "برنامۀ اتمی" و به عمد تأکیدشان روی "برنامۀ سلاح اتمی"! است. مهم نیست البته، چون برخی اوقات انسان اشتباه هم می کند، خانم و آقای رجوی هم که همیشه اشتباهات استراتژیک و خطی خود را به صورت روشن برای مردم بیان می نمودند.
در انتهای این سخنرانی کوتاه، خانم رجوی که تمامی مقدمه چینی هایش برای گفتن کابوسی بود که این روزها دچارش شده، حرف اصلی دلش را می زند و به مشکلی که خیلی آزارش می دهد می پردازد که همانا حل و فصل مسئلۀ اشرف است:
"موضوع عاجل اما، وضعیت اشرف میباشد.
بنابراین دفاع از اشرف و برسمیت شناختن حقوق آنها براساس موازین بینالمللى یک مقوله اخلاقی، انسانی، حقوقی و یک ضرورت سیاسی است.
یک ضرورت سیاسی براى مقابله با بنیادگرایی اسلامی در منطقه. براى مقابله با دخالتهای فزاینده آخوندها در منطقه. براى مقابله با مجهز شدن ملاها به بمب اتم.
من فکر میکنم در شرایط کنونی ضروری است که دولتهای اروپایی ضرورت دفاع از شهر اشرف را درک کنند.
مکانیزمها را شما بهتر میدانید. اگرما توانستیم سد برچسب تروریستی را کنار بزنیم، من تردیدی ندارم که قادر خواهیم بود دراین مسیرنیز همه موانع را کنار بزنیم."
عجیب است که مسئلۀ اشرف در زمانی که نیروهایش زیر شدیدترین بمبارانها قرار داشتند عاجل نبود اما اینک که نفرات آن از لیست تروریستی خارج شده اند و می توانند با دست بازتر و با محدودیت خیلی کمتری به اروپا بیایند، مسئله شان عاجل شده است! ولی تأکید روی اینکه برسمیت شناختن اشرف "یک ضرورت سیاسی برای مقابله با بنیادگرایی اسلامی در منطقه است" دقیقاً با این هدف است که باز هم همۀ کشورهای اروپایی جمع شوند و مثلاً از عراق بخواهند برای جلوگیری از نشر بنیادگرایی اسلامی در منطقه! اشرف را به همان شکل سابق دست نخورده باقی بگذارند! به نظر میرسد که خانم رجوی ضربۀ سختی را دریافت کرده باشند چرا که پیش از آن توسط کمیتۀ وکلا به رزمندگان بدون سلاح خود نسخۀ رفتن به آمریکا را می دادند و اینک صحبت از دفاع از اشرف می کنند و احتمالاً دوباره در اشرف شعار "اشرف حفظ شرف" را در دهان نیروهایشان انداخته اند! شاید هم دوست دارند به عراق بروند و شهردار شهر اشرف شوند! بالاخره آرزوی ریاست جمهوری ایران که محقق نشد، لااقل یک شهر داشته باشند بد نیست.
اما باز هم در میان سخنان نفیس ایشان، دم خروس بیرون زده و همان لرزه هایی که سراپای وجودشان را فراگرفته آشکار میشود که تا چه حد از تعطیل شدن اشرف و رسیدن پای نیروهای اسیر شده در آنجا به اروپا در هراس و وحشتند. خانم رجوی به جای اینکه از این نمایندگان درخواست کنند تا از دولتهایشان بخواهند که تسهیلات لازم را برای آمدن این اسیران به اروپا آماده کنند، از ایشان می خواهند که اشرف را به رسمیت بشناسند! که معنای دیگر آن همانا تلاش برای پابرجا ماندن این زندان بزرگ در سالهای آتی و نابود شدن تمامی شاهدان عینی شکنجه و آزار جوانان توسط سران این فرقۀ مذهبی است.
در پایان، خانم رجوی که خوی متوهّم خود را از شوهرش گرفته است با همان شعار همیشگی "می توان و باید" جملات خود را به پایان می برد تا مثل همیشه اقتدار پوشالی و اعجاز انقلاب ایدئولوژیک خود را برای مصرف داخلی فرقه اش به نمایش بگذارد. اما اینها بازتاب همان ترس و وحشتی است که پیش از این گفته بودیم بخاطر فرارسیدن دوران رسوایی و فروپاشی دامن گیرشان شده است.
حامد صرافپور