آرش رضایی: آقای حاتمی، مسعود رهبر عقیدتی فرقه مدعی بود مجاهدین برای آرمان های دموکراتیک و تحقق حقوق بشر مبارزه می کنند اما شما به رویدادهای تلخی در قرارگاه اشرف اشاره کردید که ناقض و نافی حقوق بشر و اصول دموکراتیک بود. همه ما می دانیم کسانی که ادعای پایبندی به رعایت حقوق انسانها را دارند می بایست به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر احترام بگذارند و اهمیت ندادن به بند بند منشور جهانی حقوق بشر حاکی از اهانت به وجدان بشری ست. ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح دارد، " هر کس آزاد است هر عقیده ای را بپذیرد و آن را به زبان بیاورد و این حق شامل پذیرفتن هر گونه رای بدون مداخله اشخاص می باشد و می تواند به هر وسیله ای که بخواهد بدون هیچ قید و محدودیت به حدود جغرافیایی، اخبار و افکار را تحقیق نماید و دریافت کند و انتشار دهد ". اما نشست های دردناک و وقایع تلخ و گزنده ای که در قرارگاه اشرف اتفاق می افتد و شما به صراحت به آن اشاره کردید حاکی از این است که رهبران مجاهدین به هیچوجه خود را ملزم به رعایت حقوق انسانها و حتی حقوق قانونی و انسانی کادرهای تشکیلاتی خود نمی دانستند. در این باره یعنی پارادوکس و دوگانه گی که در شعارها و عملکرد رهبران مجاهدین وجود دارد، مایلم بیشتر توضیح دهید.
آرش رضایی: آقای حاتمی در باره ی نشست حوض به مسائل دردناکی اشاره کردید آیا چنین نشست هایی تکرار شد؟
آقای سیامک حاتمی: بله، بعد از نشست حوض نشستی موسوم به ع. ح شکل گرفت یعنی نشست انتقادی ولی غلیظ تر و بدتر از حوض بود. در نشست انتقادی ابتدا زنان و مردان با هم بودند و به نقاط ضعف خود یا دیگران اعترف می کردند این نشست تا مدتها روزانه برگزار می شد.. مسعود معتقد بود این کار یعنی انتقاد از خود در حضور همه باعث پاکی و تقویت تشکیلات می شود و البته زنان در راس بودند و فرماندهی را به عهد داشتند فشار تشکیلاتی با اهرم انقلاب هر روز بیشتر می شد ولی راه حلی نبود. راه های رفتن به خارج و کشورهای اروپایی را مسعود رجوی بسته بود و دو راه برای افراد منتقد و معترض سازمان برای خروج از قرارگاه های سازمان در خاک عراق وجود داشت یا هشت سال را در زندان مخوف ابوغریب به جرم جاسوسی سپری کنند و راه دیگر انتقال به لب مرز بود. البته هر دو راه یعنی نوعی خودکشی. آری این چنین بود که انقلاب مریم و بندهای کثیف آن با تحریف محتوای دین و قرآن و سخنان پیامبر به افراد تحمیل شد و ما افراد مستقر در قرارگاه اشرف را دچار عقده های روانی، روحی کرد و اختلالات شخصیتی شامل: افسردگی، خستگی در خواب، تشنج اعصاب، استرس، پریشانی ذهن، روحیه خشونت طلبانه، انزواگرایی، سکوت، غم و اندوه وجودمان را فرا گرفت و این همه نتیجه همان تز رهایی بود که مریم و مسعود رجوی مدام از آن دم می زدند. ببین آرش با فرزندان خلق قهرمان چه کردند و همین مقوله و الگو را می خواستند در ایران پیاده کنند ولی البته این آرزو را مسعود و مریم خانم به گور خواهند برد. آری انقلاب و ازدواج روی خون فرزندان بی گناه همین مرزو بوم شکل گرفت و کاخ و عمارت سازمان و تشکیلات بنا شد و رجوی اجساد فرزندان خلق را لابه لای دیوارها و پله گذاشت و خود را تا عرش دست نایافتنی پنداشت و سوگلی خود را که در جوانی مهدی ابریشم چی(شریف) از او ربوده بود را بازپس گرفت و با هم به قصر خونین اژدها شتافتند. عدالت، قسط، شرم و حیای گروه رجوی را می بینید. از اینها که بگذریم حکایت هنوز باقی است هر بار که می گفتند نشستهای رهبری همه می دانستند یعنی چه مصیبتی شروع می شود ولی باالاجبار همه کف می زدند و شادی می کردند.
در هر نشست رهبری که بعضا دو تا سه ماه طول می کشید همه به تیغ کشیده می شدند هر نوع نافرمانی، نقض ضابطه، هژمونی ناپذیری و رعایت نکردن دستورات فرماندهان همه در نشست رهبری تعیین تکلیف می شد تا جایی که افراد را وادار می کردند، بگویند غلط کردیم. نشست ها تحت عناوینی چون بند الف، ب، ج، د، ف، ه، ش، ماهها طول کشید یا نشست های طعمه چهار ماه ادامه یافت و نشست غسل و بند ص (صبر) برای تحت فشار قراردادن ذهن و روان افراد و مطیع کردن آنان بود که به وسیله ی مسعود طراحی شده بود. همه این نشست ها به دلیل این بود که دهان مخالفین و معترضین با خفقان تشکیلاتی بسته شود و این خواسته مسعود را، مریم و خواسته مریم را، شورای رهبری و خواسته شورای رهبری را برادران FA MA