چهار تن از اعضای گروه مجاهدین که یکی از آنان در رده معاون بخش است، روز چهارشنبه 26/1/88 از پیوستن به این گروه اظهار ندامت و اعلام جدایی کردند. جعفر ابراهیمی 38 ساله اهل مهاباد دومین فرد این گروه است که 9 سال عضو گروه بوده و هفت سال است در عراق به سر می برد و قریب دو هفته قبل از گروه جدا شده است. او در خصوص فضای بسته داخل اردوگاه اشرف می گوید که به هیچ رسانه یا وسایل ارتباطی دسترسی نداریم و همواره تحت تاثیر تلویزیون مدار بسته ای که گروه در داخل اردوگاه برنامه های آن را تهیه می کند و نشریاتی داخل اردوگاه که همه در تمجید و مدح و ثنا این گروه و سرکردگان آن است، قرار داریم. ابراهیمی ادامه می دهد در طول سال هایی که او در اردوگاه بوده هیچ نهاد بین المللی منادی حقوق بشر از سازمان بازدید نکرده و اگر چنین موردی (در یک مورد) بوده ساکنان اردوگاه از آن بی خبر بوده و تنها با سرکردگان اردوگاه دیدار داشته و دیدار مستقیم با اعضا نداشته اند.
کنفرانس مطبوعاتی اعضاء جدا شده از مجاهدین در بغداد
پرس تی وی – April 18 2009
شخص پرستی (personality cult)در ادبیات سیاسی به معنای مبالغه در باره ی نقش شخصیت تا حد پرستش است که رهبری عقیدتی مجاهدین تلاش وافر داشت تا آن را در درون تشکیلات خویش محقق سازد. مسعود رجوی پس از کشته شدن بنیانگذاران و اعضای کمیته ی مرکزی مجاهدین در رژیم شاه و طی بیش از سه دهه سعی کرد هاله ای از تقدس بر وجود خویش بکشد و شخص پرستی را جایگزین سانترالیسم دموکراتیک که یکی از اصول تشکیلات مبارزان آرمانگراست، بنماید. رجوی طی یک روند تدریجی و با استفاده از فن سخنوری به شیوه ی سوفسطائیان توانست وضعیت و جایگاه خود را در روابط درونی مجاهدین تا حد یک نیروی مقدس و خطاناپذیر تثبیت کند. واکاوی مناسبات حاکم بر قرارگاه اشرف به مثابه ی ظرف ایدئولوژیک و استراتژیک دارودسته ی رجوی، بوضوح بی اهمیتی به شان و کرامت انسان ها و مبدل شدن کادرهای تشکیلاتی به برده های ذهنی و فیزیکی رهبر عقیدتی مجاهدین را طی مدت زمانی اندک به تصویر می کشد. این امر مشهود از طرق گوناگون و با شیوه های پیچیده و تکنیک های شستشوی مغزی در قرارگاه اشرف به طور مداوم و سیستماتیک برای مطیع کردن و چفت نمودن افراد حاضر در قرارگاه اشرف با امیال ستیزه جویانه ی رهبران مجاهدین اعمال می گردد.
در واقع مسعود رجوی سعی دارد با بهره گیری از روش های استالینیستی و شیوه های کاربست تلقی فاشیستی از دین و برخی تفسیرها از متون و مفاهیم مقدس با نظریه پردازی و سازگار کردن آنها با عمل سیاسی و تشکیلاتی جایگاه و موقعیت خویش را ماورائی و امری پذیرفته شده جلوه دهد. این روش ها شامل وادار نمودن افراد به اعمال تروریستی و پذیرش اجباری احکام مطلق و نظریه های پندارگرایانه و غیر معقول رجوی است.
رهبری عقیدتی مجاهدین در پیشبرد امیال قدرت طلبانه از روش های خشن و بی رحمانه تا ایزوله و محدود کردن افراد مستقر در قرارگاه اشرف بهره می جوید. به طوری که به شهادت تعداد بیشماری از جدا شدگان فرقه ی مجاهدین اعم از کادرهای زن و مرد، افراد مستقر در قرارگاه اشرف از تحولات پر شتاب جهانی بی خبرند و امکان هیچگونه ارتباطی را با دنیای بیرون از قرارگاه اشرف ندارند. آنان در ایزولاسیون کامل قرار گرفته اند و از کمترین اطلاع و یا آگاهی از جریان آزاد اطلاع رسانی محروم اند. در این میان مسعود رجوی سعی دارد از طریق پردازش سیستم تشکیلاتی مبتنی بر توتالیتر و ادغام آن با" شخص پرستی " و در هم آمیختن تبلیغات شخص پرستانه خود را در برابر دیدگان بیروح و ذهن های افسرده و بی جان افراد مستقر در قرارگاه اشرف، رهبری ماورائی و خیرخواه بشناساند که با فرزانگی بی نهایت خویش افراد قرارگاه اشرف را در حلقه ی محاصره ی دشمنان از خطر در امان می دارد.
تمام اجزاء و عناصر تشکیلات مخوف مجاهدین و نیز منابع انحصاری خبر، اطلاعات،
داده ها و نظریه های ابداعی از قبیل بازنویسی و دستکاری تاریخ در خدمت پراکندن چنین تصویری از او در داخل مناسبات مجاهدین و خارج از آن است.
اما آیا در عصر تحولات دموکراتیک و فروپاشی ذهن توسعه نیافته و ماقبل مدرنیته، همچنان و دوباره مرده ریگ های کهن پرستش خواهند شد؟ این پرسشی ست که با کمی تامل و پژوهش در سرانجام و سیر تاریخی فرقه های خشونت جو و تروریستی چون فدائیان قلعه الموت، القاعده و مجاهدین، می توان پاسخی در خور یافت. سرانجامی که جز فروپاشی و انحطاط نداشته و نخواهند داشت.
آرش رضایی