آرش رضایی: آقای حاتمی به نشست موسوم به انقلاب ایدئولوژیک یا طلاق اشاره کردید که دارای بند های مختلفی بود و ماهها طول کشید. شرکت در این نشست برای همه کادرهای مستقر در قرارگاههای سازمان در دوران حاکمیت رژیم ضد بشری صدام اجباری بود. در نشست انقلاب ایدئولوژیک سیستمی از شستشوی مغزی افراد طراحی و پیاده شد. شخص مسعود رجوی مغز متفکر نشست انقلاب ایدوئولوژیک بود و از روش ها و متدهایی که در آن افراد و کادرهای تشکیلاتی را دچار " الیناسیون و تخلیه از خویش " کنند استفاده می شد تا امکان بهره برداری تمام عیار از نیروها در مسیر ستیزه جویی و ترور شهروندان بی گناه ایرانی، برای سازمان میسر گردد. اگر مایل باشید درباره ی نحوه ی تحقق این روش غیر انسانی برای شستشوی ذهنی افراد تحت سیطره ی رهبری عقیدتی مجاهدین توضیح بدهید؟ برای مثال به مکانیزم، مراحل و چگونگی اجرای بند های انقلاب ایدئولوژیک بپردازید؟
بند الف: در رابطه توجیه چرائی و علت طلاق در سازمان بعد از عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان بود که شکست سختی بر نیروهای سازمان تحمیل شد. در این نشست به ما می گفتند باید طلاق را به عنوان یک استارت رهایی بپذریم یعنی طلاق و جدایی از همسر و فرزند خودمان چه به طور مادی و چه به لحاظ ذهنی اتفاق بیافتد. یعنی حق نداشتی حتی در ذهن خود نیز به آن فکر کنی و باید زن را با تمام لذتهایش به آقای مسعود رجوی می سپردی یعنی در حریم کسی که (مسعود رجوی) تا سن 55 سالگی سه بار ازدواج کرده بود. جالب است نه؟!! مثل معروفی است که میگه: مرگ برای همسایه عالی است. در بند ب: به ما تلقین می کردند که نه تنها باید زن خود را بلکه تمام زنان قرارگاه و مجاهد را در حریم رهبری تلقی کنی. در بند ج: کمی پا را فراتر گذاشتند، به ما گفتند نه تنها تمام زنان مجاهد بلکه تمامی زنان دنیا را در حریم رهبری قرار بدهید و به این ترتیب به ما القاء می کردند همه زنان جهان تا آخر عمر بر شما حرام می شوند. خوب این موضوع خیلی ذهن من و سایر نیروها را مشغول کرده بود هرچه قرآن را نگاه کردم هیچ نکته ای که اشاره به این موضوع و انقلاب کرده باشد، ندیدم. بند د: به قول خواهر مریم یا مادر ایدئولوژیکی مان که در تمام آن سالها حاضر نشد حتی یکبار با گرمای وجودش یخهای ما را از نزدیک با یک بگو و بخند آب کند و همیشه از ما برادران رم می کرد، بحث هژمونی زنان را پیش کشیدند. این بند یعنی اینکه هژمونی مطلوب زنان بر مردان یعنی
آب بندی ایدئولوژیک است. در این بند به قول مریم مادر ایدئولوژیک مان که دو شوهره بود یعنی کاکل انقلاب!! می گفتند: " مردان احیاء می شوند زیر فشار شلاق زنان با استثمار مضاعف مردان در بازگشایی عقده های تاریخی شان علیه مردان، ولی مردان نه تنها زنده و احیاء نشدند بلکه در این بند ضدانسانی، ضد الهی و ضد اسلامی، مردان در کوره آدم سازی انقلاب مذاب شدند و سوختند و نه تنها رها نشدند و نه تنها ققنوس وار از خاکستر زاده نشدند بلکه در آتش انقلاب و انتقام مریم و شهوت رانی مسعود نابود شدند و براستی که مسعود به چه کسی خیانت نکرد که حالا مهرتابان او مریم پاره تنش نکند. در بند ف: قبلا اشاره کردم و توضیح دادم موضوع بحث خرد کردن فردیت و بیرون ریختن هر آنچه غرور و مسائل فردی افراد بود. بند ه: یا همردیف، معرفی کردن خانم نسرین (با نام واقعی مهوش سپهری) به عنوان همردیف مریم قجر بود. واقعا معلوم نبود این چه انقلابی است که فقط مسعود زنان را در آن رشد می داد و می ترسید مردان را نیز همردیف خود کند. البته مسعود نمیخواست دوباره داستان دفتر سیاسی تکرار شود و مردی دوباره بخواهد قدرت را از مسعود بگیرد بنابراین مصلحت انقلاب و خلق این بود زنان چه به لحاظ فیزیکی و روحی و یا ایدئولوژیک و نیز تشکیلاتی رشد کنند. در کلیه نشست ها کسی حق مخالفت با آنها را نداشت و اگر کسی از زن های عضو شورای رهبری انتقاد می کرد توسط جمع سرکوب می شد. بنابراین بهتر بود همیشه در تایید زنان و اعضای زن شورای رهبری و هژمونی آنان در مناسبات، دستت را به عنوان موافق بالا ببری در غیر این صورت با تو مثل یک خائن برخورد می شد. بنابراین همه به اجبار دست خود را بالا می بردند و هژمونی زنان را کور کورانه تایید می کردند و به این صورت بند ها اثبات می شد و انقلاب تحمیلی راه خود را به پیش برد و به اصطلاح پایه های دنیای مردسالاری را در هم می کوبید!! و به سوی جامعه بی طبقه توحیدی هربار نزدیک تر می شدی!! بند ش: نیز موضوعی بی معنا و پوچ داشت در این بند مبارک که بر مریم چون وحی منزل نازل شده بود این معنا را می رساند درخت انقلاب هزاران شورای رهبری را تکثیر کرده است که در شرف فتح ایدئولوژیک و سیاسی جهان استثمار گران است!!
ادامه دارد… تنظیم از آرش رضایی