علیرغم اینکه انتخابات به پایان رسیده و نتایج آن توسط ارگانهای رسمی و قانونی اعلام شده و حاشیه هایی نیز بدنبال داشته و این حاشیه ها کم و بیش ادامه داشته اما کماکان کلیٌت این ماجراها از اول تا آخر هیچ روند غیر عادی و غیر طبیعی نبوده و اولین بار نبوده و مسلما آخرین بار نیز نخواهد بود و این کشور هم اولین و آخرین آن نبوده و نخواهد بود که گویا این ماجراها تنها در آن اتفاق میافتد و بس و کشورهای دیگر گویا اصلاً خبری در این گونه موارد در آنها نبوده و نیست اما بهر روی در کشور ما هم به حکم آزادیهایی که در قانون تعبیه شده بر طبق آن چیزی که مجریان قانون بر آن معترف هستند حرکتها و اعتراضاتی صورت گرفته که برخی قانونی و برخی هم غیر قانونی و یا با تحریک بیگانه و دشمنان نظام بوده، و موضوع این مقاله هم نیست و قصد آنرا هم نداریم که به آن بپردازیم. اما در این میان موضعگیریهای مختلف العلامت در طرف فرقه مجاهدین جای تعجب برای هیچ طرفی باقی نگذارده که معلوم نیست دنبال چه هستند و حرف حسابشان چیست بالاخره این انتخاباتی که انجام شد مردم در آن شرکت کردند در ابعاد میلیونی یا نه؟ و بالاخره این انتخابات تحریم شد یا تحریم بود یا نه حق مردم بود که الان برخی نسبت به آن معترض هستند و برخی هم آنرا کاملاً قبول دارند؟ بالاخره این نظام تمامیتش برای این فرقه مشروع است یا بر اساس تمام تحلیلهای قبلی کماکان نامشروع ونباید با آن مذاکره و یا نامه نگاری و یا صحبت و پیشنهاد داد و یا با آن دست داد؟ و اگر نامشروع است این همه نامه نگاری آنهم توسط بالاترین سطوح فرقه به مسئولین و نهادهای این نظام برای چیست؟
همانگونه که مشاهده میشود سیر و سرعت تحولات اخیر در کشور بالکل فرقه مجاهدین را از مسیر پرت کرده و پشت سر گذاشته است و هیچ رویی نیز به آن نشان نداده است به همین دلیل است که تحلیلهای مختلف العلامت در صفحه مختصات سیاسی ایراد میشود و یکباره فرقه ای که تمام نیروها و اعضاء خودش را برای لحظه ای فکر کردن به شرایط این نظام و امکان زندگی در آن بصورت آزادانه و برخوردار شدن از آزادی علیرغم تمام گذشته و حرکات صورت گرفته شده برعلیه آن، تحت شدیدترین فشارها قرار داده و زیر آتش انتقادات قرار میداده چه برسد به کسی که دچار خبط شده و بخواهد نامه ای برای خانواده خود در این نظام بنویسد که مورد انواع و اقسام اتهامات و خیانات و جنایات قرار میگرفت اما امروز وضعیت بگونه ای شده که گویا تغییر پیدا کرده که ظاهرا نامه نگاری برای اعضاء این نظام و یا نهادهای قانونی آن و یا برخی از اشخاص خاص آن که تا دیروز گناه کبیره و جرم و جنایت نابخشودنی تلقی میشد ظاهراً در پاره ای موارد آزاد شده و اشکالی ندارد البته تا اینجا که نامه نگاری شده مشروط براینکه برای سایرین محبوس در این فرقه هم اگر این نامه نگاریها آزاد باشد خوب است وگرنه این نامه نگاری ها چه برای مجلس خبرگان و چه برای هر نهاد دیگری و یا شخصی چه فعال در صحنه سیاسی و چه غیر فعال در صحنه امروز و یا دیروز مسلماً هیچ هدف خیرخواهانه ای دنبال نمیکند که برعکس به جای آب بیشتر نقش ریختن نفت روی آتش را بازی میکند و البته که به سرمنزل مقصود هم نمیرسد همانگونه که تا کنون نیز این دست از سیاستها و سیاسیت گرایی ها به سرمنزل نرسیده.
و مسلماً برای ذهن همان افراد باقیمانده در مکانهای مختلف این فرقه در گوشه وکنار عراق یا اروپا نیز این مسئله و یا به زبان خود فرقه این تناقض ایجاد شده که چرا برای اعضاء پایین هیچ رابطه ای با این نظام که سهل است با ارگانهای حقوق بشری نباید وجود داشته باشد که هیچ حتی با خانواده های خود نیز نباید ارتباط داشته باشند و حتی با خودشان هم نباید ارتباط درونی داشته باشند ولی برای سطوح بالای این فرقه هیچ اشکالی ندارد که پیاپی نامه بنویسند و حتی خواستار حفاظت جان افراد مختلف بشوند و حتی پیشنهاداتی در زمنیه عزل و نصب بدهند در حالی که همگان اشراف دارند که در درون و بیرون این فرقه سالها مخالفت خود را از قضاء بر همین منوال و بر همین نقطه از نظام اسلامی یعنی رهبری آن بنا کرده و با اصل وجودی آن مخالفت آشکار داشته و دارند و هزاران بار هم اعلام کرده اما الان یکباره همه آن تحلیلها فراموش شده و یا بعمد به فراموشی سپرده میشود و تلویحاً حتی همین نقطه به رسمیت پذیرفته میشود پر واضح است که خود این مسئله در درون این فرقه تبعاتی را برمیانگیزد و موضوعاتی را بدنبال خواهد داشت که مجاهدین به آن هیچ اشاره ای نمیکنند و از قضاء این پرداختن به بیرون و حاشیه ها و بزرگنمایی آن بیشتر برای فرار از مسائل داخلی و مشکلاتی است که همین الان با آن دست به گریبان هستند مثل خروج و ترک کمپ اشرف که هر روز به پایان آن نزدیکتر میشوند و بنا بر یکی از همین نشریات خارجی که محتوای مقاله این بود که «مجاهدین هم گویا پذیرفته اند که نمیتوانند اراده دولت عراق را در زمینه ترک کمپ اشرف تغییر بدهند». بنابراین مشکل اصلی پیش روی این فرقه ترک آخرین مکان خودشان است که از آن بی اطلاع نیستند اما آگاهانه به آن نمیپردازند. هرچند که ذکر دلیل این کار نیازی نیست و برای همه واضح و مبرهن است.
اسماعیل شمس الدین