رسانههای خبری از انتشار بیانیهای از جانب مریم رجوی "رئیس شورای ملی مقاومت" در رم خبر دادند که در آن شرایط بازگشت اعضای مجاهدین به ایران اعلام شده است! مفاد این بیانیه که چندی پیش از انتشار رسمی در اختیار مقامات آمریکایی و عراقی گذاشته شده است، در حقیقت راهکاری است که مجاهدین برای برون رفت از سردرگمی در تعیین تکلیف اردوگاه اشرف ارائه کردهاند، اما نکتهی قابل توجه آن، قبول بازگشت اعضای مجاهدین به ایران است. این تحول در حالی صورت میگیرد که مجاهدین پیش از این هرگونه جابجایی از اشرف را محال و به ویژه انتقال به ایران را در حکم جنایت جنگی قلمداد میکردند! اگرچه میتوان گفت با شروط مطرح شده – به شرط پذیرش از جانب ایران – وضعیت جدیدی رقم خواهد خورد که میتواند انتقال مجاهدین به ایران را ممکن سازد، لیکن نفس اینکه مجاهدین دولت ایران را به رسمیت شناخته و حاضر به قبول شهروندی تحت همین حاکمیت شدهاند، یک تغییر مهم است که در قاموس سیاست معنایی جز عقب نشینی ندارد – و البته با آنچه در این 30 سال اتفاق افتاده است، عقب نشینی از نوع مفتضحانهی آن. مجموع شروط و شرایطی که برای بازگشت مجاهدین به ایران مطرح شده، منوط به قبول شرط اصلی از سوی ایران است و جز این، سایر شرایط مثل اینکه عراق اجازه بدهد مجاهدین اموال منقولشان را با خود ببرند از اساس موضوعیتی ندارد. شرط تعیین کننده – به نقل از همین بیانیه – این است: « رژیم ایران در یک نامه رسمى خطاب به ملل متحد، صلیب سرخ بینالمللى و دولتهاى آمریکا و عراق،که مفاد آن توسط آنها تائید و تضمین شود، اعلام و تعهد کند در صورتیکه ساکنان اشرف، طبق لیستى که مقامهاى آمریکایى و عراقى در اختیار دارند، به ایران بازگردند، از دستگیرى و تعقیب و شکنجه و اعدام و هرگونه پیگرد و پرونده سازى قضایى مصون هستند و از آزادى بیان برخوردارند. » طرح چنین شرطی در واقع سنگ انداختن در مقابل اقدامات دولت قانونی عراق است و به نظر میرسد که رهبری مجاهدین آنرا با علم به عدم پذیرش آن از سوی ایران تنظیم کرده تا راه را برای باج خواهی از دولت عراق هموار گرداند. در این بیانیه رهبری مجاهدین نفاق و عدم صداقت خود در طرح این شرط را برملا کرده و مینویسد: « اگر رژیم ایران این شرایط را نپذیرد و چنین نامهاى به مراجع یادشده ندهد، روشن مىشود که تمام دعاوى پیشین این رژیم مبنى بر اینکه با ساکنان اشرف و اعضا و هواداران مجاهدین در صورت بازگشت به ایران کارى ندارد، صرفاًیک شانتاژ سیاسى و تبلیغاتى بوده است. در اینصورت دولت عراق باید تبعیت از قطعنامه24آوریل پارلمان اروپا را اعلام کند و آن را به اجرا در بیاورد. » بدیهی است که هیچ اصل قانونی، عقلانی و عرفی وجود ندارد که دولت یک کشور تبعات تخاصم بین گروهی غیربومی با دولتی دیگر را متحمل شود. اگر دولت ایران این شرط را به هر دلیلی نپذیرد، چرا باید دولت عراق از حق حاکمیت خود کوتاه بیاید و خواستهای مداخله جویانهی دیگران برای تحمیل مجاهدین به عراق را بپذیرد؟ این البته تناقض غیرقابل حلی است که برملا کنندهی پیشنهاد تاکتیکی مجاهدین برای فرار از بن بست عراق است که پیش از این گمان میکردند با شانتاژهای تبلیغاتی میتوانند دولت عراق را وادار به عقب نشینی از مواضعش نمایند. اما علاوه بر این، اصل شرط نیز با مغالطههای فراوانی همراه است. اولاً که دولت ایران هیچگاه نگفته است که دست از تعقیب ساکنان اشرف و اعضای مجاهدین برداشته، بلکه اعلام داشته اعضای نادم مجاهدین را خواهد پذیرفت و صحت این ادعا با بازگشت حدود 500 تن از اعضای جدا شده در این سالها در عمل اثبات شده و توسط صلیب سرخ تأیید گردیده است. ثانیاً اگر مجاهدین خواهان دریافت امتیاز منع تعقیب میباشند، چرا ذکری از امتیازاتی که خود در مقابل بنا است واگذار کنند به میان نمیآورند؟ نکند گمان میکنند همین که تشریفشان را بیاورند ایران، یک امتیاز به حساب میآید؟ آیا مجاهدین نمیدانند که آنها و در شرایط کنونی – به ویژه پس از حضور قدرتمندانهی پلیس عراق در اردوگاه اشرف – به امنیت احتیاج دارند و این آنهایند که بایستی امتیاز بدهند! حداقل امتیازاتی که مجاهدین برای بازگشت به ایران بایستی واگذار کنند عبارت است از برائت کامل از اقدامات و گذشتهی تروریستی، التزام به قانون اساسی و پذیرش اصل حاکمیت، تحویل آمرین و عاملان کشتار شهروندان ایرانی به قانون و… بدیهی است که این حداقل چیزی است که مجاهدین بایستی برای بازگشت به ایران بپردازند. خوشبختانه اقدام قاطعانهی ارتش و پلیس عراق برای به دست گرفتن کنترل اردوگاه اشرف، نشانگر آن است که شرایط مجاهدین برای برون رفت از بن بست تعیین تکلیف کاملاً غیرمنطقی و غیرقابل قبول بوده است، اما رهبری مجاهدین میبایست در مقابل طرح این شرایط بازخواست شده و پاسخگوی سئوالات متعددی که در این باره مطرح است باشند. مگر رهبری مجاهدین و دستگاه تبلیغاتی آنان، در شرایط کنونی وضعیت قیام و انقلاب را برای ایران تصویر نمیکنند و سرنگونی حاکمیت را در همین روزها پیش بینی نمیکنند؟ در این صورت بهتر نیست که چند صباحی دیگر صبر کنند و یک باره با همان موکب ارتش آزادیبخششان که تا به حال قربانیان زیادی گرفته است، به ایران بیایند؟ شرف اشرفی که با آن تمام اپوزیسیون را متهم به سازشکاری و زد و بند و مزدوری میکردند کجا رفته است که این چنین گوی سبقت از همه را ربوده و پس از نامه نگاری به ارکان نظام، رسماً امان نامه درخواست میکنند؟ راستی حمایت عشایر عراق، شیعیان و سنیها، اعضای پارلمان عراق، گروههای سیاسی عراق و خلاصه آن 5 میلیون امضاء مورد ادعا، چه شد؟ حمایت مردم ایران از مجاهدین کجاست که اکنون به دریوزگی از دولت ایران افتادهاند، آن هم زمانی که تبلیغ عدم مشروعیت دولت ایران را دارند؟ آیا این نهایت دجال گری نیست که تا زمانیکه حمایت خارجی ادامه داشت، به کشتار مردم ایران و قربانی کردن اعضای گروه مبادرت کردند و اکنون به دنبال حاشیهی امن برای زندگی هستند؟ اعلام شرایط برای بازگشت به ایران قبل از هر چیز، دود شدن افسانهی سرنگونی، بن بست عمل مسلحانه، برملا کنندهی ماهیت مزدوری و وابستهی ارتش آزادیبخش و فلاکت تمام عیار رهبری مجاهدین و به طریق اولی ایدئولوژی و اندیشهی فاسد مجاهدین است.