تلاشهای پیگیرانه و تحسین برانگیز خانواده زاهدی برای رهایی عبدالرضا زاهدی ازپادگان عراق جدید موسوم به پادگان اشرف
آقای حمیدرضا زاهدی)از برادران عبدالرضا از اسرای دربند فرقه رجوی(که درآلمان اقامت دارند برای تازه کردن دیدار خانواده گی وهمچنین برای امر خیری که همانا پیگیری وضعیت بلاتکلیف برادرکوچکترش در پادگان عراق جدید موسوم به پادگان اشرف است چند روزی به ایران سفرکرده است. بقول ایشان هنوز دیدارشان حتی با اعضای درجه یک خانواده به اتمام نرسیده به دفترانجمن نجات گیلان مراجعه کردند و خواستار کمک و همراهی در رهایی عبدالرضا از اسارتگاه رجوی و بازگشت به کانون گرم خانواده آنهم درشرایطی که پدرشان شدیدا مریض احوال هستند، شدند.
انجمن نجات دفترگیلان نامه حمیدرضا زاهدی به عبدالرضا زاهدی
برادرعزیزم اقای عبدالرضا زاهدی گل با درود برشما
امیدوارم حالت خوب بوده ودراین مسیر پر نشیب و ناهمواری که ناخواسته راه زندگی ات شده، هنوز تاب وتوان آ نکه بتوانی به زندگی نه چندان زیاد باقی مانده ات بازگشته ومثل بسیارکسانی که خود در قشنگترین شهرهای جهان ولی تو را درصحرای دور کویری عراق تشویق می کنند زندگی کنی!
سوال مهمی که برایم همیشه مطرح میشود اینکه اشخاص قاتل و با جرمهای بالا که درزندانند، روزی موقعیتی را اینکه شاید مرخصی گرفته و به دیدار یاران و خانواده بروند بدست می آورند ودوباره به زندان برمیگردند. چگونه است که این حتی برای خداحافظی ابدی از پدرومادر پیرهم میسرنیست ومن با این تفسیرچگونه نظری باید داشته باشم وجوابم چیست!؟
اگرازهمان پایگاه افرادی را درسراسرجهان که برای کاری یا تبلیغی می آیند، چرا این شامل برادرم نمیشود که اینگونه آمده ودوباره برگردد!؟ اگربعداز اینهمه سال هنوزاطمینانی ایجاد نشده بدان که دیگرنخواهدشد.
همانطورکه مرا میشناسی هنوزهم با سیاست مستقیم سروکاری ندارم ولی ازحق و وجدان هم نمی توانم بگذرم. هنوزهم منتظرم که هرلحظه تو به من پیوسته ودرآلمان زندگی دیگری را شروع کنی وبا دیدن مهدی جاجی پورکه درمغازه پدرپیروکورش بود، بسیارخوشحال شدم. چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم واومشغول جبران سالهای ازدست رفته خود میباشدومن برایش خوشحال وآنرا برایت آرزودارم. به امید دیدارهرچه زودتردرآلمان برای سه هفته بعدازپنج سال به ایران آمده که مصادف با نامه نگاری پدرومادرازطریق صلیب سرخ بوده که من هم چند کلمه ای برایت نوشتم.
من ازطریق صلیب سرخ آلمان اقداماتی لااقل برای سفری که توازآلمان داشته باشی کرده ام وامیدوارم به نتیجه برسد که همه آن به خودت ختم خواهد شد وتصمیم نهایی با توست. کمی هم باید به فکر پدرومادربود، این نه تنها وظیفه هرمسلمان بلکه هرسیاست منطقی است که فقط درفکرخودنباشد.
دارای دوفرزند به نامهای پاتریک 19 سال ودنیس 17 سال هستم. خانم آندریا هم برایت سلام میرساند. دوستت دارم هنوزهم جایت بسیارخالیست.
امضاء: حمیدرضا زاهدی
نامه مادر عبدالرضا زاهدی پسرعزیزم عبدالرضا جان
مهدی حاجی پورآمده شده دسته گل. با من درعروسی بود بخدا قسم کار به کار تو ندارند چون تو یک سرباز بودی اسیرعراق. حالا خدا شاهد است گفتند دوست داره بیاید ایران، نه، برود پیش برادرش درآلمان پیش حمید. توکه نمی دانی دنیایی که توزندگی میکنی با دنیای ما فرق داره. بیا مثل حمیدحاجی پورقسم میخوره مثل این می ماندکه تازه ازمادرمتولد شدم. پدرت خیلی مریض است ازتوخواهش میکنم بیا پدرت را ببین چون خیلی برای توگریه میکند. دیگرعرضی ندارم جزدوری فرزندم عزیزم وسلامتی شما را ازخدای بزرگ خواستارم.
قربانت: مادرت اشرف
20 روزحمید مهمان ما بود{ حمید یکی ازفرزندانش که درآلمان اقامت دارد}.
نامه رضا زاهدی به فرزندش عبدالرضا زاهدی نورچشمی عزیزم اقای عبدالرضا زاهدی
قربانت: رضا زاهدی
– منظورازمشهدی حاجی پور پدر حمید حاجی پوراست. حمید حاجی پور بتازگی ازتشکیلات فرقه رجوی رهایی یافته وبه کانون گرم خانواده دراستان گیلان شهرستان لشت نشاء بازگشته است.