دشمنی علنی تعداد انگشت شماری از منابع فرانسوی با خواسته های مردم ایران اتفاق جدیدی نیست.اما آیا می توان در نقش یک خط سیاسی-استراتژیک که قدرت پیش برنده و تحول آفرین دارد به آن نگاه کرد!؟ برخلاف حضور تعداد اندکی از جنگ طلبان فرانسوی در رسانه ها،خط غالب بر افکار عمومی تحلیل گران و استراتژیست های فرانسوی تعامل با خواسته های مردم ایران است. از شروع انتخابات ریاست جمهوری ایران و حوادث پس از آن،جلسات و بحث های سیاسی بسیار زیادی بصورت زنده از کانال های تلویزیونی فرانسه پخش شده است که نشان از تغییر برای تعامل دموکراتیک با مردم ایران دارد. در چنین بحث هایی غلو کردن در باره تهدیدات اتمی ایران و به بهانه آن مشارکت در حمله نظامی نیز راه بجایی نبرده و بالعکس حق مشروع دانش اتمی را از اجبارات جمهوری اسلامی در برابر تهدیدات اسرائیل و اعراب منطقه ذکر کرده اند. بیان این دیدگاه ها از رسانه های جمعی و تلویزیون های فرانسه طبعا خوشآیند برخی جنگ طلبان بازنشسته و حامیان آنان نیست.چرا که این دسته از سیاست ورزان برای پیشبرد منافع جنگی تلاش های گسترده ای را در دور جدید آغاز کرده بودند که به سر انجام نرسید و طبیعی است که در چنین رویکردی" استفراغ" خود را نیز سربکشند! جرعه دلنشین و آرام بخش این دسته از فرانسویان، سرمایه گذاری بر رویاهای بظاهر دموکراتیکی است که" تجلی" آن را در "خانم رجوی و سازمان مجاهدین" می بینند.دیدگاهی متضاد و متناقض که حتی با دمیدن در روح این اسب مرده و بزک کردن آن با زین عروس برای سواری گرفتن از دیگران، نشئه یک گیلاس شراب محلی را نیز ندارد! بنابر این گره زدن برخی مطالبات فرانسوی با مسائل ایران از "راه و روش های تجربه شده"، نه از روی اکتشافات جدید بلکه از روی یک حماقت مجاهد گونه و ارضای مجنونی است که برای رسیدن به کعبه سربه جنگل ها و بیابان "اوور" نهاده است!