(تثبیت حاکمیت عراق در اشرف و تبعیت بی چون و چرای مجاهدین) روش رجوی برای ماندن در عراق، الگوبرداری از نوع زیست اسرائیل در منطقه ی خاورمیانه است، به این معنی که وقتی یک موجود نامشروع مانند رژیم صهیونیستی با حمایت برخی از قدرتها و از جمله آمریکا می تواند برای خودش کشور داشته باشد و به منطقه تحمیل شود، چرا مجاهدین نتوانند از این روش برای تحمیل خود به عراق بهره ببرند؟! رسیدن رجوی به این نقطه که فارغ از تمام پزهای استقلال، مقبولیت مردمی و سراسری بودن، وقیحانه از آمریکا بخواهد چتر حضانتش را برای در اختیار داشتن قطعه زمینی که می تواند رهبری و تشکیلات وی را حفظ کند، بر سر آنها بگستراند، از جهت مشابهت فوق العاده ی تفکر وی با فرقه ی تروریست صهیونیستی است: زورگویی، خشونت و قانون گریزی و البته مهمتر اینکه این موجودیت نامشروع خارج از چارچوب این جغرافیا است و در صورت تن دادن به قانون دیگر وجود پیدا نخواهد کرد. رژیم صهیونیستی مبتنی بر این رفتار اگرچه موفق شده است یک قطعه زمین را غصب کند اما از بدو شکل گیری تا کنون یک روز خوش هم ندیده است و چشم اندازی هم برای مقبولیت این رژیم تا افق های دوردست سیاسی و منطقه ای دیده نمی شود و همواره ماهیت نکبت و غده ی سرطانی را دارا خواهد بود. اما آیا رجوی خواهد توانست که از چنین روشی برای ثبت موجودیت نامشروع تشکیلاتش در خاک عراق بهره بگیرد؟ به چند دلیل این اتفاق نخواهد افتاد و رهبری مجاهدین هم علیرغم مواضع ظاهری، آن را به خوبی دریافته است: اول این که آمریکا در دفاع از مولود نامشروع اسرائیل که آن را جزیی از خودش به حساب می آورد هم گرفتار چالش و بحران است و بیش از این حاضر نیست که به خاطر آن آبرو بدهد و خود را رویاروی مردم منطقه قرار دهد، چه برسد به این که با حمایت از یک گروه تروریستی بلااستفاده و کم ارزش بار دیگری بر مصائبش بیفزاید. دیگر این که حق حاکمیت عراق شوخی بردار نیست و مجاهدین موظف به تبعیت از آن و پیروی از قوانین عراق در این باره هستند که هیچ مرجع دیگری منجمله نظامیان آمریکایی و یا سازمان ملل نمی تواند آن را نقض کند. در همین باره وزیر حقوق بشر عراق که مداراگرانه ترین رفتار را تاکنون با گروه تروریستی مجاهدین در عراق داشته است بر غیرقابل مذاکره بودن حق حاکمیت عراق تأکید ورزیده است. نکته سوم این که مجاهدین برای اثبات این موجودیت نامشروع به هیچ سابقه ی قانونی و مقبول اشاره نمی کنند و صرفاً به امتیاز غیرقانونی آمریکا به این گروه در دوران اشغال عراق تکیه دارند، همین هم بیانگر آن است که این اقامت از اساس متکی بر حمایت های نامشروع صدام و آمریکا بوده و با هیچ ترفندی نمی توان آن را به عراق تحمیل و حقنه کرد. در جریان آزادی 36 تن از اعضای مجاهدین هم دیدیم که چگونه دولت عراق اصل حاکمیت خود را تثبیت کرد و مجاهدین را به تبعیت بی چون و چرا از آن ملزم ساخت، تا جایی که بساط تجمعات مجاهدین در اروپا و آمریکا هم برچیده شد. اما می ماند نبرد ِ دن کیشوت وار رجوی بر سر اشرف: رجوی می داند حتی اگر سازمان ملل و یا آمریکا هم حضانت مجاهدین را بر عهده بگیرند، این وضعیت موقتی، ناپایدار و گذرا است و ناگزیر از تعیین تکلیف به دست دولت عراق است، با این وصف به خوبی می داند که سیاست از این ستون به آن ستون فرج است هم پاسخگوی نیاز وی نیست؛ لذا آنچه رجوی را به ادامه ی این روش بی حاصل و فرسایشی وامی دارد صرفاً تلاشی برای تشفی درون بیمارش است، از این طریق رجوی با لجبازی ابلهانه یقه درانی می کند تا خود را پیروز نشان دهد، کما این که در عقب نشینی خفت بار پس از آزادی اعضای بازداشت شده ی گروه، تمام خواسته هایش را از یاد برد ولی بازهم خود را پیروز معرفی کرد!!