در پس حصارهای هر فرقه ی کنترل ذهن، همانند فرقه ی رجوی، رهبران هرگز مایل نیستند که امور درونی فرقه افشا شود. آن ها به خوبی می دانند که اگر رفتارهای کنترل کننده ی آن ها برای شستشوی مغزی افراد بیرونی شود، موجودیت فرقه شان به خطر خواهد افتاد زیرا نهادهای حقوق بشری و جامعه ی بین المللی در برابر چنین سوء رفتارهایی اغماض نخواهند داشت. به همین دلیل است که رجوی از شهادت هایی که اعضای جدا شده ی فرقه می دهند و امور درونی سازمان را بیرونی می کنند شدیداً وحشت دارد و همواره با دستپاچگی به اعضای جدا شده بر چسب عامل رژیم جمهوری اسلامی بودن، میزند.
چنانچه در رسانه ها منتشر شد، روز چهارشنبه 15 مهرماه، سی و شش نفر از ساکنان اشرف که در پی حمله ی پلیس عراق به اردوگاه در تاریخ 28 ژوئیه دستگیر شده بودند، آزاد شدند. بازداشتی ها که دست به اعتصاب غذا زده بودند، به گفته ی سخنگوی سازمان، به دلیل حال وخیمشان به بیمارستان منتقل شدند. آن ها اکنون به نوعی در قرنطینه ی پزشکی هستند! پس از گذشت 5 روز از آزادی این افراد، هیچ اخبار ویژه و مصاحبه ای با این افراد روی وب سایت های سازمان دیده نمی شود. هر چند که دستگاه تبلیغاتی سازمان همواره آماده ی بهره برداری از فرصت ها برای خودنمایی و دروغ پراکنی است. حتی شبکه ی تلوزیونی سازمان که بدون وقفه در حال خبرسازی و مظلوم نمایی است، هیچ اخبار بیشتری از افراد آزاد شده پخش نکرده است! مطابق معمول، فرقه ی رجوی می توانست از این فرصت بیشترین استفاده را برده و از به اصطلاح خشونت هایی که علیه اعضایش روا داشته اند بگوید اما ترجیح داده است که سکوت اختیار کند.
این گمان دور از ذهن نیست که این 36 نفری که برای بیش از 70 روز از ساختار کنترل فرقه دور بوده اند، توانستند فرصتی بیابند که مدتی با خود تنها باشند. آن ها می توانستند به دور از قواعد غالب بر نظام فرقه با فردیت خود روبرو شوند، قواعدی که بر همه ی جوانب روح و زندگی ان ها سلطه داشتند. آن ها می توانستند وقت کافی برای تفکر عمیق داشته باشند یا حتی ممکن است با کسانی با عقاید متفاوت دیدار کرده باشند و در نتیجه حقایقی تازه از جهان بیرونی از اشرف دریافته باشند که احتمالاً با آن چه فرقه به آن ها القا می کرده است مغایر بوده است.
در چنین شرایطی، همان مورد وحشت آور همیشگی گریبان رهبران فرقه ی رجوی را می گیرد.
حقایق بیرونی که در افراد درونی شده اند و به درون حصارهای فرقه نفوذ یافته اند. بنابراین سران فرقه مجبور هستند که آن ها را در قرنطینه ذهنی نیز نگه دارند تا بتوانند ذهن آن ها را بر اساس به اصطلاح اصول فرقه از نو سازمان دهی کنند. اما تا کی سران سازمان مجاهدین می توانند از ورود حقیقت به درون فرقه جلوگیری کنند؟ این واقعیتی است اجتناب ناپذیر که همواره رخ خواهد داد.
مزدا پارسی