بعد از سرنگونی دیکتاتوری صدام حسین و روی کار آمدن دولت مردمی عراق و تصمیم مسئولان عراقی برای خروج سازمان مجاهدین از این کشور، معادلات را برای این گروه به گونه ایی دیگر رقم زد. دولتمردان عراقی که بر اساس قانون اساسی این کشور نمی توانند پذیرای گروههای تروریستی در خاک خود باشند به جد به دنبال راه حلی برای خاتمه دادن به این معضل بودند و با هشدارهای خود بارها اذعان داشتند که زمان حضور این گروه تروریستی در عراق به پایان رسیده است. در پی اقدام پلیس عراق برای کنترل اردوگاه اشرف شاهد حوادثی بودیم که بررسی این حوادث نیاز به مقاله ایی جداگانه دارد اما سوال اساسی این است که نقطه کنونی سازمان مجاهدین در صحنه سیاسی و بین الملی کجاست؟ قبل از پرداختن به این مسئله بایداشاره کنم که در نقطه مقابل اندیشه و اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﯼ رجوی که مبنی بر خشونت و حذف است، خشونت را درهر مکان و زمانی محکوم میکنم. با نگاهی اجمالی به مجموعه خبرهای انعکاس یافته از حوادث اردوگاه اشرف درخبرگزاری ها و یا سایت های تابعه سازمان مجاهدین میتوان این خبرها را به دوسته تقسیم نمود. دسته اول که فراگیر تر است و توسط خبرگزاریهای رسمی انعکاس یافت بیشتر نقش خبررسانی و گزارش گونه داشت. دسته دوم که هدف اصلی این مقاله است گزارشات و مقالات و یا پیام های رهبران یا اعضا سازمان مجاهدین در سایت های وابسته به این گروه می باشد. براستی هدف سازمان مجاهدین از این هیاهو که در پایان با پیام مسعود رجوی به نقطه اوج خود میرسد چیست؟ مسعود رجوی سعی دارد در پیام خود آنچه در دوماه گذشته در اردوگاه اشرف رخ داده را یک پیروزی بزرگ قلمداد کند و مجداد زمزمه آزادی خلق قهرمان سر دهد! بزرگترین درس این حماسه، اثبات قابلیت و توانمندی مجاهدین برای مأموریت بزرگ و تاریخی خود بود: آزادی خلق در زنجیر و میهن اسیر!(پیام مسعود رجوی 9 مرداد 88) سوال اصلی که مسعود رجوی باید پاسخگوی آن باشد این است که چه کسی این ماموریت بزرگ و تاریخی را! برای این سازمان تعریف کرده است و آیا سازمان مجاهدین از اساس بر این مبنی پایه گذاری شده است. بارها تاکید کرده ام که بررسی موقعیت سازمان مجاهدین بدون بررسی عملکردهای این سازمان در گذشته، اشتباه محض است و ما را به بیراه می برد. براستی سازمانی با اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﯼ التقاطی که بر اساس خشونت و ترور پایه گذاری شده است ظرفیت تغییر، آنهم در کشوری به وسعت ایران را دارا می باشد؟