اگر چه تفاوت قائل شدن میان گروه های تروریستی از منظر حقوق بین الملل و نگرش واحد جهانی به پدیده تروریسم تا کنون به رسمیت شناخته نشده و لیست های تروریستی نیز هیچ تفاوتی میان گروه های لیست های تروریستی خود قائل نشده اند، اما به نظر می رسد بتوان این یکسونگری را به نوعی ناروایی تلقی و تعبیر و بر ضرورت مرزبندی و تفکیک این گروه ها بر اساس همان شاخص ها و مولفه های شناخته شده و به نسبت میزان هزینه ها و خسارت هایی که کما و کیفا و نوعا به بار آورده اند، تاکید کرد. در دانشنامه بریتانیا در تعریف تروریسم آمده است: "کاربرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیش بینی ناپذیر بر ضد حکومت ها، مردمان یا افراد برای دستیابی به یک هدف سیاسی است." همچنین در تعریف وزارت امور خارجه آمریکا آمده است: "کاربرد غیر قانونی یا تهدید به کاربرد زور یا خشونت بر ضد افراد یا اموال برای مجبور یا مرعوب ساختن حکومت ها یا جوامع که اغلب به قصد دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک صورت می گیرد." به بیانی شاید این جامع ترین و کامل ترین تعریف از تروریسم باشد، از آن جهت که شاخص ها و عناصر پیوسته پایدار و تکرار شونده اقدامات خشونت بار را در خود جای داده است. از آن جهت که دامنه و ابعاد و آسیب های همه جانبه متاثر از اقدامات تروریستی را در خود لحاظ کرده است. اما این شاخص ها در واقعیت سوای آن نگاه یکسونگرانه به نفس رفتارهای تروریستی و خشونت بار، اما بازتاب ها و تاثیرات و هزینه ها و خسارات بعضا متفاوتی را بر جای می گذارد. در مقایسه رفتاری میان گروه های تروریستی همواره این تفاوت ها در ابعاد کمی و کیفی قابل مشاهده و درک هستند. هر چند به صرف چنین تفاوت هایی چیزی از ماهیت و زشتی تروریسم نمی کاهد، اما شاید با نگاهی جامع تر و موشکافانه بتوان مرزهای نامریی میان انها را تفکیک و تشخیص داد. مرزهایی که حداقل می تواند بر تفاوت های کمی، کیفی، اهداف و میزان سبوئیت و بدوی بودن آنها در مقایسه با یکدیگر تاکید و دلالت داشته باشند. مقایسه اقدام تروریستی 11 ستامبر با نمونه های کوچک که بیشتر بر روی جنبه های تهدید کننده و هشداردهنده تاکید دارند، این تفاوت ها را برجسته تر می کند. سوای اینکه برای متقاعد شدن به چنین مرزبندی و تفکیکی اساسا معیارهایی از نوع کمیت اقدامات تروریستی و خشونت باز، کیفیت آنها، نوعیت و شعاع آسیب پذیری غیر نظامی ها از خشونت، میزان سبوئیت و توحش و کینه توزی در آن و فاکتورهای هم عرض می تواند به چنین جمع بندی و تفکیک پذیری منتهی شود. به نظر می رسد در حال حاضر اگر قرار باشد ولو به صورت فرضی تفاوتی میان گروه های تروریستی قائل شد و بر اساس مولفه هایی که اشاره شد آنها را به درجات مختلف تقسیم بندی کرد، دو گروه القاعده و سازمان مجاهدین خلق را بتوان به دلایل احراز شده بسیاری، در صدر جدول گروه های تروریستی قرار داد و بعضا حتی در مقایسه این دو با هم و لحاظ همان پارامترها حتی سازمان مجاهدین را در صدر گروه های تروریستی قرار داد. این صدرنشینی به یک معنی می تواند مجاهدین را شایسته و سزاوار لیدری و رهبری گروه های تروریستی کند و به سیاق سنت انتخاب بدترین ها در مقابل بهترین ها که سنتی مرسوم در حوزه های سینمایی و هنری و ورزشی و حتی سیاسی در غرب است، می توان مجاهدین را به گروهی که سرقفلی و انحصار اقدامات ابداعی تروریستی را به خود اختصاص داده شایسته و مفتخر به عنوان وحشی ترین گروه تروریستی، مفتخر و معرفی کرد. این ادعا شاید در نگاه اول کمی اغراق آمیز جلوه کند، اما با توجه به کارنامه ای که مجاهدین بجا گذاشته اند و سنجش کمیت و کیفیت و تنوع و در نهایت سبوئیت ذاتی و کینه توزی بدوی و متوحشانه در اقدامات تروریستی، حتی در مقایسه با سازمان القاعده چندین گام اساسی و کیفی جلوتر نشان می دهند. ذکر دلایلی در این خصوص بر اهمیت و صحت این ادعا تاکید خواهد داشت. مجاهدین بیش از چهار دهه سبقه تروریستی دارند، به یک معنی قدمت و عمر آنها حداقل سه برابر بیشتر از سازمان القاعده است، و کماکان بر طبل روش های خشونت آمیز و تروریستی می کوبند. این در حالی است که حتی آموزگاران نظامی، استراتژیکی آنها یعنی الفتح به تغییر رویه متقاعد شده اند. و به همین منوال بسیاری از گروه های زیرزمینی و چریکی و تروریستی به ضرورت تغییر مناسبات جهانی و پذیرش اصل گفتمان محوری برای حل مناقشات باورمند شده اند. اما این تحولات نه تنها تغییری در ماهیت مجاهدین ایجاد نکرده که به شکلی ایدئولوژیک و در حال حاضر کاملا فرقه ای به تشدید رفتارهای تروریستی و حتی ابداع شیوه های تازه در اشکال انتحاری از جمله خودسوزی، سپر قرار دادن انسان ها، کودک آزاری، زن آزاری، خودآزاری، ترورهای درون تشکیلاتی، و… روی آورده است. شاید در حال حاضر جستجو برای یافتن گروهی که از این جهات با مجاهدین قابل مقایسه و رقابت باشد، کار بیهوده ای است. سوای این قدمت و سبقه، مجاهدین به لحاظ کمیت و کیفیت اقدامات تروریستی که تا اکنون انجام داده اند، باز می توانند مفتخر به انحصار و یکه تازی در انجام بیشترین و خشونت بارترین، و در عین حال پرهزینه ترین اقدامات تروریستی بشوند. آمار ادعایی رجوی مبنی بر انجام 144 هزار ترور، علاوه بر آن انجام صدها هزار انفجار و بمب گذاری، انفجار در مراکز عمومی و تجمعات از جمله دفتر یک حزب سیاسی در ایران، انفجار دفاتر مطبوعاتی، انفجار در زیارتگاه ها و اماکن مذهبی و مورد احترام مردم، اشغال و آتش سوزی سفارت خانه ها، گروگان گیری، انفجار در مساجد و مراسم مذهبی، پرتاب انواع سلاح های جنگی به میان مردم و مناطق مسکونی و کسب شهروندان، هواپیماربایی، سرقت مسلحانه، کشتارهای درون تشکیلاتی،… بخشی از کارنامه اقدامات تروریستی مجاهدین است که در مقایسه با حتی سازمان القاعده بر تفاوت های کمی و کیفی تعیین کننده ای دلالت دارد. این اقدامات سوای آن کارنامه ای است که مجاهدین در طی سال های اولیه تاسیس خود انجام داده است. سیاهه کردن این اقدامات و مقایسه گذرا و کمی و کیفی این حجم اقدامات حتی با خشن ترین گروه های تروریستی در تاریخ معاصر ایران اساسا چیزی جز تحیر و شگفتی به همراه نخواهد داشت. از این رو می توان نام مجاهدین و تروریسم را به نوعی مترادف هم تلقی کرد و در نهایت بر این ادعا پای فشرد که سرقفلی پدیده تروریسم عجالتا تا ظهور گروهی که بتواند رکوردهای مجاهدین را کما و کیفا جابجا کند، در انحصار و اختیار مجاهدین باقی خواهد ماند. ایرانی ها در میان خود اصطلاحی دارند به نام حق سرقفلی، که نوعی حق قانونی و انحصاری برای کسانی محسوب می شود که مدت ها است در جایی یا شغل و حرفه ای یا موقعیت خاص اجتماعی یا محلی یا شهری دارای سابقه و یا فعالیت مستمر هستند. این افراد به صورت نانوشته و اما مورد اجماع از نوعی حق انحصار و اختیار برخوردار هستند که اصطلاحا به آن حق سرقفلی می گویند. به طوری که حتی ممکن است نام و هویت چیزی با نام این افراد عجین و مترادف باشد. رابطه مجاهدین و تروریسم را شاید بتواند از این منظر بهتر و عینی تر فهم کرد. از این منظر می توان پیش قرآولی مجاهدین را چه به لحاظ کمی و کیفی در انجام اقدامات تروریستی به رسمیت شاخت.