توطئه و آشوب از قبل برنامه ریزی و اعلام شده جریانات سیاسی (با جمیع عناوین داخلی و خارجی) با شکست مواجه شده است و آنانی که تا چند روز قبل از اغتشاش اعلام می نمودند تاسوعا و عاشورا " روز رفراندم بزرگ " است امروز ناامیدانه با ارسال پیام و اطلاعیه و بیانیه و مصاحبه و…به تشریح و توجیه شکست خود پرداختند.
آقای رجوی نیز که چون حلزون که فقط می تواند در سرما و تاریکی سر از لاک بیرون و حرکت کند این بار نیز طی پیامی سعی نموده است تا بار دیگر سوار موج اغتشاشات بوجود آمده شده تا بتواند خود و سازمانش را در صحنه سیاسی ایران مطرح نماید.
او که سال هاست به دنبال سوراخ های موش در کشورهای غربی است و تاکنون هزاران بار دست به دامن سران غربی و آمریکا برده است تا راه نجاتی برای او و فرقه اش بیابند این بار نیز تلاش نموده است تا چنین القا نماید که نقش فرقه او در حرکت روز عاشورا نقش کلیدی و راهبردی بوده است و در این پیام سعی دارد که با انواع شگردها و ترفند مسئوولیت ایدئولوژیک تمامی خرابی و بی حرمتی های آشوب گران در روز عاشورا را بپذیرد تا همگان باور کنند که او نیز در این جریانات دخیل بوده است.
اگر از فحاشی و لجن پراکنی این پیام بگذریم و مستحق خودش بدانیم، او در قسمتی از پیامش در رابطه با این بی حرمتی های روز عاشورا چنین عنوان می کند:
اگر کسی در فکر حرمت عاشورا و ایام عزاداری است، سوگند به خون شهیدانی که در آستان سید الشهدا فرود آمدند… پس از 30 سال، نخستین سالی است که حرمت عاشورا و تاسوعا حرمت خون خدا و ابوالفضل عملدار، به پا داشته می شود.
چگونه حرمت خون خدا و ابوالفضل علمدار به پا داشته است که افرادی که حتی یاد و نام خدا را یک بار بر زبان نراندند و اعلام می کنند که انتخاب این روز برای تظاهرات را فقط برای زیر پا گذاشتن و دهن کجی به آئین ها مراسم دینی بر پا نموده اند؟
آیا اینان پاسداران حرمت خون حسینی اند که مغرور از به آتش کشیدن چادرها و خیمه های عزاداران، خودرو و موتور و مغازه مردم، به هلهله و پایکوبی و شادی پرداختند و به زن و مرد بی دفاع در حال عزاداری حمله بردند؟ که حقا تعزیه واقعی از نمایشات تهاجم سربازان یزید در بعد از ظهر عاشورا به عقبه و بازماندگان و یتیمان آن سالار را در بعضی از خیابانهای تهران بر پا نمودند.
آقای رجوی در قسمتی دیگر از پیام خود ضمن کذب محض دانستن همراهی آقای موسوی با راه مجاهدین فریب کارانه در ادامه می گوید:
هر کسی که به حاکمیت و رای آزاد و جمهور مردم ایران پای بند است با ماست و ما با او هستیم.
هنر و دجالیت رجوی در این مقطع در همین بوده که بتواند افراد و جناح هایی از نظام را جدا نموده و یا بر موج ایجاد شده از طرف افراد سوار شود و به اهداف شوم خودش برسد و گرنه او برای هیچ فردی در صحنه سیاسی ایران جایگاهی قائل نیست تا چه رسد به آقای موسوی که تا قبل از انتخابات موضع مشخصی علیه او داشته است.
توهم رجوی از بدو پیروزی انقلاب برای رهبری انقلاب بر کسی پوشیده نیست و مدعی است که هیچ اعتراضی و تظاهراتی و یا تجمعی در داخل کشور بدون برنامه او و همسر فراریش نمی باشد.
ولی واقعیت این است که رجوی و سازمان او از 30 خرداد سال 60 به دلیل اتخاذ مواضع ضد انقلابی و ایستادن در مقابل رهبری انقلاب و مردم، به لحاظ سیاسی مرده است و هیچ جایگاهی در بین مردم ندارد و به خصوص نسل جدید نیز هیچ شناختی از او و فرقه تروریستی اش ندارند و به همین دلیل است که او تلاش دارد تا بار دیگر خود را در جریانات پیش آمده دخیل نماید این هم در حالی است که مردم و جوانان میهن علی رغم داشتن اعتراضات نسبت به انتخابات و یا حتی عملکرد دولت و… حساب مزدورانی چون رجوئیها را جدا داشته و هرگز خود را آغشته راه های خیانت و وطن فروشی آنها نخواهند کرد و معتقدند در هر شرایطی خائنین به خلق و مردم و کسانی که بیش از 30 سال به همکاری با بیگانگان علیه ملت ایران پرداختند را باید در دادگاه محاکمه تا حساب گذشته خود را پس بدهند.