اشک شوق دیدار

چه داستان غم انگیزی است داستان مردانی همچون مصطفی محمدی که سخاوتمندانه همه اعتمادشان را در طبق اخلاص نهاده و در طلب آزادی سر از پا نشناخته در دام کسانی افتادند که خود با شعار آزادی انسانیت و آزادگی را در پیشگاه رهبر فرقه سرمیبرند. چگونه میشود باور کرد کسانی که برای آزادی زندانیان اوین جیغ بنفش میکشند یاران خویش را در سرزمینی غریب به چهار میخ می کشند؟ چگونه میشود که نفرت و خشونت سرکوبگران کوی دانشگاه را محکوم کرد ولی خود سرشار از کینه و نفرت کمر همت به حذف فیزیکی و روانی صاد قترین فرزندان این آب و خاک بست. چگونه میشود که برای محرومیت مادران داغدیده که برای لحظه ای دیدار در پشت دیوارهای سیمانی زندان در ایران صف کشیده اند اشک تمساح ریخت ولی حوریه محمدی را که فرسنگها راه را برای دیدار عزیزانش پیموده در پشت درهای بسته “قلعه اشرف” پریشان و داغدار منتظر نگهداشت؟
دیگر چه کسی نمیداند که برای خروج از مرز و ورود به کشوری بیگانه می بایست مهر نهادهای رسمی و قانونی کشورها را در مدارک خویش به ثبت رسانید؟ چه کسی است که دیگر نمیداند که باید واقعیت های زندگی را از شعر و شعارهای توخالی که زائیده توهمات مالیخولیائیست جدا کرد. سالهاست که در هلند برنامه ای تلویزیونی پخش میشود که در آن خانواده های پناهجویان از کشورهای مختلف برای دیدار فرزندانشان با مخارج دولت ها دعوت میشوند. در این برنامه تلویزیونی بینندگان شاهد “سورپرایز” شدن پناهندگان و دیدارهای از پیش تعیین شده فامیلی میشوند و از لذت دیدار این خانواده ها باهم خود نیز سرشار از لذت و شادمانی میگردند. همه از این ابتکار دولت قدردانی میکنند زیرا بدون این یاری دولتی بسیاری از این خانواده ها نمی توانستند با یکدیگر دیدار داشته باشند. چه دردناک است وقتی که خبر منتشرشده را می خوانیم. “پس از گذشت ده روز بالاخره گروه کوچکی از خانواده های ایرانی که برای دیدار با جگر گوشه های خود به قرارگاه مجاهدین (قرارگاه اشرف سابق یا عراق جدید) رفته بودند بعنوان اعتراض به عدم رسیدگی به خواسته هایشان در پشت درب این قرارگاه بست نشستند. این افراد هیچ خواسته ای جز دیدار با اعضای خانواده خود که در این کمپ تحت کنترل سران مجاهدین هستند ندارند. برخی از این خانواده ها چندین دهه از فرزندانشان بی خبر بوده اند.” دنیای غریبی است نازنین! اگر هزاران شبکه رادیوئی و تلویزیونی هم با زندانبانان اشرف به گفتگو بنشینند و به توجیه و تفسیر دستهای پشت پرده و جلوی پرده بپردازند، ملالی نیست. برای آنان بازیهای سیاسی بیشتر از وصل خانواده ها ارزش دارد. برای آنان دیدن اشکهای شوق دیدار، لذت بخش و امید بخش نخواهد بود. وقتی که پدران و مادران داغدیده و نگران از سراسر دنیا برای دیدار فرزندانشان در اشرف لحظات سخت و طاقت فرسائی را پشت سر میگذرانند و می بایست از هزاران مانع قانونی و مالی و… بگذرند طبیعی است که از هر سازمان مدد کاری که به یاری آنان بشتابد کمک خواهند گرفت و تشکر و قدردانی به عمل می آورند. در همین راستا حتی اگر جمهوری اسلامی در راه وصل خانواده ها قدمی بردارد می بایست از آن استقبال نمود و کار خوبش را ستود و کار بدش را تقبیح کرد.همچنان که در ایران اگر امکانی برای دیدار خانواده ها با زندانیان داده شود بیدرنگ باید از آن استقبال نمود. مجاهدین باید جواب بدهند که مشخصات پدر و مادر بودن در منطق و ایدئولوژی آنان چیست؟ ایا در نهایت امر اعم از این که این ادم ها را رژیم فرستاده باشد و یا خودشان آمده باشند پدر و مادر هستند یا نه آیا این عزیزان فرزندانی در اشرف دارند یا نه؟ اگر دارند آیا این حق انان هست که بستگان خود را در آغوش بگیرند و بستگانشان حق دارند که پس از سالها دوری والدین خود را ملاقات کنند؟ در جمهوری اسلامی که مجاهدین مدعی مبارزه با آن هستند به زندانیان سیاسی پس از پایان بازجوئی ملاقات می دهند؟ مجاهدین جواب بدهند در عرض این 20 سال در زندان اشرف چند نفر با خانواده هایشان ملاقات داشته اند؟ کسی که مخالف جمهوری اسلامی است باید در خوبی سرآمد آن باشد و نه در بدی. مجاهدین با طرح ” رژیم مال ” کردن خانواده های مجاهدین به سرکوب انگیزه ها و عطش دیدار والدین با فرزندان اسیرشان در اشرف پرداخته اند. جنگ روانی مجاهدین که براساس بینش” سیاه و سفید” و” دوست و دشمن” و “با ما و یا برما” صورت می گیرد دست آنان را برای ترور روحی- روانی ملاقات کنندگان باز میگذارد.
آنان تنفر انقلابی! را بعنوان محرک موتور فحاشی و تهمت زنی با منزوی نمودن خودشان از جامعه و دوری و پرهیز از هرگونه مباحث سیاسی اجتماعی با دیگر گروه های اپوزیسیون، در خود می پرورانند. روابط دمکراسی با بینش پرهیز از خشونت، تنفرزدائی و سرمایه گذاری بر نقاط مشترک یکدیگر نیاز دارد. پروراندن نقاط افتراق و سرمایه گذاری برروی آنان به دشمنی و تنفر و دوری و در نهایت خشونت و غیرقابل حل شدن مشکلات ختم میگردد. به امید روزی که حصارهای قرارگاه اشرف برداشته شود و اسیران فیزیکی و ذهنی اشرف به کمک خانواده هایشان دو باره قدرت پرواز را باز یابند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا