با درود و خسته نباشید به تمامی مادران و پدران پیر و سالخورده و همه خانواده های بست نشسته در پشت درب این پادگان بدنام فرقه ای باور کنید هر چه زمان بیشتر میگذرد و به جلو میرود ماهیت واقعی این فرقه هر چه بیشتر نمایانتر میشود،حتی برای افرادی مانند خودمن که نزدیک به 2 دهه در اسارت افکار فرقه ای این سازمان بوده ام گاها عملکرد های این فرقه مثلا در مورد خانواده ها برایم شوک آور و غیر قابل هضم است البته وقتی خوب به ان سالیان، که در اسارت افکار و ایدئولوژی فرقه ای دست و پا میزدم،فکر میکنم میبینم که رجوی و شورای رهبری فرقه، مگر به ما که نیروهایش بودیم رحم کرد که حالا بخواهد به خانواده های ما رحم کند؟ از سال 1373 که نشستهای گوناگون سرکوب درونی شکل گرفت واقعا نمیتوانم روزی را بیاد بیاورم که از خدا نخواستم که زمین دهان باز کند و مرا ببلعد تا شاید از دست آنهمه شکنجه های روحی که گاها با ضرب و شتم نیز همراه بود نجات پیدا کنم.حالا رجوی به خانواده های ما رحم میکند؟؟؟؟ خیر، او که نزدیک به 2 دهه به هیچکس اجازه هیچگونه تماسی را با خانواده اش نداد و خیلی ها از جمله خود من بعد از 12 سال که از فوت مادرم میگذشت وکاملا از مرگ مادرم بیخبر بودم و بعد از فرارم از جهنم رجوی در کمپ نیروهای آمریکایی امکان تماس تلفنی پیدا کردم و با امید اینکه بتوانم با مادرم و پدرم صحبت کنم و صدای آنها را بعد از 20 سال اسارت بشنوم متوجه شدم که هر دوی آنها را از دست داده ام و مادرم 12 سال قبل از فرار من از جهنم رجوی در اشتیاق در آغوش گرفتن من با دنیا وداع کرد. در ایدئولوژی و فرهنگ رجوی جایی و ارزشی برای خانواده و بخصوص پدر و مادر و زن و فرزند وجود ندارد و همه باید فقط او(رجوی) را فرعون واربپرستند!! بخدا حاضرم قسم بخورم که خیلی از آن اسیران در بند فرقه مانند من، عزیزان خود را در اسارت از دست داده اند. حالا رهبرکبیر انقلاب نوین!!!! که سالیان در بارگاه صدام حسین معدوم نقش مزدور را به نحو احسن بازی میکرد و پول و امکانات نظامی در قبال وطنفروشی از صاحبخانه (منظور صدام حسین است) دریافت میکرد حالا از سوراخ موش خود سرک کشیده و شروع به فحاشی علیه پدران و مادران پیر و سالخورده ما کرده و شرم و حیا هم نمیکند که اینطور وحشیانه به حیثیت این خانواده ها که همان خلق قهرمانی هستند که ما میخواستیم زمانی آنها را آزاد کنیم، میتازد و آنها را مزدور و…….مینامد. داشتم به فریاد های یک مادر سالخورده در پشت دربهای زندان رجوی گوش میکردم که داشت رجوی و شورای رهبری این فرقه را نفرین میکرد و من یاد نفرین هزاران مادری افتادم که با چشمانی گریان در حسرت دیدن جگر گوشه های خود چشم از جهان بستند و گفتم همین نفرین ها و آه مادران پیر تو را ای رجوی خائن به چنین فلاکتی انداخته است که حتی جرات بیرون آمدن از سوراخت را هم نداری.و این را بدان آه و نفرین این پدران و مادران سالخورده فرقه تو را ذلیل و سرنگون و رهایی اسیران را در بر خواهد داشت. در فرهنگ ما ایرانیان پدر و بخصوص مادر از احترام خاصی برخوردار میباشند و هتک حرمت نسبت به مادران و پدران پیر و سالخورده نشاندهنده ماکزیمم سفاکی و درنده خویی میباشد و این نشان میدهد که ماهیت واقعی رجوی همین است که در رویارویی با خانواده ها اینچنین بیرون میزند. باید به رجوی ها متذکر شد که از آخر و عاقبت متحد خود یعنی صدام حسین معدوم پند بگیرند و با خانواده های اسیران،که بالا ترین ارزش و جایگاه را در تک تک نفرات دارند، اینطور رذیلانه و وحشیانه برخورد نکنند. آقای رجوی در درون مناسبات فرقه ای خود نیروهایش را به لحاظ روحی و روانی خرد و خمیر کرد حالا مانند ضحاک ماردوش به خانواده ها حمله ور شده تا باز شاید بتواند زمانی برای ادامه حیات ننگین خود ذخیره کند ولی پرونده رجوی ها بسیار خرابتر از آن چیزی است که بتواند دوام بیاورد. حالا از آقای رجوی این سوال را باید کرد که بعد از جدا شده ها و منتقدین و پدران و مادران پیر و سالخورده نوبت چه کسی است که مارک بخورد؟ منهم به نوبه خود ضمن تبریک و درود به پدران و مادران و خانواده های محترم متحصن حمایت خودم را از همه خانوادههای محترم اعلام میکنم و مطمئن هستم که پایداری و رنج و مشقت خانواده ها بزودی آزادی اسیران فرقه را محقق خواهد کرد.