یادداشت محمد باقرکشاورز حول مرگ نرگس لطیفی درتشکیلات فرفه رجوی

به عمه ام چه بگویم!
بعدازبازگشتم به وطن دخترعمه ام با من تماس گرفت. وی نگرانی داشت که نکند بمحض رسیدن من به خانه بخصوص بعدازدیدن عمه ام که مادرنرگس لطیفی است چه میشود. وقتی مادروپدرپیرش ازمن سؤال بکنند که دخترعمه ات چرا نیامده چه جوابی بایستی بدهم. بمن گفته شده بود که فوت نرگس را هنوزکه هنوزه بدلیل بیماری پدرومادرش به آنها گفته نشده واحتمال سکته آنها هم میرود وازمن خواسته شد که این موضوع را به آنها نگویم. فی الواقع خیلی سخت است آخربا چه وجدانی بتوانم آنرا مخفی کنم وچگونه روزها درکنارپدرومادرپیری که سالیان درانتظاردخترش نشسته به آنها بگویم انشاء الله می آید!! درحالیکه بقیه خانواده اودرجریان هستند که نرگس لطیفی بدلیل بیماری سرطان درپادگان اشرف فوت کرده واین درحالی بود که حقیقتا من که پسردایی وی بودم وسالیان باهمدیگردریک قرارگاه بودیم بندرت اورا میدیدم گویا که هرکدام دریک کشوردیگری زندگی میکنیم واین دوری وشیوه چنین زندگی فقط وفقط ازیک تشکیلات واندیشه تاریکی بر می آید که با قید وبندهای چنینی با اندیشه وافکارآدمها بازی میکند وهمه چیزرا مشروط به خواسته های خود میکند. بعنوان پسردایی وی تنها لحظه ای باخبرشدم که نرگس دچاربیماری شده، تازه خبربیماری نرگس لطیفی نه بخاطراینکه من درجریان بیماری اش باشم بلکه بدلیل سوء استفاده انسانی وروابط ومناسبات فامیلی بوده است وازمن خواسته شده به خانواده وی اطلاع بدهم وبلافاصله فردای آنروزکه فوت کرد چنین خواسته عملی شد. بخصوص برای مراسم فوت نرگس لطیفی ازمن بعنوان فامیل وی که آنجا حضورداشتم خواسته شده چیزی بنویسم وبخوانم درحالیکه اساسا خودم چنین چیزی را قبول نداشتم وحتی فردا با مشکلات زیادی مواجه بودم. تنها چیزی که الان بخصوص بعدازبازگشت وزندگی درکنارخانواده به آن رسیدم این است که اگرچند مدت دیگرمن با آن وضعیت وفشارهای روحی وروانی درآنجا ادامه میدادم حتما دچارمشکل نرگس می شدم چونکه وقتیکه روح و وجدان آدم راحت نباشد حتما دچارخیلی ازبیماریها میشود.
الان خدا را شاکرهستم که به سلامت به زندگی ام ادامه میدهم.
محمدباقرکشاورز

خروج از نسخه موبایل