هفتۀ گذشته تعدادی از گماشتگان مریم عضدانلو در کمپ پناهندگان هلند، اقدام به تهدید و توهین نسبت به آقای بهزاد علیشاهی می نمایند که با دخالت پلیس و اهالی کمپ وادار به ترک آنجا می شوند. جرم آقای علیشاهی افشاگری نسبت به ماهیت فرقۀ مجاهدین و آگاهی دادن به افراد کمپ جهت نیفتادن در دام این فرقه بوده است. قابل ذکر است که فرقۀ مذکور در حال جمع آوری نیرو برای تبلیغات مراسم سالگرد آزاد شدن مریم عضدانلو از زندان می باشد. از آنجایی که اکثر هموطنان ما طی سالهای اخیر به طور نسبی از ماهیت این فرقه آگاهی یافته و حاضر به شرکت در برنامه های ایشان نیستند، حرکتهای وسیعی آغاز شده که بتوانند برای زیاد نشان دادن حامیان خود، از نیروهای افغانی و عرب و نیز از دانشجویان کشورهای اروپای شرقی استفاده کرده و با هزینه های هنگفتی آنان را به پاریس انتقال داده و فیلم و گزارش تهیه نمایند. در این راستا تعدادی گماشته نیز به کمپ پناهندگان هلند فرستاده بودند که آقای علیشاهی اقدام به افشاگری می کند و به همین خاطر مورد اهانت و تهدید قرار می گیرد. متأسفانه فرقۀ رجوی و به طور خاص خانم مریم عضدانلو که بشدت از افشاگریهای جداشدگان و تأثیر آن در تنفر عمومی مردم نسبت به خودشان گزیده شده و کینه به دل گرفته است، به هر وسیله ای متوسل می شود تا جداشده ها را سرکوب نماید. البته طی سالهای گذشته نمونه هایی از این موارد مشاهده شده که روز به روز شدت می گیرد. جهت اطلاع هموطنانی که در جریان مناسبات درونی مجاهدین نیستند متذکر میشوم که در زمستان سال ۱۳۷۴ در سلسله نشستهای موسوم به «حوض» که در بغداد توسط رهبر فرقه برگزار می شد، شخص مسعود رجوی رسماً ابلاغ نمود که اگر شکست بخورد، اولین کار او انتقام گرفتن از جداشده ها می باشد. و همانجا به اعضای خود (که اینجانب و نیز آقای علیشاهی هم جزء آنها بودیم) اعلام نمود که در اینصورت شما وظیفه دارید در هرکجای اروپا که باشند آنها را هدف قرار دهید. و همچنین تأکید نمود که سلاح و پول را خودش تهیه می کند و انجام ترور نیز برعهدۀ اعضای فرقه است…. امروز که به روشنی شکست سیاسی و نظامی و ایدئولوژیکی این فرقه مشخص شده است، خانم رجوی می خواهد تلافی آنرا با حمله و هجوم به جداشده ها جبران نماید. اما باید ضمن محکوم کردن این اعمال فاشیستی و ضد اخلاقی که نشان از کهنگی دستگاه سراسر نیرنگ و ستم فرقۀ ایشان دارد، خطاب به خانم عضدانلو و مسعود رجوی گفت که دوران رنگ و ریا پایان یافته و فصل سبز آگاهی فرارسیده است. زبان تهدید و توهین و تحقیر که چیزی جز زبان توحش نیست سپری شده و زبان ما در برابر این اقدامات خوار و مذبوحانه، باز هم زبان انسانی یعنی زبان آگاهی بخشی و روشنگری است. فراموش نکن که ما نیز از همان نسلی هستیم که روزگاری با وجود حملات بی پایان پاسداران و چماقداران، با دلی سرشار از عشق و با زبانی رسا، پیام خود را به مردم شهرهایمان می رساندیم و افشاگری می کردیم و در پایان روز، با دلها و دستها و سرهایی شکسته و خونین به خانه می رفتیم و برخی نیز هرگز به خانه باز نمی گشتند. آیا این نسل را بعد از سه دهه از چماق می ترسانی؟ راستی به کجا رسیده اید که بعد از سه دهه تازه به فکر سرکوب کسانی افتاده اید که گناهی جز افشاگری روابط و مناسبات استثماری و ضد انسانی و ضد اخلاقی شما ندارند؟ آیا اینگونه می خواستید آزادی و دمکراسی برای مردمتان به ارمغان ببرید؟ شرم بادتان. شما دیگر در دل مردم جایی ندارید. امروز رهبران جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران کسانی چون بهارۀ هدایت و مجید توکلی هستند، کسانی چون شیوا نظراهاری که رسماً شما را خائن می شمارند و خود زیباترین مسیر را برای برپایی قسط و مردم سالاری برگزیده اند و آن راهی است که اکثریت مطلق مردم ایران با شرکت فعال خود در انتخابات و قیامهای بعد از آن و تو دهنی به شما و استراتژی خشونت بار شما و ایدئولوژی مرگ و ولایت مدار شما زده اند و بی تردید به آزادی و قسط و برابری ختم خواهد شد.