گویا مجاهدین در مقابله با رها شدگان از این فرقه آنقدر احساس خفت و سرخوردگی میکنند که به هیچ طریق نمیتوانند جلوی خودشان را گرفته و چهره واقعی تاثیرات مغز شویی فرقه ای را نشان ندهند؛قبل تر دوست عزیزم محمد حسین سبحانی و بعد محمد کرمی و حالا برای چندمین بار به من حمله ور شدند ؛ من نسبت به حمله کنندگانم سرسوزنی احساس خشم و تنفر نداشته و ندارم وهرچه هست احساس ترحم است و بس. مجاهدین خلق به هزار دروغ و کلک وارد کمپ پناهندگی شده بودند در بدو ورود گفته بودند که یک سازمان خیریه هستند و برای کمک به پناهندگان میخواهند با آنها صحبت کنند که برایشان لباس و غذا بیاورند در تماس با اولین ایرانی گفته بودند که میخواهند به پناهندگان برای گرفتن پناهندگی کمک کنند و بعد وقتی همه جمع را جمع کرده بودند گفته بودند که ما برای همبستگی همه گروهها و سازمانها و افراد تلاش میکنیم و برای این منظور قرار است جلسه ای داشته باشیم که من به جمع آنها وارد شدم،گشتاپوی ابله مجاهدین با دیدن من جا خورد و حرف زدن یادش رفت بعد پرسید بهزاد علیشاهی؟ گفتم بله ؛ گفت تو لابد میدانی ما برای چه آمده ایم؟ گفتم بله ولی چرا خودتان رو راست نیستید و به این ها نمیگویید و این همه میپیچیانید و مقداری توضیح دادم که دو نفر از کوره در رفته و شروع به فحاشی کردند ؛ فحش و تف کردن و پرت کردن وسایل و تهدید به مرگ ؛فحش ها به طرز غریبی نشان دهنده محصور بودن این افراد در حصار فرقه و مغزشویی آنها بود که ایرانی ها و افغانی ها بخوبی درک میکردند و پاسخشان را میدادند ؛ مگفتند این یعنی من خیانت کرده و به محض خر وج از سازمان ازدواج کرده و زن گرفته، که ایرانی ها میگفتند مبارک باشد کار خوبی است ؛ میگفتنداز سفارت پول میگیرد که پاسخ شنیدند اگر سفارت پول میداد شما الان آنجا بودید نه پیش ما و معلوم بود حسرت بدلی شان زن و زندگی و پول است ؛ سازمان آنها را از فرانسه فرستاده بود برای جمع کردن نیرو و فقط برای سفر به آنهاپول داده بود و گفته بود که غذا را در کمپ ها با ایرانی ها بخورید و برای خواب به خانه هواداران بروید. البته برای آنها همین ماموریت هم نعمتی است و چند روزی از خانه تیمی و پایگاه به این بهانه بیرون هستند و حق هم دارند که چنین با غیظ این قبیل فحش ها را بدهند ؛ گفتم بیایید بحث کنیم ؛ و آنها که از سازمان و عملیات جاری و نشست ها فقط تهدید و تهمت یاد گرفته اند ؛ همان را بکار بردند و مردم فهمیدند اهل بحث نیستند و شروع کردند به تهدید که خودت و زنت را میکشیم و بدبخت فکر میکنی در امان هستی و تو در سازمان محاکمه شدی و حکمت هم اعلام شده است و گفتند و گفتند غافل از اینکه محل با دوربین کنترل میشود و کارت های شناسایی آنها هم توسط حفاظت کمپ کپی شده است و این باعث شد که آنها را با خفت و خواری از کمپ بیرون کرده و کارتها و فیلم به پلیس تحویل شده و بعد از اطلاع دادن کامل ماموقع به پلیس به تمام کمپهای پناهندگی ابلاغ شدکه مانع ورود این افراد بشوند و محل حرکت اتوبوسها ی آنها در شهر نیز قرار بر کنترل کامل نفرات و گرفتن کارتهای آنها شد و قس علیهذا. ما هم شامل سبب خیر شدن عدو بر طبق خواست خدا شده و با حفاظت و عزت و احترام به محل مناسب دیگری با امکانات بهتر منتقل شدیم که البته مجاهدین همانطور که تهدید کردند شماره تلفن ما را دارند و امید است که تماس بگیرند البته خداکند برای بحث باشد.
حصارهای فرقه ای در هم خواهد شکست.