فرقه این روزها تقریبا اکثر ساعات تبلیغات رسانه ای خود را معطوف به انعکاس وقایع نگاری رجوی خائن با آن بیماری خودشیفتگی نموده است. بنظر میرسد فرقه به زعم خود در صدد به اصطلاح آموزش سیاسی مردم ایران برآمده است. فقط من چند صفحه از تناقض های گفتاری و نوشتاری آن برنامه را به چالش می کشم و دیگران جای خود دارند.
رجوی آنقدر از آزادی سخن می گوید!! که دل آدم به درد می آید!!! بیاد نام و یاد انسانهای تنها و وامانده زمان صدام و اوج بحبوحه فاشیسم سازمان می افتم که نفت برای به آتش کشیدن خود به واسطه فشارهای روانی و تشکیلات فرقه ای در محوطه قرارگاه پیدا نمی کردند و در جلسات دیگ و به دستور تشکیلات و با شستشوی مغزی افراد بدست همقطاران خود سرکوب می شدند و کتک میخوردند.
آقای رجوی دستاورد سالهای زندان تو واقعا تحقق همین ها بوده است که من هوادار سابق تو و تشکیلاتت برایت اینگونه نفرین نامه بنویسم؟ انگار خاطره سرکوب مردم اتحاد جماهیر شوروی سابق بدست kgb که از میان نوشته کتابها خوانده ام بیادم می افتد. کدام احترام به اقلیتهای ایرانی، با گفتارت خود را به مضحکه می کشانی. یادم هست در پذیرش 82 فرشته شجاعی ملعون و بیمار روانی برای چند بلوچی ساده و دردمند این مملکت نشستی گذاشت و برایشان وقیحانه داد زد که شما اصلا چی هستید؟ بلدید روی مبل بنشینید؟ بلدید مسواک بزنید؟ آری چنان عصبانی بودم که میخواستم طوفان خشم و فریادم را بر همه نیستی سازمان بکوبم.
آقای رجوی حرفهایت خریدار ندارد شاید مجددا بیادت آورم که دیگر خانواده های هوادار سابق برایت تره هم خرد نمیکنند چه برسد نسل آگاه و پرسشگر زمانه. مرگ ایدئولوژیکی و سیاسی فرقه فرا رسیده و براستی سحر نزدیک است. و در این 6 سال سرنگونی صدام ملت عراق با تجربه دموکراسی و علیرغم حضور تروریستها مبانی بزرگی را در کسب احترام به قوانین بین المللی آموخته اند و بزودی بساط اردوگاه تو را برخواهند چید.
شاید بیاد آورم که سازمان در سالهای 59 و 60 در خیابانها با براه انداختن میلیشیا و کتاب و نشریه فروشی آنهم در حضور گروههای وفادار به کشور عملا در صدد ایجاد تنش و درگیری برای فراهم نمودن خشونت بود فقط به دستور تشکیلات در تبریز گروه دانش آموزی آموزش دیده رزمی جور کرده بود تا دختران هوادار سوت درگیری را بزنند و آنگاه آنان برای هواخواهی بریزند و بچه های بسیج را بزنند این در حالیست که رجوی در این آموزش ها دقیقا عکس آن را ادعا و مظلوم نمایی میکند.
ادعاهای خنده آوری نیز در این برنامه ها مطرح شد که مثلا فلان شخصیت نظام تا 22 بهمن هوادار ما بود و درست همانروز از ما برید!!! البته اسم 20 نفر را می چینند تا در مصرف داخل تشکیلاتی به خرد نفرات فریب خورده بدهد. آیا واقعا صاحبان فکر و سیاست در عرصه جهانی چنین کاراکتری دارند؟ اما اینک اردوگاه اشرف در حسرت گوهر آزادی میسوزد و زخم وجود یک فرقه تروریستی در این قطعه از خاک عراق، به خوبی نشان می دهد که در بیرون از مرزهای این اردوگاه زندگی، حیات و آزادی جریان دارد اما در مرزهای ایدئولوژیک آن عده ای اسیر هستند که نمی دانند معنای آزادی چیست و باید چگونه آن را نوشت. در این میان تنها چیزی که برای مردم ایران مهم است، دادخواهی از خونهای ریخته شده از فرزندان این آب و خاک است و اینکه چشم انتظار روزی هستند که سران این گروه تروریستی به پای میز محاکمه کشانده شوند، والا تکلیف عدهای فریب خورده که به اجبار در اشرف نگهداری می شوند که مشخص است. فرید