بنیاد خانواده سحر حدود سه سال پیش در بغداد به دست تعدادی از اعضای سابق فرقه رجوی که توانسته بودند خود را از اسارت این فرقه مخرب آزاد ساخته و از دژ مستحکم آن فرار کنند، با حداقل امکانات و تحمل مشقات بسیار تأسیس گردید. هدف از ایجاد این بنیاد یاری رساندن به رها شدگان از فرقه در عراق و همچنین خانواده های اعضای اسیر در پادگان اشرف بود که طالب دیدار با عزیزانشان بعد از بیش از دو دهه بودند.
سخنی با خوانندگان سایت بنیاد بغداد 29 خرداد 1389 خوانندگان عزیز در آغاز دور جدیدی از فعالیت های بنیاد خانواده سحر و راه افتادن سایت به شکل فعلی مایلیم سخنی با خوانندگان سایت و حامیان و دوستان بنیاد داشته باشیم. بنیاد خانواده سحر حدود سه سال پیش در بغداد به دست تعدادی از اعضای سابق فرقه رجوی که توانسته بودند خود را از اسارت این فرقه مخرب آزاد ساخته و از دژ مستحکم آن فرار کنند، با حداقل امکانات و تحمل مشقات بسیار تأسیس گردید. هدف از ایجاد این بنیاد یاری رساندن به رها شدگان از فرقه در عراق و همچنین خانواده های اعضای اسیر در پادگان اشرف بود که طالب دیدار با عزیزانشان بعد از بیش از دو دهه بودند. این مسئولیت از ابتدا خیلی مشکل مینمود و در عمل ثابت شد که بسا دشوارتر از آن بود که از اول می اندیشیدیم. امکانات و توان ما پاسخگوی نیازی که در این خصوص احساس میشد نبود. البته بسیاری از هموطنان در سایر کشورها و همچنین مردم انسان دوست عراق به یاری ما شتافتند. با منتقل شدن تعدادی از مسئولین و اعضای بنیاد به اروپا و به دلیل حجم بالای امور حقوقی مربوط به پرونده قضائی فرقه در محاکم عراقی و همچنین رسیدگی به استقرار و تردد خانواده ها و اعضای سابق، کار سایت و نشریه عربی بنیاد خانواده سحر عملا به حالت تعطیل در آمد و انرژی این بنیاد صرف اموری که حیاتی تر و فوری تر تشخیص داده شده بودند گردید. بار تبلیغی امورات خانواده ها در بغداد البته طی این مدت بر دوش ایران اینترلینک در انگلستان و انجمن نجات در ایران افتاد و سایت های آنان عملا جور کمبود و فقدان سایت سحر را تحمل نمودند و ما را یاری دادند. طی این مدت دفتر بنیاد خانواده سحر در کاظمین مورد تهاجم تروریستی قرار گرفت که در این خصوص صلاح دیدیم به جای انجام تبلیغات روی این موضوع در انجام وظایف خود کوشاتر باشیم و صرفا به جابجا کردن محل دفتر بسنده کردیم. همچنین سایت سحر نیز مورد تهاجم هکرها قرار گرفت که با تلاش دوستانمان در اروپا بعد از مدتی بالاخره به حالت اولیه بازگردانده شد. این ترفندها البته ما را از انجام رسالتی که به عهده گرفته بودیم باز نگرداند. در این رابطه جا دارد از تمامی کسانی که طی حدود سه سال گذشته در یاری رساندن به ما فعالیت کرده و حقیقتا از هیچ تلاش و فداکاری دریغ نکردند تجلیل و قدردانی نمائیم. بطور خاص لازم است از جانب خانواده ها و اعضای سابق از افراد زیر قدردانی و تشکر نموده و دعای خیر خود را در هر کجا که هستند بدرقه راهشان کنیم: آقای مسعود خدابنده مسئول ایران اینترلینک در انگلستان که بارها به عراق (بغداد، اربیل، کرکوک، دهوک، سلیمانیه، و…) عزیمت کرده و نقش کلیدی در حل و فصل امور رها شدگان و خانواده های مستقر در خارج از ایران ایفا نمودند. کمک های ایشان در مقاطع مختلف جدا حیاتی و کلیدی بود. خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری فرقه رجوی که با تمام وجود در ایجاد و فعال نمودن بنیاد مایه گذاشتند و بطور خستگی ناپذیری امورات بنیاد را دنبال کردند. سفرهای ایشان همراه با آقای خدابنده به کردستان عراق و به ترکیه نقش راهگشا در فعالیت های بنیاد داشت. آقایان آرش صامتی پور و صمد نظری و سایر مسئولین انجمن نجات در ایران که با سفرهای مکرر به بغداد و همچنین حل و فصل عزیمت خانواده ها از ایران و تأمین مترجم و وکیل و سایر امکانات ما را یاری دادند. آقایان رضا صادقی، اصغر فرزین، و علی بیگلری و سایر مسئولین و دست اندرکاران بنیاد خانواده سحر که تلاش و فعالیت فوق العاده آنان جدا قابل ستایش است. این افراد با شجاعت و درایت بی نظیری مسئولیت های خود را دنبال می نمودند. آقایان مهدی خوشحال و علی اکبر راستگو که از آلمان برای یاری رساندن به بنیاد به بغداد عزیمت کرده و مشکلات بی اندازه ای را در این راه تحمل نمودند. خانواده های نوروزی و محمدی از کانادا و بشیری از نروژ و اکبری نسب از آلمان و بسیاری دیگر از خانواده های اعضای گرفتار در پادگان اشرف که علاوه بر تلاش برای دیدن عزیزانشان در یاری رساندن به ما از هیچ کوششی دریغ نکردند. جا دارد از مسئولین و وکلا و شهروندان عراقی و غیر عراقی مستقر در عراق که صمیمانه و دلسوزانه به ما کمک نمودند و امورات بنیاد را حل و فصل کردند تشکر و قدردانی ویژه بنمائیم. بدون کمک های بی دریغ آنان هرگز بنیاد خانواده سحر شکل نمی گرفت و به حیات و فعالیت های خود ادامه نمیداد. در همین رابطه بطور خاص از آقای طارق الحرب رئیس کانون وکلای عراق، از دولت عراق (بویژه آقای موفق الربیعی مشاور امنیت ملی سابق عراق و خانم وجدان میخائیل وزیر حقوق بشر عراق)، از شیوخ محترم استان دیالی، از مقامات ملل متحد در بغداد و یونامی، از پلیس عراقی مستقر در پادگان اشرف، از سازمان های بین المللی حقوق بشری نظیر صلیب سرخ جهانی، عفو بین الملل و دیدبان حقوق بشر، از احزاب مختلف عراقی (که همه به غیر از صدامی ها که حامی فرقه رجوی هستند، به ما کمک نمودند)، از خبرنگاران و رسانه های عراقی و نهایتا از سربازان آمریکائی مستقر در پادگان اشرف (که این سربازان و درجه داران و افسران، همگی فوق العاده رئوف و انسان دوست و کمک کار بودند و حساب آنها از حساب سیاست های دولت آمریکا جداست) نهایت تشکر و امتنان را داریم. اگر بخواهیم از تک تک نفراتی که ما را کمک کردند نام ببریم این مطلب فوق العاده طولانی خواهد شد. خصوصا خانواده هائی که رنج سفر به بغداد را از اقصا نقاط جهان و از جمله ایران بر خود هموار نموده و با حداقل امکانات و تحمل مشکلات فراوان برای آزادی عزیزان خود تلاش کردند. تعدادی از این خانواده ها در حال حاضر ماه هاست که در شرایط فوق العاده سخت در مقابل درب پادگان فرقه ای اشرف به انتظار دیدار حتی یکساعته با عزیزان خود مستقر شده اند. دوستان گرامی حتما در جریان تحولات سیاسی اخیر در عراق تا جائی که به فرقه رجوی مربوط میشود هستید. در ژانویه 2009 مسئولیت پادگان اشرف بالاخره به نیروهای عراقی سپرده شد. عراقی ها از ابتدا قول داده بودند که زمانی که تصدی امور را به دست بگیرند امکان دیدار خانواده ها با عزیزانشان را فراهم نمایند. اما این مسئله به دلیل دخالت های خارجی و بنا بر مصالح برخی محافل ذی نفوذ عملی نشد. لابی بین المللی صهیونیستی شامل افرادی از جمله کوربت انگلیسی و استیونسون اسکاتلندی و همچنین بقایای صدامی ها در اردن که تنها پشتیبانان رجوی در منطقه و خواهان بازگرداندن رژیم ساقط شده عراق هستند از تمامی امکانات خود برای جامه عمل پوشاندن به خواست های فرقه و علیه خواست خانواده ها استفاده کردند. بیش از چهار ماه است که تعدادی از خانواده های به ستوه آمده، در مقابل پادگان فرقه ای اشرف متحصن شده و حاضر نیستند بدون دیدار و گفتگوی آزادانه با عزیزان خود محل را ترک کنند که البته روز به روز بر تعداد آنها اضافه میگردد. فعالیت این خانواده ها علیرغم دروغ پراکنی ها و کارشکنی های مسئولین فرقه رجوی انعکاسات گسترده ای در رسانه های غربی و عربی داشته است. تلویزیون بی بی سی فارسی گزارش تصویری مفصلی تحت عنوان "تلاش بی نتیجه ایران و عراق برای بستن قرارگاه اشرف" پخش نمود و اعلام داشت که "مسئولان مجاهدین افراد را به زور در اردوگاه اشرف نگه داشته اند". خبرگزاری های آمریکائی آسوشیتد پرس و یونایتد پرس و همچنین خبرگزاری انگلیسی رویترز و نشریات عربی بین المللی همچون الشرق الاوسط چاپ لندن و بسیاری از کانالهای تلویزیونی و نشریات در عراق و در خارج از عراق به تحصن خانواده ها پوشش خبری دادند که حتی امکان جمع آوری تمامی آنها را به علت کثرت موارد نداشتیم. این البته در حالی است که سازمان مجاهدین خلق با بکارگیری تمامی حامیان بین المللی خود و صرف پول های هنگفت تنها توانسته است دروغ های خود را به شکل آگهی تبلیغاتی در رسانه ها به چاپ برساند که فقط ضعف و زبونی این دستگاه را می رساند. اما جالب است که فرقه مخرب مربوطه در برابر دادخواهی خانواده ها و انعکاسات خبری آن تنها به ذکر این دروغ آشکار اکتفا نمود که "این نیروهای عراقی هستند که مانع دیدار خانواده ها با عزیزانشان شده اند". رجوی که در وقاحت و بی شرمی گوی سبقت را از تمامی رهبران فرقه ای عالم ربوده است تحصن خانواده ها را "توطئه تروریستی دشمنان" خواند و مدعی شد که این خانواده ها تماما "جاسوس و مزدور دشمن" بوده و لابد با تیربار و بازوکا و تجهیزات دید در شب به مقر فرقه ای ایشان در عراق شبیخون زده اند. عکس های این خانواده ها که برخی بالای 75 سال سن دارند دل هر انسان آزاده ای را بدرد می آورد و البته مصبیت زمانی به نهایت میرسد که تازه مأمور و جاسوس و مهاجم هم خوانده میشوند. آیا تاریخ معاصر ایران فردی به پستی و دنائت مسعود رجوی به خود دیده است؟ آیا این جرثومه فساد مرزی برای دروغ گوئی و رذالت می شناسد؟ آیا وی وفادارترین فرد به این شعار فرقه های عالم در طول تاریخ که "هدف وسیله را توجیه میکند" نیست؟ تا کجا یک انسان میتواند برای "کسب قدرت به هر قیمت" در دروغ گوئی و بی شرمی و در آزار و اذیت افراد بی گناه جلو برود؟ تا کجا یک فرد میتواند برای رسیدن به مطامع خود صدها و بلکه هزاران انسان را قربانی نماید؟ در ملاقاتی که با یکی از مسئولین یک نهاد بین المللی در بغداد داشتیم وی نهایتا گفت که واقعا از روی این خانواده ها شرمنده است و تعجب میکند که چطور در بحبوحه جنگ و بمباران در افغانستان مدام ترتیب دیدار خانواده ها با فرزندانشان که اسیر جنگی بودند داده میشد ولی حالا بعد از این همه سال در عراق حتی توفیق گرفتن یک نامه از یک نفر در قرارگاه اشرف برای خانواده اش بدست نیامده است. وقتی منافع سیاسی جای روابط انسانی را میگیرد و همه چیز از دید دلالی وکاسبکارانه نگریسته میشود و وقتی فردی مثل رجوی پیدا میشود که براحتی وطن خود و حتی اعضای فرقه اش را هم می فروشد، این گونه مسائل دیگر جای تعجب ندارد. بنیاد خانواده سحر مفتخر است که توانسته است راه زیادی برای نیل به یک هدف انسانی که همانا برقراری ارتباط بین اعضای خانواده ها می باشد را طی نماید و البته تا رسیدن به مقصود از پای نخواهد نشست. دیدار با عزیزان حق مسلم این خانواده هاست و حتی اگر دنیا این حق را نادیده بگیرد آنان از حق خود نخواهند گذشت و عاقبت به آن خواهند رسید.