از: برادران ناظری
به: سمیع ناظری ازاسرای دربند فرقه رجوی با عرض سلام به برادر بزرگوارم داداش عزیزم
سمیع جان سلام. چقدردلم برات تنگ شده نمی دانم تا کی باید منتظر دیدارت باشیم بخدا دیگه خسته شدیم نمی دانم تا کی باید خواب آمدنت را ببینم. سمیع جان اینجانب طهمورث چندین بار خواب دیدم که آمده ای و در خواب میگویم که اینباردیگرخواب نیست و واقعا آمدی ولی بعد بیدارشدم دیدم که دوباره خواب است و بغض گلویم را گرفته ودرسکوت تا توانستم گریه کردم.
قربانت برم پدر و مادر دیگر پیر شدند ودرحسرت دیدارشما بینایی خود را ازدست دادند.
همه اعضای خانواده ازبزرگ وکوچک سراغ تورا میگیرند حتی پسردوساله ام عرفان هم سراغ تورا میگیرد ومیگوید عمو کی می آید تا برایم اسباب بازی بیاره.
سمیع جان نیمای شش روزه ات حالا دیگه بیست وشش ساله شده و فکر و ذکرش شما هستید ومیگوید ازدواج نمیکنم تا شما بیایید میگوید شما باید سرسفره عقد من باشید. پس عزیزم سعی کن زود تصمیم بگیروازآن جهنم فرارکن ومطمئن باش هیچ مشکلی پیش نمی آید.
فقط سعی وتلاش کن می دانم که شما خیلی زرنگ ترازآن هستی که من فکرمیکنم.
پس به امید دیدار درآینده ای نزدیک.
چشم براه شما برادرت طهمورث به اتفاق خانواده ودوستان
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند ومن دانم و تنهایی من
امضاء: ناظری
استمداد خانواده ناظری ازصلیب سرخ جهانی ومدافعان حقوق بشر: دفترنمایندگی صلیب سرخ جهانی درتهران
با سلام واحترام
اینجانبان کیومرث ناظری وطهمورث ناظری تقاضای دیدار با آقای سمیع ناظری که مدت بیست و پنج سال درقرارگاه اشرف درعراق به اسارت ذهنی وعینی سازمان مجاهدین خلق به سرمیبرد را داریم.
خواهشمندیم ترتیب اعزام و حفظ امنیت واجرای قرارملاقات بدون حضور احدی به غیر از خانواده در بغداد را ازطریق مقامات عراقی بدهید. پیشاپیش ازمساعدت شما کمال سپاسگزاری را داریم و منتظر پاسخ هستیم.
با احترام
طهمورث ناظری ساکن استان گیلان – شهررشت
کیومرث ناظری ساکن استان گیلان – شهررشت رونوشت به:
– مقرصلیب سرخ جهانی درژنو و دفاترنمایندگی درلندن و بغداد
– انجمن نجات گیلان