رهبر عقیدتی، آن کسی که در پادگان مخوف اشرف خدایی می کرد در کجای این کره زمین خودش را مخفی کرده است؟ آن عربده کش نشست های درون سازمانی پادگان اشرف که طبق قانون مزرعه حیوانات رهبری می کرد، الان کجاست؟ شیر بی یال و دم اشرف با سرنگونی پدر خوانده اش رد پایش را گرفت و به دنبالش رفت، مثل سگی که به صاحبش وفادار باشد و به دنبال صاحبش برود.
در نشست ها که رهبر عقیدتی عربده می کشید و پاچه می گرفت فکر می کردیم رهبر عقیدتی ما یک پُخی است. بعد ها که ما را در جنگ آمریکا تنها گذاشت برای ما روشن شد که این بابا در حصار بسته ای که ما بودیم قمپز در می کرد و جرات این را نداشت بیرون از آن حصار بسته عربده بکشد چون گوشش را می کشیدند. این نامرد بعد از هشت سال هنوز جرات نکرده که خودش را نشان بدهد، اگر بخواهد با نیروهای وا رفته اشرف رابطه بزند با نوار کاست رابطه خود را برقرار می کند. جالب این جاست که شعار ما اهل جنگیم را سر می دهد، آخر کسی نیست بگوید آدم بی حیا، شما کی اهل جنگ بوده اید که ما خبر نداشتیم؟ شما اگر اهل جنگ بودید در سرفصل های بحرانی نیروهایتان را به امان خدا رها نمی کردید که جان خودتان را در ببرید. جنگ شما این است که قیمت آن را از جیب دیگران بپردازید. فرمانده عربده کش ارتش ضد آزادی کجا خفته ای؟ فکر می کردی که حصار زندانت تا ابد بسته خواهد ماند؟ فکر این را نمی کردی که یک روزی این حصار باز می شود و اعضای ناراضی به تو خواهند گفت زمان دیکتاتوری تمام شده و یک تو دهنی به تو خواهند زند؟
در یک پیامی که به فریب خوردگان اشرفی داده بودی گفته بودی که "بدنبال فرصتی هستم که با شما نشستی بگذارم" اگر یک الاغ این حرف شما را بشنود شروع می کند به جفتک انداختن، این فرصت را بایستی با خودت به گور ببری. به احتمال زیاد در توهماتی که داری فکر می کنی پدر خوانده ات از گور در می آید و مجددا حکومت عراق را در دست می گیرد. فی الواقع ما چقدر ساده بودیم که چندین سال فریب تو ابله را خوردیم. کسی که صدای انفجار یک گلوله به گوشش می رسید دست بانو مریم را می گرفت و پا به فرار می گذاشت که مبادا بلایی بر سر معشوقه اش نازل شود. در حال حاضر در هر سوراخی مخفی شده ای همانجا بمان مبادا سرت را از سوراخ بیرون بیاوری، گیوتین عدالت سرت را می زند.
فواد بصری