چگونگی شکل گیری تشکیلات سازمان مجاهدین بعد از سال 67

بعد از عملیات مرصاد که منجر به کشته شدن و به هلاکت رسیدن بیش از 1400 نفر از طرف مجاهدین شد، دیگر برای زندگان این سازمان روحیه ای نمانده بود و دیگر شاخ عملیاتی آن ها شکسته و ارتش تارو مار شده به جا مانده بود. پس بایستی این شکست و این بلای تشکیلاتی را ساخت و از نو روحیه کادرها را بازگرداند. چگونه؟ یک بُعد قضیه نشست های تشکیلاتی و سیاسی با کادرهاست. اما بعد اصلی تشکیل مجدد، سازماندهی مجدد نیروئی است که نیاز بالفعل صفر کیلومتر دارد که یاد شکست را در ذهن نداشته و بتوان بسرعت ذهن ها را به سمت قدرت و ارتش سمت و سو داد. اما ساختن مجدد تشکیلات در سال 68 نیازمند ماده ای بنام نیرو بود. لذا به هر خس و خاشاکی برای جذب نیرو چنگ زدند و به هر در می کوبیدند. به خصوص درب خانه صدام را. برای بردن و به تور زدن اسرای به جان آمده از ظلم صدام زیرا که پتانسیل زیادی در پیوستن به آنها وجود داشت به دلیل نامشخص بودن آینده و تبلیغات زیاد سازمان و عراق برای رفتن و از اردوگاه خارج شدن. بنابراین بسیاری از خلاء و حفره های نبود نیرو در تشکیلات را از اسرای در محدودیت پر می کنند و آن هم با نیرنگ و دغلکاری و وعده وعیدهای توخالی فرستادن به ایران و یا اروپا و غیره و هزاران اسیر در اردوگاه های دولت عراق را با همکاری و هماهنگی با دولت عراق از اردوگاه به اشرف منتقل می کنند و از طرفی دست دوستی ایشان با دولت عراق را محکم ترمی کنند. ما که خودمان جزو آن ها بودیم، بعد از چند ماه متوجه شدیم که همه دروغ بوده و حتی دیدیم که نیروهای قدیمی و کادرهایی که چند سال سابقه داشتند از کمپ اشرف در حال خروج و رفتن به خارج از عراق هستند که البته کار آنها درست بود زیرا که بی آیندگی سازمان را دیده بودند. زیرا که بعد از مرصاد همه چیز تمام شده بود و سازمان و ارتش قفل شده و این دست سازمان نبود زیرا که قطعنامه 598 شورای امنیت روی میز بود. بنابراین با این وضعیت بهتر می شد نیروهای خالی از ذهن را اغفال کرد و مغزشان را ساخت و در این مهم چیزی کم نگذاشتند. بعد از چند وقت نشست ها شروع شد زیرا که همه یک دفعه گفتند: پس چه شد فرستادن به ایران؟ و هر از مدتی یک بار نفراتی را از ترکیه و خارج آورند که بعد فهمیدیم که آنها هم صید شده و به تور رجوی افتاده اند؟ و باعث انقلاب ایدئولوژیک و اینکه نبایستی به دنیا و خانواده و زن و بچه فکر کرد ذهن همه را تسخیر و راه هرگونه اعتراضی را بستند و گفتند که همه کادرها داوطلبانه در راه مبارزه ایستاده اند و با بی شرمی و با اسم جمع هر کسی را که سودای رفتن را در ذهن داشت سرکوب و علیرغم میل باطنی اش در اشرف نگه داشتند و باشکنجه های ذهنی و روحی و روانی هر انتخابی به جز رجوی را در ذهن دفن کردند. زیرا که در اشرف هیچ تمایلی و خواسته ای به زندگی خانواده، علائق فردی و فکر کردن به خاطرات،به خانواده و به گذشته را خیانت می دانند و فقط آزادی که به رجوی و مبارزه فکر کنی. اینقدر در نشست ها این را تکرار می کنند که…… به هر حال شکل گیری تشکیلات و حفظ تشکیلات کنونی در اشرف فقط با شیادی و عوام فریبی بوده و ادامه دارد. به همین دلیل اجازه نمی دهند که فردی که در اشرف است با خانواده اش دیدا کند، تماس بگیرد. زیرا که خوب می دانند که زنده کردن زندگی در ذهن اعضاء فروپاشی خودشان را دربر دارد و تجربه اش را هم دارند. بنابراین اکثر اعضاء در اشرف اسیر دست رجوی هستند. زیرا که یک دیکتاتوری و استبداد روحی و روانی در اشرف در جریان است و این را از کسانی که به تازگی از اشرف آمده و زندگی دوباره آغاز کرده اند، می توان فهمید و شنید که این تشکیلات به چه صورت ادامه دارد.
برای جلوگیری از هرگونه از هم پاشیدگی سلسله مراتب تشکیلاتی یکی از موانع اصلی شخصی برای خارج شدن از سازمان است. چندین لایه مسئول مستقیم و غیر مستقیم بالای سر همه است. حال بنگرید زمانه را تشکیلاتی را که با هزار و یک دروغ و حقه بازی به وجود آوردند به نقطه متلاشی رسید به طوری که حتی از دیدار خانواده ها با فرزندانشان هم جلوگیری می شود حال اشرف را بنگرید و آن تشکیلات پولادین را که چگونه در معرض اضمحلال و فرو ریختن است بنابراین اگر بگوئیم تشکیلات سازمان به چه صورت شکل گرفته بایستی گفت: 30% نیروها بنابر عقاید مبنائی به سازمان آمدند و مابقی هر کدام با حیله و نقشه ای و اگر بگوئیم چطور هنوز پابرجاست، بایستی گفت با یک استبداد ذهنی و روانی که توسط نشست های ایدئولوژیک و تشکیلاتی هر روز اعمال می شود، هرچند که بسیاری از آنها سعی درآمدن دارند و نمی توانند به همین دلیل رفتن خانواده ها به قصد دیدار فرزندانشان و اقوامشان یکی از مؤثرترین شیوه ها برای آزاد سازی آن ها از اسارت است. هرچند که موفق به دیدار نشوند ولی تأیید بسزائی در افشای ماهیت سرکردگان گروهک دارد.
البته که موضوع فقط یک دیدار ناموفق خانوادگی نیست بلکه یک صحنه جنگ عاطفی برای برملا کردن چهره ضد انسانی سازمان در رابطه با عواطف خانوادگی و یک مسئله حقوق بشری است. زیرا که ابتدائی ترین حق و حقوق انسان ها که همان حق انتخاب و تفکر و زندگی روزانه است از اسرای درون اشرف غصب و به یغما برده شده.
محمودی

خروج از نسخه موبایل