از سال 1363 شمسی زمانی که سازمان مجاهدین پایگاه هایی در پاکستان،امارات،اردن،ترکیه و کردستان عراق ایجاد کرد،فرار اعضا از پایگاه های مجاهدین رسما شیوع پیدا کرد.از آنجا که پایگاه های آنموقع مجاهدین در محیط های اجتماعی قرار داشته و دسترسی به سایر منابع زندگی سهل الوصول تر بود، فرارها بدون سر و صدا و موفق تر انجام می شد.
اما در 25 سال اخیر نمونه های بسیار زیادی در مناسبات فرقه مجاهدین بوده که افراد نتوانسته اند فرار موفق داشته و خود را به ساحل نجات برسانند. به همین دلیل با گرفتاری مجدد و اسارت پس از فرار طعم تلخ زندان اشرف،زندان ابوغریب،شکنجه و انواع تهدید ها و محدودیت های مجاهدین را چشیده اند.چرا که فرد فراری قبل از اقدام به فرار به این می اندیشد که آیا می تواند از دست سازمان مجاهدین جان سالم به در ببرد یا نه؟ البته نه بخاطر مرگ یا زنده ماندن، بلکه اسیر شدن و روبرویی مجدد با عوامل سازمان مجاهدین تابویی بسیار فرو برنده و شکننده تر از مرگ است. این مسئله اصلی ترین مشغله ذهنی افرادی است که می خواهند از دست مجاهدین فرار کنند! به همین دلیل موارد بسیار زیادی در مجاهدین وجود دارد که بیش از ده سال طول کشیده است فرد بخواهد نقشه فراراش را عملی کرده و با پذیرش انواع ریسک ها خود را به باد و آتش فرار بسپارد. وقتی کسی میخواهد از پایگاه های مجاهدین فرار کند، پیشاپیش خود را برای پرداخت بهای آن آماده میکند.این بها می تواند دستگیری،زندان،شکنجه و حتی مرگ باشد.فرد فراری قبل از اینکه به مرگ و زندگی خود فکر کند به این می اندیشد که آیا می تواند جان سالم به در برده وجایی برای زندگی در جامعه داشته باشد یا نه؟!آیا می تواند سال های برباد رفته در مناسبات مجاهدین را در دنیای آزاد جبران کرده و روی پای خود بایستد؟آیا آزادی های اجتماعی آنگونه که تبلیغ می شود می تواند او را از محکوم بودن به فنا در ایدئولوژی رجوی نجات دهد؟ و سئوالاتی از این دست… این گونه سئوالات زمانی عمق بیشتری دارد که فرد فراری سابقه عضویت طولانی تری در مجاهدین داشته باشد. بنابراین افراد با سابقه زیادتر با اینکه شناخت عمیق تری از ماهیت فرقه رجوی دارند، سخت از مجاهدین کنده می شوند.اما همینکه در درون خود بتوانند به سئوالات مطرح شده پاسخی بیابند دست به فرار می زنند و خود را از مناسبات فرقه رجوی نجات می دهند.نمونه های "ادهم طیبی"،"عباس صادقی"،"جواد فیروزمند"،"ابراهیم آل اسحاق"،"حسین مشعوف"،"جمال امیری"،"فتح الله فتحی"،"علیرضا عینکیان" و… از این دست هستند. از آنطرف رجوی و سازمان مجاهدین نیز با فراری ها برخوردهایی تا حد مرگ داشته است. بسیاری از فراری ها سالیان زیادی در پادگان اشرف زندانی شده و دست آخر به زندان ابوغریب تحویل داده شده اند. برخی دیگر بدلایل نامعلوم سربه نیست شده اند.از نظر رجوی فردی که فرار میکند قبل از هر چیز به او و ایدئولوژی او خیانت کرده است. سزای این "خیانت"، زندان، شکنجه و مرگ است. بوده اند برخی که بدلیل فهم حکم فرار از طرف رجوی نتوانسته اند ذهنشان را مجاب به فرار کرده و خود را در پایگاه های مجاهدین، حلق آویز نموده و یا با قرص سیانور خودکشی کرده اند. تاریخچه فرار اعضا از پایگاه های مجاهدین در عراق بابی ناگشوده و دنیایی ناشناخته است.البته که فرارها محدود به پایگاه های مجاهدین در عراق نبوده و حتی از سال 1373 زمانیکه مریم رجوی در فرانسه حضور داشت، در پایگاه های اروپایی مجاهدین نیز رخ داده است.نمونه هایی از فرار موفق در بین زنان مانند همسر "افشین علوی"،همسر"مجتبی میر میران"،"آذر یوسفی"،"تهمینه براتی"،"رویا پیر نظر" و… نمونه هایی از زنان فراری سطح بالا از پایگاه های مجاهدین در آلمان،ایتالیا و اورسوراواز بوده است که هم اکنون به زندگی عادی مشغول بوده و حتی مجددا ازدواج کرده و صاحب فرزند و خانواده هستند. از سال گذشته که مسعود رجوی آخرین خط و نشان هایش را برای فراری ها از پایگاه های مجاهدین کشید، بیش از 20 مورد فرار تنها از پادگان اشرف گزارش شده است.فرارهایی موفق که توانسته اند حصارهای ذهنی خود را شکسته و تن به اجبارات تشکیلاتی نسپرده و خود را از قید و بندهای فرقه رجوی نجات دهند.سرعت گرفتن قطار فرار اعضا از پایگاه های مجاهدین پس از سقوط صدام حسین، ناقوس فروپاشی فرقه را به صدا در آورده است.این حرکت یکی از زیباترین نمادهایی است که در تابلویی بسیار پرهیجان، سراسر ریسک و پر خطر به تصویر کشیده می شود و از خود اثری ماندگار و رو به گسترش بجای می گذارد.
امیر حسین پناهی